خانه » همه » مذهبی » اخلاق معاشرت (قسمت اول)

اخلاق معاشرت (قسمت اول)

اخلاق معاشرت (قسمت اول)

دوست داريم زندگى‏هايمان، سرشار از صميميت و خونگرمى و صفا باشد. حريم انسانها و حرمت همگان، محفوظ بماند و معاشرت‏هايمان نشأت گرفته از «فرهنگ قرآنى» و تعاليم مكتب باشد. و اين، يعنى «زندگى مكتبى».
پايدارى و استحكام رابطه‏هاى مردمى، در سايه‏ى رعايت نكاتى است كه برگرفته از «حقوق متقابل» افراد جامعه باشد.

be0460b5 f207 46c6 8ab6 d91b9d27616b - اخلاق معاشرت (قسمت اول)
mkk28 - اخلاق معاشرت (قسمت اول)
اخلاق معاشرت (قسمت اول)

دوست داريم زندگى‏هايمان، سرشار از صميميت و خونگرمى و صفا باشد. حريم انسانها و حرمت همگان، محفوظ بماند و معاشرت‏هايمان نشأت گرفته از «فرهنگ قرآنى» و تعاليم مكتب باشد.
و اين، يعنى «زندگى مكتبى».
پايدارى و استحكام رابطه‏هاى مردمى، در سايه‏ى رعايت نكاتى است كه برگرفته از «حقوق متقابل» افراد جامعه باشد.
در اينكه «چگونه بايد زيست» و چه‏سان با ديگران بايد رابطه داشت، نكته‏اى است كه در بحث «آداب معاشرت» مى‏گنجد.
بر خلاف فرهنگ غربى، روح و محتواى فرهنگ دينى ما بر پايه‏ى «ارتباط»، «صميميت»، «تعاون»، «همدردى» و «عاطفه» استوار است. جلوه‏هاى اين فرهنگ بالنده نيز در دستورالعملهاى اخلاقى اسلام ديده مى‏شود.
«زندگى مكتبى»، در سايه‏ى شناخت اين رهنمودها و به كار بستن آنها در صحنه‏هاى مختلف زندگى است، نه با شعار و ادعا. به هر ميزان كه معيشت و معاشرت ما با اينگونه هدايتهاى دينى در مقوله‏ى رفتار، هماهنگ باشد، به همان اندازه زندگيهايمان «مكتبى» است. مسلمان بايد به گونه‏اى در چارچوب اصول و سنن فرهنگ دينى خودش زندگى كند كه با شهامت و افتخار، بتواند «امضاى دين» را پاى همه‏ى رفتارش بگذارد و زندگيش «برچسب اسلام»
داشته باشد و الگوى اسلامى را بر زندگى خويش در خانه و جامعه، سايه‏افكن سازد.
«آداب برخورد»، «ديد و بازديد»، «رفت و آمد» هاى خانوادگى و دوستانه، نحوه‏ى «گفتار» و «رفتار» با اقشار مختلف، «دوستى» و حد و حدود آن، مراعات «حقوق ديگران»، «ادب و سپاس و احترام»، از جلوه‏هاى بارز اخلاق معاشرت است. اين گونه رابطه‏هاى اجتماعى، با عنوانهاى مختلف و در شرايط گوناگون انجام مى‏گيرد. گاهى به صورت «صله‏ى رحم» است؛ در ارتباط با اقوام و بستگان. گاهى نام «عيادت» به خود مى‏گيرد؛ در مورد بيماران. گاهى نسبت به برادران و خواهران دينى عنوان «زيارت» مى‏يابد، گاهى با همسايگان است، گاهى با مستمندان. گاهى هم بر محور اطعام است و گاهى به شكل مسافرتهاى دور و نزديك و بردن هديه و آوردن «سوغات سفر». گاهى هم براى شركت در مجلس عقد و عروسى يا مشاركت در مراسم سوگ و تسليت‏گويى است.
به هر حال، همه‏ى اينها نوعى «رابطه» و «معاشرت» است و نشان‏دهنده‏ى منش انسانى و فرهنگ اخلاقى هر فرد. اسلام نيز در اين باره‏ها بسيار سخن گفته و رهنمود داده است كه در اين مقاله، گوشه‏اى از معارف و آموزشهاى دين در اين زمينه‏ها را مرور مى‏كنيم.
باشد كه «فرهنگ خودى» و «هويت دينى» را پاس بداريم و با افتخار و سربلندى و رها از سلطه‏ى فرهنگى بيگانه و با تكيه بر رهاورد مكتب و وحى، زندگى و روابط خويش را بر پايه‏ى ارزشهاى برگرفته از قرآن و اهل‏بيت عليهم‏السلام، سامان بخشيم و براى نسلهاى آينده هم «ادب و اخلاق» را ميراث بگذاريم.
آنچه پيش روى شماست مجموعه‏اى است از رهنمودهاى اخلاق دينى در معاشرت با ديگران با عنوان اخلاق معاشرت که در 15 قسمت و 27 عنوان به محضر شما ارائه مي شود.

