خانه » همه » مذهبی » اخلاق معاشرت (قسمت پنجم)

اخلاق معاشرت (قسمت پنجم)

اخلاق معاشرت (قسمت پنجم)

آيا تا به حال، از دست همسايه ناراحت شده‏ايد؟ يا به عكس، آيا همسايه از شما رنجيده و دلخور شده است؟ علت چيست؟ و… چگونه مى‏توان از آن پيشگيرى كرد و راه همزيستى و حسن معاشرت با همسايگان چيست؟ اين مسأله گاهى به نشناختن «حقوق» همسايه مربوط مى‏شود، گاهى هم ريشه در رعايت نكردن و بى‏مبالاتى نسبت به آن دارد. ببينيم در دستورالعملهاى مكتب، چه نكاتى وجود دارد؟

b88af121 a8cb 494f b90a a06d8dc569a9 - اخلاق معاشرت (قسمت پنجم)
mkk32 - اخلاق معاشرت (قسمت پنجم)
اخلاق معاشرت (قسمت پنجم)

8. با همسايگان

آيا تا به حال، از دست همسايه ناراحت شده‏ايد؟
يا به عكس، آيا همسايه از شما رنجيده و دلخور شده است؟
علت چيست؟ و… چگونه مى‏توان از آن پيشگيرى كرد و راه همزيستى و حسن معاشرت با همسايگان چيست؟
اين مسأله گاهى به نشناختن «حقوق» همسايه مربوط مى‏شود، گاهى هم ريشه در رعايت نكردن و بى‏مبالاتى نسبت به آن دارد. ببينيم در دستورالعملهاى مكتب، چه نكاتى وجود دارد؟

سايه‏ى همسايه

آيا دو همسايه، تنها در «سايه» شريكند و نزديك به هم؟ يا حق و حقوق و حد و حدودى هم وجود دارد؟
بعضى مى‏گويند: «چهار ديوارى: اختيارى». اما اين سخن نه معقول است، نه مشروع. نه با عرف سازگار است، نه با شرع و عقل. گر چه انسانها را ديوارهاى خانه‏ها از هم جدا مى‏كند و هر كس وارد محدوده‏ى خانه و زندگى خويش مى‏شود، اما زندگى اجتماعى، افراد جامعه را به صورت اعضاى يك «خانواده» درمى‏آورد، كه پيوسته باهم در ارتباط، رفت و آمد، برخورد و تعاون‏اند و نيازهاى متقابل به يكديگر دارند. از اين رو، سايه‏ى هر كدام از دو همسايه، بايد آرام‏بخش ديگرى باشد و هر يك زير سايه‏ى همسايه‏ى خود، احساس «امنيت»، «آسودگى» و «اعتماد» كنند. اين چيزى است كه دستورهاى معاشرتى و اخلاقى اسلام بر آن تأكيد اكيد دارد.
در متون دينى چيزى به نام «حسن الجوار» يا «تعهد الجيران» و… ديده مى‏شود، يعنى رسيدگى و سركشى به همسايگان و داشتن رفتارى نيك با آنان و هم آزار نرساندن به همسايه و صبورى و تحمل نسبت به آنچه از ناملايمات، از آن ناحيه سر مى‏زند. همچنان كه خود شما نيز از همسايه‏تان توقع داريد سازگارى نشان دهند و با اندك چيزى عصبانى نشوند و پرخاش نكنند، خودتان نيز در معرض همين خواسته و انتظار از سوى همسايگانيد.
هر چه روحيه دينى و اخوت اسلامى ميان افراد جامعه حاكم باشد، به همان اندازه رابطه‏ها نزديكتر و صميمى‏تر و فاصله‏ها كمتر و كمتر مى‏شود و دو همسايه، بازوى يكديگر مى‏شوند و در غم و شادى و راحت و رنج، شريك هم مى‏گردند. برعكس آن در جوامع غربى و اروپايى و غرب‏زده است، كه هر چه علايق مذهبى كمرنگ‏تر و ضعيف‏تر باشد، زندگيها حالت سردى و كسالت‏بار مى‏يابد و به زندگى غربيها شبيه مى‏شود، كه نه تنها يك ديوار، بلكه ديوارهاى متعددى ميان دو همسايه و دو هم‏محل، يا كسانى كه در يك خيابان يا يك مجتمع مسكونى به سر مى‏برند، پديد مى‏آيد و همسايه از حال و روزگار همسايه‏ى بغلى يا طبقه‏ى بالا يا پايين يا خانه‏ى روبه‏رويى بى‏خبر است.
راستى… اين گونه زيستن، انسانى و اسلامى است؟ پس جايگاه عواطف اجتماعى كجاست؟
همسايه كيست؟ وظيفه‏ى ما نسبت به او چيست؟ و حد و حريم همسايگى تا كجاست؟…