1. شناخت و مراعات حقوق ديگران

شناخت وظيفه، پايه‏ى انجام وظيفه است.
انسانها در جامعه نسبت به يكديگر «وظايف متقابل دارند و به تعبيرى ديگر، بر عهده‏ى خويش نسبت به افراد ديگر «حقوق متقابل» دارند. شناخت اين حقوق و انجام آنها و مراعات دو جانبه، ضامن تصحيح روابط و سالم‏سازى معاشرتها و زدودن كدورتها و كاهش اختلافها و گله‏منديهاست.
در جامعه‏ى انسانى، جز با «مراعات» ديگران و حقوقشان، وضع رفتارى سامان نمى‏پذيرد. مثلا پدر و مادر نسبت به فرزندان و به عكس، وظايفى دارند. زن در برابر شوهر و شوهر در برابر زن، تعهداتى دارد. فرمانده و سرباز، نسبت به هم حقوق و وظايفى دارند. دو شريك با يكديگر، كارفرما و كارگر، رئيس و مرئوس، معلم و شاگرد، همسايه با همسايه، مشاور و مشورت‏خواه، خويشاوندان و ارحام نسبت به هم، برادران و خواهران دينى نسبت به يكديگر، مسلمان با مسلمان و… نمونه‏هاى ديگرى از ارتباطهاى اجتماعى، هر كدام نسبت به هم محدوده و مجموعه‏اى از تكاليف را دارند كه در آيين اسلام، به انجام آنها توصيه شده است. اين وظايف و تكاليف و حقوق، اگر:
1. «شناخته» شود،
2. به آنها «عمل» شود،
3. عمل هم دو سويه و «متقابل» باشد،
بسيارى از مشكلات، يا پيش نخواهد آمد، يا برطرف خواهد گشت.
شبيه اين در قوانين راهنمايى و رانندگى وجود دارد و رانندگان اگر آن آيين‏نامه‏ها را بدانند و به آنها عمل كنند و عمل هم به صورت متقابل و از سوى همه‏ى رانندگان باشد، نه يك جانبه و ناقص، طبيعى است كه بسيارى از تصادفات و حوادث و ضايعات رانندگى پيش نخواهد آمد.

حقوق مسلمانى

جامع‏ترين متن حديثى كه به بيان اين حقوق و وظايف متقابل پرداخته است، «رسالة الحقوق» از امام زين‏العابدين عليه‏السلام است كه در كتابهاى روايى(از جمله در تحف‏العقول و مكارم‏الاخلاق و…) آمده است. حق برادر دينى، حق همسايه، حق خويشاوند، حق فرزند و اولاد و پدر و مادر، حق زن و شوهر، حق شاگرد و استاد، حق مولا و بنده، حق همنشين و دوست و شريك، حق والى و رعيت، حق مشير و مستشير از جمله حقوقى است كه در آن حديث ارزشمند بيان شده است.
در جامعه‏ى اسلامى، مسلمان متعهد خود را نسبت به برادران دينى مسؤول احساس مى‏كند و تكاليفى بر عهده‏ى اوست. طبعا هر مسلمانى بايد اين حق را بر گردن خويش احساس كند و آن گونه كه ياد شد، مراعات و به كار بستن اينها طرفينى بايد باشد، تا اثر خويش را بگذارد. اين حقوق بسيار است، به برخى از آنها كه در احاديث اسلامى آمده است، اشاره مى‏شود:
1. اينكه مسلمان آنچه را براى خود دوست دارد و مى‏پسندد، براى برادر دينى خودش هم بپسندد و آنچه را كه براى خود نمى‏پسندد، براى ديگران هم نپسندد و روا نشمارد. اين اولين و مهمترين حقى است كه هر مسلمان بر گردن ما دارد و روايات بسيارى در اين زمينه نقل شده است، حقى بسيار مهم، اما بسيار آسان و اندك وى در عمل، بسيار مشكل!
امام صادق عليه‏السلام به معلى بن خنيس در حديثى كه به برشمارى اين حقوق پرداخته است، مى‏فرمايد:
«ايسر حق منها ان تحب له ما تحب لنفسك و تكره له ما تكره لنفسك»؛ (1) آنچه براى خود دوست مى‏دارى، براى او هم دوست بدارى و آنچه براى خويش ناخوشايند مى‏دانى، براى او هم ناخوشايند بدانى!… البته گفتن اين سخن آسان است، اما عمل به آن بسى دشوار!
2. اينكه مسلمان، مسلمان ديگر را با دست و زبان نرنجاند.

خدا را بر آن بنده بخشايش است‏
كه خلق از وجودش در آسايش است‏

و اين از مهمترين اصول اخلاقى و معاشرتى اسلام و نشانه‏ى مسلمانى است. تا آنجا كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده است: «المسلم من سلم المسلمون من لسانه و يده»؛ (2).
مسلمان كسى است كه مسلمانان از زبان و دست او در سلامت و آسايش باشند.
3. اينكه مسلمان در برابر مسلمان، متواضع باشد و از تكبر بپرهيزد.
4. حرف ديگران را درباره‏ى مؤمن و مسلمان نشنود و نپذيرد و به سخن‏چينيها گوش ندهد و در پى خطاها و عيوب نباشد و اگر هم نقطه ضعفى از كسى شنيد يا فهميد، آن را فاش نسازد و آبرويش را نبرد. كسى كه در پى عيوب مسلمين باشد از نظر مسلمانى و دينى گرفتار سقوط است و از ولايت خدا بيرون رفته، در ولايت شيطان قرار مى‏گيرد. پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:
«يا معشر من اسلم بلسانه و لم يسلم بقلبه، لا تتبعوا عثرات المسلمين فانه من تتبع عثرات المسلمين تتبع الله عثرته و من تتبع الله عثرته يفضحه»؛ (3).
اى گروه كسانى كه به زبان مسلمان شده‏ايد ولى دلها مسلمان نشده است! در پى عيبها و لغزشهاى مسلمانان نباشيد، چرا كه هر كس در پى شمارش و يافتن عيبهاى مسلمانان باشد، خدا هم پى‏جوى عيب او خواهد شد و هر كه را كه خدا در پى عيوبش افتد، رسوايش مى‏سازد.
5. پرهيز از قهر كردن و قطع رابطه، و اگر هم مفارقت و قطع ارتباط پيش آمد، آن را بيش از سه روز طول ندهد. در اين مورد فضيلت از آن كسى است كه زودتر آشتى كند و در صلح كردن پيش قدم گردد. هر اندازه كه اين جدايى بيشتر شود، شيطان خوشحال‏تر مى‏گردد. در اين زمينه هم احاديث بسيارى نقل شده است.
6. بى‏اجازه و سرزده وارد بر خانه‏ى برادر مؤمن نشود و اگر مى‏خواهد داخل خانه يا اتاق يا محل كار او بشود، قبلا اجازه بگيرد(در اين زمينه، در فصل دهم «حريم خانه و زندگى» مفصلا بحث شده است.)
7. برخورد با افراد، با چهره‏اى گشاده و خندان و كدورت‏زدا، و زدودن غم و اندوه از دل برادر ايمانى و ادخال سرور و شادمانى بر يك مسلمان، كه اين كار، نزد خداوند پاداشى عظيم دارد.
8. وفاى به عهد و عمل كردن به وعده و پرهيز از خلف وعده، يكى ديگر از حقوقى است كه در روايات آمده و مسلمان در برابر مسلمان بايد خود را به آن موظف بداند. به تعبير امام سجاد عليه‏السلام: آن كس كه وعده مى‏دهد و عمل نمى‏كند، منافق است. و رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
«من كان يؤمن بالله و اليوم الاخر فليف اذا وعد»؛ (4).
هر كس به خدا و روز قيامت ايمان دارد، هر گاه كه وعده مى‏دهد، به آن وفا كند.
9. انصاف در برخورد با مسلمانان، يعنى آن گونه كه دوست دارد با خودش رفتار كنند و با او برخورد داشته باشند، خودش هم با ديگران همان گونه معاشرت كند. اين فضيلت اخلاقى در احاديث، مايه‏ى عزت نزد خدا و نجات از آتش دوزخ در قيامت به شمار آمده است و در سخنى از امام صادق عليه‏السلام، به عنوان يكى از سخت‏ترين تكاليفى كه خدا بر بندگانش مقرر كرده، به حساب آمده و در كنار انصاف، مواسات و ذكر خداوند در همه حال بيان شده است. (5).
10. احترام به بزرگترها و محبت و رفق نسبت به كوچكترها
11. اصلاح ميان افراد و آشتى دادن آنان، كه اين وصيت پيامبر اسلام در همه‏ى دورانها و توصيه‏ى حضرت على عليه‏السلام در بستر شهادت و سفارش ائمه‏ى ديگر است و رسول خدا صلى الله عليه و آله آن را به عنوان «افضل الصدقه» دانسته است و حتى دروغ مصلحتى براى زدودن اختلاف و ايجاد آشتى بين دو مسلمان مجاز شمرده شده است. (6).
12. پوشاندن عيوب مسلمانان جهت حفظ آبروى آنان. به تعبير رسول خدا صلى الله عليه و آله: هر كس عيب‏پوش مسلمانى باشد، خداوند هم عيب او را در دنيا و آخرت مى‏پوشاند.
13. پرهيز از حضور در جاهايى كه سوءظن مسلمانان را برمى‏انگيزد. «پرهيز از مواضع تهمت» يك تكليف است و چون ناپرهيزى از حضور در جاهايى كه بدگمانى ديگران را سبب مى‏شود، موجب به گناه افتادن آنان مى‏شود، پس در مقابل مؤمنان وظيفه داريم كه از اين گونه حضورهاى شائبه‏دار و سوءظن‏آور و مسأله‏ساز بپرهيزيم تا موجب به گناه افتادن ديگران نشويم.
14. رفع نياز مؤمنان و تلاش در راه «قضاء حاجت» او و برطرف كردن مشكلاتش، يكى ديگر از «حقوق مسلمانى» است و در روايات، ثوابى بيش از نماز و روزه و حج و طواف براى آن برشمرده شده است. بهره‏گيرى از مال و قدرت و آبرو و وجهه‏ى خويش، براى يارى يك مسلمان و برطرف كردن رنج و مشكل و گرفتارى او از عظيم‏ترين تكاليف ما در برابر برادران دينى است.