همسايگى و حسن همجوارى

«حسن همجوارى» تنها يك اصطلاح سياسى در ارتباط ميان كشورها نيست، و تنها كاربرد بين‏المللى ندارد. ميان اهل يك محل، يا در روابط دو همسايه نيز مطرح است. داشتن بهترين خانه، اما با همسايه‏اى بد و ناهنجار و مردم‏آزار، مفت هم گران است! افراد عاقل و هوشيار، در جايى خانه مى‏خرند كه محلش خوب و همسايگانش سالم و بافرهنگ باشند. وگرنه، يا بايد خانه را عوض كنند، يا عمرى در رنج و عذاب به سر برند. توجه به همسايه در خريدن و ساختن خانه، مغازه و محل كار، نشانه‏ى خردمندى است.
پيشواى نخستين ما، امام على عليه‏السلام در نامه‏اى كه به فرزندش امام حسن مجتبى عليه‏السلام به عنوان توصيه‏هايى از پدرى دنيا ديده و باتجربه مى‏نويسد، از جمله مى‏فرمايد:
«سل عن الرفيق قبل الطريق و عن الجار قبل الدار»؛ (1).
پيش از سفر، از همسفر بپرس و پيش از خانه، از همسايه!
آرى… «بسا كس‏اند، از اين همرهان «آرى» گوى،
كه دل به وسوسه‏ى راه ديگرى دارند.
بسا كس‏اند، كه جايى موافقان رهند،
كه خود، نه جاى هماهنگى است و همراهى است.
بدين سبب،
نخست بايد آيين همرهى دانست!»
همسايه‏ى خوب داشتن، نعمتى ارزشمند است و همسايه‏ى خوب بودن، محبت‏آور و رفيق‏ساز است. هميشه دلها متوجه جايى مى‏شود كه دوستى و نيكى از آنجا بجوشد و بتراود. هر جا كه شهد خير باشد، افراد هم گرد مى‏آيند و افراد و جامعه، دلگرم شده، محيط هم آباد مى‏گردد. نقش رفتار نيك در همسايگى و در ايجاد تجمعهاى پرشكوه و الفتهاى اجتماعى فراوان است. حضرت على عليه‏السلام مى‏فرمايد: آنكه همسايگى‏اش نيكو باشد، همسايگانش روزافزون مى‏شوند: «من حسن جواره كثر جيرانه». (2).
در حديث ديگرى از امام صادق عليه‏السلام آمده است:
«حسن الجوار يعمر الديار و يزيد فى الأعمار»؛ (3).
«خوش همسايگى»، هم آبادى‏ها را آبادان مى‏سازد و هم عمرها را مى‏افزايد!
در اين دو حديث، هم به بازده عمرانى و اجتماعى سلوك شايسته در همسايگى اشاره شده، هم به منافع شخصى و بهداشت روانى. البته در پاداشهاى اخروى آن احاديث فراوانى نقل شده است. (4).