تا توانى به جهان خدمت محتاجان كن‏
به دمى يا درمى يا قلمى يا قدمى‏

15. حفظ عرض و آبروى يك مسلمان در غياب او و اگر كسى به يك مسلمان تهمتى زد، دفاع از او واجب است و اگر بتواند دفاع كند و تهمت را دفع كند ولى كوتاهى و سستى كند، به مقتضاى روايات، در گناه تهمت‏زنندگان شريك است. كسى نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از مسلمانى بدگويى كرد و به آبروى او متعرض شد. رسول خدا آن سخن را رد كرد و از او دفاع نمود، سپس فرمود: هر كس از آبرو و حيثيت برادر دينى‏اش دفاع كند، اين دفاع در قيامت حجابى از آتش مى‏شود و او را حفظ مى‏كند: «من رد عن عرض اخيه كان له حجابا من النار». (7).
16. سلام و مصافحه و معانقه. در روايات بى‏شمارى است كه مسلمان وقتى به مسلمان ديگر مى‏رسد، سلام دهد، دست بدهد و مصافحه و معانقه كند، اگر او عطسه كرد، در پاسخ عطسه‏اش دعا كند و از خداوند براى او رحمت بطلبد.
17. عيادت، ديدار، تشييع جنازه، زيارت قبور، تسليت و تعزيت به خانواده، دعا پس از فوت و… اينها از جمله حقوقى است كه بر عهده‏ى مسلمان است. اگر برادر دينى‏اش بيمار شد، به عيادت او برود. اگر از سفر آمد يا از حج برگشت، او را زيارت كند، يا كلا مسأله ديد و بازديد و رفت و آمد با برادر دينى. و اگر از دنيا رفت، در تشييع جنازه‏اش شركت كند و براى تسليت‏گويى به بستگان و فرزندان او، به خانه‏اش سركشى كند، سر قبر او حاضر شود، دعا و فاتحه بخواند، پس از فوت، كارهاى صالح و شايسته به نيت و نيابت از برادر دينى انجام دهد و ثوابش را هديه به روح او كند.
حقوقى كه ياد شد، نه همه‏ى حقوق، بلكه برخى از حقوق مسلمانى است كه براى هر كدام احاديث فراوانى در منابع ما نقل شده است كه جهت پرهيز از طولانى شدن بحث، به اشاره‏اى بسنده كرديم.
اما مناسب است كه چند حديث نسبتا جامع هم در همين مقوله‏ها عرضه كنيم، تا با حقوق متقابل دينى آشنا گرديم.
امام باقر عليه‏السلام فرمود: از جمله حقوق مؤمن بر برادر دينى‏اش اين است كه: گرسنگى او را برطرف سازد، راز و عيب او را بپوشاند، رنج و اندوهش را برطرف سازد، قرض و بدهى او را بپردازد و هر گاه از دنيا رفت، جايگزين او در رسيدگى به وضع خانواده و فرزندانش باشد. (8).
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مؤمن هفت حق بر گردن مؤمن دارد كه از سوى خدا واجب شده است.
1. در پيش رو، احترامش كند
2. در دل، محبت او را داشته باشد
3. در مال خود، مواسات نسبت به او داشته باشد
4. غيبت او را حرام شمارد
5. هنگام بيمارى به عيادتش رود
6. پس از مرگ، در تشييع جنازه‏ى او شركت كند
7. پس از فوت او، درباره‏اش جز خير و نيكى نگويد. (9).
معلى بن خنيس گويد: از امام صادق عليه‏السلام پرسيدم: حق مؤمن بر مؤمن چيست؟ حضرت فرمود: مى‏ترسم كه بدانى و عمل نكنى و آنها را تباه سازى. گفتم: لا حول و لا قوة الا بالله(يعنى ان‏شاءالله به يارى خدا عمل خواهم كرد). فرمود: «مؤمن بر گردن مؤمن هفت حق دارد كه همه واجب است و اگر هر كدام را ضايع و تباه كند از ولايت خدا بيرون رفته و طاعت الهى را نافرمانى كرده است:
«اول»: اينكه آنچه براى خود دوست مى‏دارى براى او هم دوست بدارى و آنچه بر خود نمى‏پسندى براى او هم نپسندى.
«دوم»: اينكه با جان و مال و زبان و دست و پايت او را يارى كنى.
«سوم»: آنكه در پى جلب رضاى او باشى و او را به خشم نياورى و دستورش را اطاعت كنى.
«چهارم»: آنكه براى او «چشم» و «راهنما» و «آينه» باشى(ان تكون عينه و دليله و مرآته)
«پنجم»: آنكه چنين نشود كه تو سير باشى و او گرسنه، تو سيراب باشى و او تشنه، تو پوشيده باشى و او عريان!
«ششم»: آنكه اگر خادم يا همسرى دارى كه كارهاى تو را انجام مى‏دهد و او بى‏همسر است، خدمتگزار خودت را بفرستى كه لباسهايش را بشويد. برايش غذا بپزد و برايش جا بيندازد.
«هفتم»: آنكه قسم خوردن او را بپذيرى، دعوتش را قبول كنى، در بيمارى‏اش به عيادتش بروى، در مرگش براى تشييع جنازه حاضر شوى و اگر حاجت و نيازى دارد، در رفع آن نياز بكوشى و نگذارى كه او از تو درخواست كند(يعنى پيش از آنكه او درخواست كند، خودت به رفع مشكلش اقدام كنى).
هر گاه چنين كردى(و به اين وظايف عمل نمودى) ولايت تو به ولايت خدا متصل مى‏گردد.» (10).
مراعات اين وظايف متقابل، جامعه‏اى آرمانى، باصفا و صميميت، همبسته و منسجم، عاطفى و نيرومند پديد مى‏آورد كه از حرارت ايمان و شوق برخوردار است و آحاد و افراد، در سايه‏ى اين مودت و صداقت و مراعات، به قدرتى استوار و مجموعه‏اى مستحكم و خلل‏ناپذير تبديل مى‏شوند و جامعه‏ى اسلامى به عزت و اقتدار مى‏رسد. (11).
پايان اين بحث را با حديثى از امام صادق عليه‏السلام قرار مى‏دهيم كه درباره‏ى اداى حق مؤمنان فرمود:
«ما عبد الله بشى‏ء افضل من اداء حق المؤمن»؛ (12).
خداوند، به چيزى برتر از «اداى حق مؤمن»، عبادت نشده است.