توصيه به حسن جوار

حضرت امير عليه‏السلام، پس از آنكه از دست شقى‏ترين افراد كوردل و كج‏فهم، ضربت خورد و در بستر افتاد، در آستانه‏ى شهادت، وصاياى ارزشمندى خطاب به فرزندان و پيروانش فرمود كه بخشى از آنها هم به حقوق همسايه مربوط مى‏شود؛
«الله الله فى جيرانكم، فانها وصية نبيكم، ما زال يوصى بهم حتى ظننا انه سيورثهم»؛ (5).
اين سفارش على عليه‏السلام در واپسين لحظات عمر است كه فرمود:
خداى را، خداى را، درباره‏ى همسايگانتان، كه اين وصيت پيامبر شماست. پيامبر خدا همواره نسبت به همسايگان سفارش مى‏فرمود، تا حدى كه گمان كرديم آنان را از ارث برندگان قرار خواهد داد!
امام صادق عليه‏السلام نيز در سخنى فرموده است: «بر شما باد نماز خواندن در مسجدها و همسايگى خوب با مردم». (6) اگر به دستور مكتب، رفتار بزرگوارانه و شايسته با همسايگان داشته باشيم، دوستيها را جلب مى‏كند و افراد در مشكلات و گرفتاريها و نيازهاى متقابل، با بهره‏گيرى از اين تكيه‏گاه، مى‏توانند از قوت روح برخوردار باشند.
گاهى هم بايد جور همسايه را كشيد. اين شرط همسايگى خوب است. «حسن جوار» تنها به اين نيست كه اذيت و رنجى به همسايه نرسانيم. گاهى تحمل سختيها و ناملايماتى كه از سوى او برايمان پيش مى‏آيد، مصداق اين «حسن همجوارى» است. اگر بخواهيم روابط از هم نگسلد، بايد صبور بود و باتحمل، وگرنه، پاسخ بدى را با بدى دادن و در زشتيها مقابله به مثل كردن، نشان حقارت روح و دون‏همتى است. به علاوه اين كار از همه برمى‏آيد. گذشت و تحمل است كه اراده و ايمان و بزرگوارى مى‏طلبد.
در عالم رفاقت، شراكت، دوستى، ازدواج و همسرى، همسفرى، محيط كار و… نيز بايد گاهى «سنگ زيرين آسيا» بود، نه كم‏ظرفيت و بى‏طاقت.
امام كاظم عليه‏السلام فرمود: حسن جوار و همسايه‏ى خوب بودن، تنها آزار نرساندن نيست، بلكه آن است كه بر اذيت همسايه صبور و بردبار باشى: «ليس حسن الجوار كف الأذى و لكن حسن الجوار صبرك على الأذى.» (7).
روشن است كه اين گونه حديثها هرگز مجوز «همسايه آزارى» نيست. اگر توصيه به بردبارى نسبت به آزار همسايه شده، بيش از آن و اكيدتر و شديدتر، سفارش به خوش‏رفتارى و نرساندن آسيب و آزار به همسايگان شده است. مزاحمت براى همسايه، از بدترين رفتارهاى اجتماعى است.

آخرين مرز

در هر چيزى حد و مرز و حريمى وجود دارد. وقتى از اندازه گذشت، صفحه برمى‏گردد و اوضاع، به گونه‏اى ديگر مى‏شود. تحمل نسبت به آزار و زحمت آفرينى همسايه نيز اين گونه است. گاهى مزاحمت به حدى مى‏رسد كه پايان خط است و حريمها و حرمتها ديگر فرومى‏ريزند، چون خود همسايه‏ى مردم آزار، حريم نگه نداشته است.
در تاريخ است كه مردى خدمت پيامبر رسيد و از آزار همسايه‏اش شكايت كرد. حضرت فرمود: برو و تحمل كن. بار دوم كه به شكوه آمد و ناليد، پيامبر باز هم دستور صبر و تحمل داد. آزار همسايه به اوج رسيد و خارج از مرز تحمل. وقتى براى سومين بار، شكايت از همسايه كرد، حضرت رسول چنين راهنمايى و سفارش كرد: «روز جمعه، وقتى مردم به سوى نماز جمعه مى‏روند، تو وسايل و اسباب و اثاث خويش را بيرون بريز و در رهگذار مردم قرار بده، تا همه‏ى آنان كه به نماز مى‏روند، اين صحنه را ببينند. وقتى علت را مى‏پرسند، ماجرا را به آنان بگو.» آن مرد نيز چنان كرد. همسايه‏ى مردم آزار(كه آبروى خود را در خطر ديد) بى‏درنگ به سوى او شتافت و ملتمسانه از او خواست كه وسايلش را به خانه برگرداند و قول داد و عهد و پيمان بست كه ديگر آن گونه رفتار نكند. (8).
اين نتيجه‏ى بى‏پروايى و قدرنشناسى نسبت به لطفها و مداراهاست. لطف خدا هم با انسان خطاكار مدارا مى‏كند، ولى… «چون كه از حد بگذرى، رسوا كند». از حلم و بردبارى ديگران نبايد سوء استفاده كرد و نجابت و بزرگوارى ديگران را نبايد به حساب ضعف يا بى‏عرضگى آنان گذاشت.