2. سلام و مصافحه

پيوندهاى اجتماعى، نيازمند «تحكيم» است.
استوارسازى اين رشته‏ها با كلى‏گويى به دست نمى‏آيد. بايد نمونه‏هاى عملى و مصداقهاى خاص و روشن ارائه شود، تا مرزهاى دوستى و پيوندهاى عاطفى استوارتر گردد و پايدار بماند. «سلام» و دست دادن يكى از اين امور است.
سلام، چراغ سبز آشنايى است.
وقتى دو نفر به هم مى‏رسند، نگاهها كه به هم مى‏افتد، چهره‏ها كه رو در رو قرار مى‏گيرد، نخستين علامت صداقت و مودت و برادرى، «سلام دادن» است و در پى آن، دست دادن و «مصافحه».
دو نفر را تصور كنيد كه به يكديگر مى‏رسند، آشنا و دوست هم هستند. در اين برخورد، بهتر است نخستين كلامشان چه باشد؟ آيا مناسب‏تر از «سلام» چيزى سراغ داريد؟

مفهوم سلام

سلام، اطمينان دادن به طرف مقابل است كه: هم سلامتى و تندرستى تو را خواستارم، هم از جانب من آسوده باش و مطمئن، كه گزندى به تو نخواهد رسيد. من خيرخواه تو هستم، نه بدخواه و كينه‏ورز و دشمن. نيز نوعى درود و تحيت اسلامى است كه دو مسلمان به هم مى‏گويند. اين معناى شعار اسلامى سلام است.
دست دادن و دست هم را صادقانه به گرمى فشردن، نشان ديگرى از محبت و صميميت و خيرخواهى است. دلها را به هم نزديكتر و محبتها را بيشتر مى‏سازد. تماس دو دست، قلبها را نيز به هم نزديكتر مى‏كند، اگر منافقانه و دروغ و فريب نباشد!
«دست در دست، چو پيوند دو قلب
گرمتر مى‏گردد،
دل آزرده‏ى دوست،
نرمتر مى‏گردد…»
بارى… سلام، نام خداست و تحيت الهى. سفارش پيامبر است و امامان. تا آنجا كه فرموده‏اند: اگر كسى پيش از سلام، شروع به سخن كرد، جواب ندهيد:
«من بدء بالكلام قبل السلام فلا تجيبوه.» (13).
در حديث ديگرى امام صادق عليه‏السلام از قول خداوند نقل مى‏كند كه: بخيل، كسى است كه از سلام دادن به ديگرى بخل ورزد:
«البخيل من بخل بالسلام.» (14).
راستى… سلام دادن به ديگرى نه تنها چيزى از قدر و جايگاه انسان نمى‏كاهد و هيچ گونه ضرر و زيان مادى، پولى، آبرويى و… ندارد، بلكه محبت‏آور و صفابخش است و خداپسند و سيره‏ى رسول خدا صلى الله عليه و آله و روش و منش اولياء الهى است. به علاوه، نشانه‏اى از تواضع و فروتنى و نداشتن كبر است. انسانهاى متواضع، نه تنها زيان نمى‏بينند، بلكه عزت و محبوبيت هم پيدا مى‏كنند. امام صادق عليه‏السلام فرمود:
«من التواضع ان تسلم على من لقيت»؛ (15).
از نشانه‏هاى فروتنى اين است كه به هر كس برخوردى، سلام دهى.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز فرمود:
«اذا تلاقيتم، فتلاقوا بالتسليم و التصافح»؛ (16).
هر گاه يكديگر را ديدار كرديد، با «سلام» و «دست دادن» با هم ديدار كنيد.

ادب و آداب سلام

سيره‏ى رفتارى پيامبر خدا آن بود كه به هر كه مى‏رسيد – حتى كودكان – ابتدا به او سلام مى‏كرد، بخصوص در مورد سلام كردن به كودكان مى‏فرمود: پنج صفت است كه تا زنده‏ام، آنها را رها نخواهم كرد، يكى هم سلام دادن به كودكان است، تا پس از من «سنت» گردد. (17).
اين خصلت خجسته از اخلاق حسنه و روحيه‏ى پاك و تواضع او سرچشمه مى‏گرفت. اينها درست؛ ولى ادب اقتضا مى‏كند كه كوچكترها به بزرگترها سلام كنند. در حديث آمده است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
كوچك به بزرگ سلام كند،
يك نفر به دو نفر،
و جمعيت كم به جمعيت فراوان،
و سواره بر پياده،
و رهگذر، بر كسى كه ايستاده است.
و ايستاده بر كسى كه نشسته است. (18).
و البته كه اگر جز اين باشد، نشان تواضع نخواهد بود!
سلام را بايد آشكارا، بلند و با صداى رسا ادا كرد. احاديث فراوانى با عنوان «الجهر بالسلام