حد و حق همسايه

محدوده‏ى رعايت حقوق همسايگان و داشتن رفتار شايسته، تنها به همسايه‏ى دست راست و چپ خانه منحصر نمى‏شود و تنها به پرهيز از آزار هم خلاصه نمى‏گردد.
سركشى، رسيدگى، احوالپرسى، رفت و آمد، مساعدت و يارى، عيادت، انفاق و صدقه، رفع نياز، همدردى و… از جمله امورى است كه بر عهده‏ى هر همسايه است و اينها نشانه‏ى فتوت و جوانمردى است. پيشواى جوانمردان، على بن ابى‏طالب عليه‏السلام فرمود: «من المروة تعهد الجيران»؛ (9) رسيدگى به همسايگان از مروت و جوانمردى است. حضرت امام باقر عليه‏السلام نيز در بيان صفات و خصال شيعه و پيروان و رهروان خط اهل‏بيت، يكى هم همين را دانسته و فرموده است:
«و التعاهد للجيران من الفقراء و اهل المسكنة و الغارمين و الأيتام…»؛ (10).
از نشانه‏هاى پيروان ما، رسيدگى به همسايگان نيازمند و تهيدست و بدهكاران و يتيمان است. چگونه انسان شرافتمند و باوجدان مى‏تواند آسوده و با شكم سير بخوابد و مرفه و برخوردار باشد، در حالى كه در همسايگانش محرومان تهيدست، يتيمان بى‏سرپرست، گرسنگان بينوا و بدهكاران درمانده باشند و او بتواند گرهى بگشايد، اما بى‏تفاوت باشد؟ اينجاست كه كلام نورانى پيامبر خدا، بر تارك تاريخ مى‏درخشد كه فرمود: هر كس سير بخوابد، در حالى كه همسايه‏ى مسلمانش گرسنه باشد، به من ايمان نياورده است: «ما آمن بى من بات شبعانا و جاره المسلم جائع» (11) آرى، مسلمانى به عمل است، نه به ادعا و شعار!
اين حقوق و رعايتها به تعبير احاديث، تا مرز چهل همسايه از هر طرف است. امام صادق عليه‏السلام از رسول اكرم صلى الله عليه و آله از رسول اكرم صلى الله عليه و آله نقل مى‏كند كه فرمود: هر چهل خانه از هر چهار طرف، همسايه محسوب مى‏شود. (12).
امام باقر عليه‏السلام نيز فرمود:
«حد الجوار اربعون دارا من كل جانب من بين يديه و من خلفه و عن يمينه و عن شماله». (13) كه مضمونش همان حد و حريم همسايگى تا چهل خانه از چهار طرف است.
اگر اين حق و حد و حريم كه اسلام بيان كرده است، مسؤولانه شناخته و رعايت شود، در جامعه‏ى اسلامى نيازمند و گرفتار و بينوايان بى‏سرپرست و رنجديدگان دست از همه جا كوتاه و آبرومندانى كه صورت خود را با سيلى سرخ نگه مى‏دارند يافت نخواهد شد. سخن را در اين بخش، با كلامى از محدث بزرگوار، مرحوم «شيخ عباس قمى» به پايان مى‏بريم، كه چنين نوشته است:
«… در زمينه‏ى معاشرت نيكو با همسايه، حديث بسيار است و «حسن جوار» هم تنها پرهيز از همسايه آزارى نيست. بلكه تحمل جفا و ناملايمات همسايه هم از آن جمله است. همچنين از امور مربوط به «خوش همسايگى»، ابتدا كردن به سلام، عيادت در هنگام بيمارى، تسليت و تعزيت گفتن در سوگها و مصيبتها، تبريك و تهنيت گفتن در شاديها و اعياد، چشم‏پوشى از لغزشها، سرك نكشيدن به رازها و امور پنهانى همسايه، مضايقه نكردن از كمكهايى كه مورد نياز او است، حتى اگر مى‏خواهد چوبى(و تيرآهنى) بر ديوارت بگذارد، يا ناودانى را بر خانه‏ى تو بگذارد و از اين گونه امور… مضايقه نكنى و سخت نگيرى….» (14).

9. سوغات و عيادت

چه خوب است كه ديدارها، همراه با تحفه و هديه‏اى باشد، تا لذت‏بخش‏تر و مودت‏آميزتر گردد.
اصل هديه، جلب محبت و مودت مى‏كند، اگر در ديدارهاى پس از مسافرت و زيارت باشد، چه بهتر و بيشتر!
از مولايمان على عليه‏السلام است:
«الهدية تجلب المحبة»؛ (15).

هديه، دوستى مى‏آورد.

اين كار، هم بازگشت از سفرها را شيرين مى‏سازد، هم در يادها زنده نگه مى‏دارد و خاطره‏انگيز مى‏شود. چه بسيار كسانى كه خاطره‏ى شيرين يك سفر را تنها از رهگذر هديه و سوغاتش در ياد خود نگه داشته‏اند. عيدى گرفتنهاى دوران كودكى و جوايزى كه دانش‏آموزان دريافت مى‏كنند، اغلب جزء شيرين‏ترين و فراموش نشدنى‏ترين خاطرات زندگى آنهاست.
وقتى افراد يك خانواده، چشم به راه بازگشت مسافرشان از «حج»، «مشهد»، شهرهاى داخلى يا سفرهاى خارجى باشند، هنگام آمدنش كلمه‏ى «سوغات»، شيرين‏ترين وردى است كه بر زبانهايشان جارى مى‏شود و بر خاطرشان مى‏گذرد. از اين طريق، خانواده نيز خوشحال مى‏شوند.
سوغات آوردن(اگر در حد و حدود مناسب و در شأن انسان باشد) سنتى اسلامى است و نشانه‏ى آن است كه «مسافر»، در سفر هم به ياد آنها بوده است.
مهم، اصل هديه و سوغات است، قيمت آن چندان مهم نيست. يعنى ارزش معنوى و عاطفى هديه جاى توجه است، نه ارزش مادى و ريالى آن.
گاهى يك شيشه عطر، يك تسبيح و سجاده، يك كتاب و مجله، يك دست كفش و لباس، يك كيف و جوراب، يك شيرينى و ميوه‏ى محلى از محل سفر و… حلاوتى فراموش نشدنى پديد مى‏آورد.

هديه، هر چه باشد

لازم نيست سفر، حتما طولانى يا به جاهاى دور باشد، تا «هديه» بطلبد!
و ضرورت هم ندارد كه سوغات، گرانبها و داراى ارزش مادى بالا باشد! گفتيم كه خود سوغات و هديه‏ى سفر، ارزشى معنوى و اخلاقى دارد، هر چند قيمتش نازل و مقدارش اندك باشد.
بشنويم از اسوه‏ى اخلاق، حضرت رسول صلى الله عليه و آله كه فرمود:
«اذا خرج احدكم الى سفر ثم قدم على اهله فليهدهم وليطرفهم ولو بحجارة»؛ (16).
هر گاه يكى از شما به سفر رفت، هنگامى كه به سوى خانه و خانواده‏اش برمى‏گردد، حتما برايشان هديه و سوغات آورد، حتى اگر شده، سنگى باشد!…
روشن است كه هدف آن حضرت، آوردن سنگ نيست، بلكه مى‏خواهد بفرمايد، هديه، هر چند ارزان و ناچيز هم باشد، «موضوعيت» دارد و خوب است كه مرد خانه و بزرگ خانواده، دست خالى و بى‏سوغات به خانواده‏اش برنگردد.
البته اگر سفر، سفر معنوى باشد(مانند حج، عمره، سوريه، مشهد و…) از مسافر آگاه و مكتبى انتظار مى‏رود كه رهاوردهاى معنوى از اين سفر براى خانواده و دوستان بياورد و دريافتها، معرفتها، آموختنيهاى سفر را به عنوان يك «ارمغان» براى ديدار كنندگانش بازگو كند و آنان را در فضاى معنوى و روحانى مسافرت خويش قرار دهد.
متأسفانه اين گونه تحفه‏ها بسيار اندك است و زائران ما، كيف و چمدان خويش را از هر چيز پر مى‏كنند، جز خاطرات معنوى و رهاوردهاى روحى و تربيتى؛ مگر كسانى انگشت شمار، كه خداوند بر شمارشان بيفزايد.

عيادت بيمار

از نمونه‏هاى بارز اخلاق معاشرت، رفتن به عيادت بيماران است. چه در شهرى كه هستيم، چه با سفر به شهرى ديگر، چه بيمارانى كه از خويشاوندان و فاميل‏اند، چه آنان كه دوست و آشنايند، و چه حتى عيادت بيماران غريب و بى‏دوست و آشنا!
به قول سعدى: «قدر عافيت كسى داند كه به مصيبتى گرفتار آيد.» (17).
تندرستى از نعمتهاى ناشناخته‏ى الهى است. آنكه بيمار مى‏شود، چشم به راه ديدار و سركشى و احوالپرسى دوستان و بستگان است و از تفقد آنان خرسند مى‏شود.
از بهترين كارها كه پاداش بسيار نيز دارد و موجب رضاى خالق و مخلوق است، «عيادت بيمار» است.
اين عمل در اسلام، آداب خاصى دارد. نيكو است كه انسان به عنوان سركشى و احوالپرسى از مريض، به سراغ او برود، كم بنشيند(مگر آنكه خود بيمار، طالب و مشتاق باشد بيشتر بنشينيد) دست و نبض بيمار را بگيرد، دست بر پيشانى‏اش بگذارد، به مريض دعا كند، از او دعا بخواهد، ولى به گونه‏اى باشد كه اسباب زحمت بيمار و خانواده‏اش را فراهم نسازد. (18).
حتى چيزى با خود بردن هنگام رفتن به عيادت بيمار(همان گونه كه رايج و مرسوم است) بسيار پسنديده است.
يكى از غلامان امام صادق عليه‏السلام مى‏گويد: يكى از آشنايان بيمار شد. جمعى از دوستان به ملاقات او مى‏رفتيم كه در راه، به امام صادق عليه‏السلام برخورديم. امام پرسيد: كجا؟ گفتيم: به عيادت فلانى مى‏رويم. فرمود: بايستيد. ما نيز ايستاديم. پرسيد: آيا ميوه‏اى، سيبى، گلابى، عطر و… چيزى همراه داريد؟ گفتيم: نه، هيچ يك از اينها را نداريم. فرمود: آيا نمى‏دانيد هر چه كه نزد بيمار برده شود، با همان خوشحال مى‏شود و مايه‏ى راحت و استراحت او است؟ (19).
اين، حتى نشانه‏ى كاهش دردهاى جسمى در سايه‏ى خرسنديهاى روحى است، چيزى كه در روانشناسى و درمان جديد، به عنوان يك دستور درمانى مورد توجه است. اهميت نقش پرستاران در روحيه دادن به بيماران و تحمل دوران درمان از همين جا روشن مى‏شود.

اخلاق پيامبرانه

رفت و آمد به خانه‏ى بيماران و عيادتشان و تفقد از حالشان، از اخلاق انبيايى است و سبب تحكيم رابطه‏ها و تقويت دوستيها و الفت خانواده‏هاست.
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نيز به عيادت بيماران مى‏رفت. حتى يك بار از يك يهودى نيز عيادت فرمود كه همسايه‏ى او بود. (20).
آنچه به عيادت، ارزش مى‏بخشد، خدايى بودن آن و اخلاص در عيادت است، حتى خارج از مرز دوستى و رفاقت و آشنايى و شغل و موقعيت طرف به عيادت رفتن مهم است. اين در آنجا جلوه مى‏كند كه مريض، گمنام و بى‏كس و ناشناخته و غريب باشد كه بيش از ديگران چشم به راه ديدار كنندگان است. تعبير «فى الله» كه در روايات عيادت بيماران به چشم مى‏خورد، به همين نكته‏ى حساس اشاره مى‏كند.
چگونه مى‏توان به اين گوهر دست يافت و از كجا مى‏توان «نيت خدايى» را در عيادتها تشخيص داد؟

عيادت بى‏ريا

وقتى به عيادت بيمارى مى‏رويد، روى چه انگيزه‏اى است؟ آيا از ترس گلايه‏هاى بعدى او و خانواده‏ى او است؟ يا اينكه چون همسايه و آشناست و فردا چشم در چشم هم خواهيد انداخت؟ يا چون رئيس و مسؤول است؟ يا براى خدا؟
البته دلجويى از يك بيمار و خانواده‏اش يا رعايت حق همسايگى و حق رئيس، جاى خود دارد، ولى آيا شده كه جعبه‏ى شيرينى يا پاكت ميوه‏اى بگيريد و به عيادت بيمارانى در بيمارستانها برويد كه كسى را ندارند و شما را هم نمى‏شناسند؟ در ايام جنگ، بعضيها به ديدار و عيادت رزمندگان مجروح مى‏رفتند كه در شهرستانهايى دور از بستگان خود تحت درمان بودند، بى‏آنكه سابقه‏ى آشنايى با مجروحان جنگى داشته باشند، تنها به خاطر خدا و انجام وظيفه‏ى دينى و انسانى.
اين كار، بس عظيم است و الهى! و مايه‏ى آسانى حساب خداوند در قيامت مى‏گردد. در حديث قدسى آمده است:
«من عاد مؤمنا فى فقد عادنى»؛ (21).
هر كس در راه من(به خاطر خدا) مؤمنى را عيادت كند، مرا عيادت كرده است.
در حديث است كه روز قيامت، پروردگار به بنى‏آدم خطاب مى‏كند: مريض شدم چرا به عيادتم نيامدى؟ مى‏گويد: خدايا! تو پروردگار جهانيانى، چگونه به عيادت تو مى‏آمدم؟ پاسخ مى‏شنود: فلان بنده‏ام بيمار شد و از او عيادت نكردى! مگر نمى‏دانستى كه اگر به عيادتش مى‏رفتى، مرا نزد او مى‏يافتى؟ (22).
به علاوه، عيادت بيمار، انسان را به ياد قيامت مى‏اندازد و او را متوجه نعمت تندرستى مى‏سازد و زمينه‏ساز شكر به خاطر سلامتى مى‏گردد. از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت است كه: به عيادت بيمار و تشييع جنازه برويد، كه شما را به ياد آخرت مى‏اندازد. (23).

عيادت و سوغات بى‏توقع

دانستيم كه اگر به عيادت بيمار، يا هديه و سوغات، جنبه‏ى الهى بدهيم و آن را به حساب خدا بگذاريم، هم پاداش بيشترى مى‏بريم، هم به ترويج اين گونه سنتهاى اسلامى در اخلاق معاشرت، كمك كرده‏ايم.
با اين حساب، نبايد در دادن هديه و بردن سوغات يا رفتن به عيادت بيمار، حساب عوض و جايگزين آن را كرد. گلايه از اينكه چرا ما كه به عيادتش رفتيم، او به عيادت ما نيامد، كم‏ظرفيتى است، يا اگر كسى هنگام بيمارى‏تان از شما عيادت نكرد، شما «مقابله به مثل» نكنيد و كريم و بزرگوار باشيد.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرموده است:
«عد من لا يعودك و اهد من لا يهدى لك»؛ (24).
به عيادت كسى برو كه از تو عيادت نكرده است و براى كسى هديه ببر كه براى تو هديه و سوغات نياورده است.
و… اخلاص و وسعت نظر و بزرگ‏منشى، از همين جاها شناخته مى‏شود!…

پي نوشت :

(1). نهج‏البلاغه، صبحى صالح، نامه‏ى 31
(2). غررالحكم، ج 7، ص 49
(3). كافى، ج 1، ص 667، احاديث 10،8 و 7
(4). در اصول كافى، ج 2) عربى) باب «حق الجوار»، همچنين در سفينة البحار، واژه‏ى «جور» ملاحظه شود
(5). نهج‏البلاغه، صبحى صالح، نامه‏ى 47، خطاب به امام حسن و امام حسين عليه‏السلام
(6). كافى، ج 2، ص 635
(7). همان، ص 667
(8). سفينة البحار، ج 1، ص 191) واژه جار)؛ كافى، ج 2، ص 668
(9). غررالحكم، ج 7، ص 49
(10). كافى، ج 2، ص 74
(11). سفينة البحار، ج 1، ص 192
(12). كافى، ج 2، ص 669، باب «حد الجوار»
(13). همان
(14). سفينة البحار، ج 1، ص 192 «حسن الجوار»
(15). غررالحكم، ج 7، ص 421
(16). مكارم الاخلاق، طبرسى، ص 266؛ بحارالانوار، ج 79، ص 283
(17). گلستان سعدى، باب هشتم
(18). روايات بيمارى و عيادت و… را در مكارم الاخلاق، باب 11 مطالعه فرماييد
(19). مكارم الاخلاق، ص 361
(20). همان، ص 359
(21). همان، ص 360
(22). ميزان الحكمه، ج 9، ص 128
(23). همان، ص 130
(24). كنز العمال، متقى هندى، حديث شماره‏ى 25150

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد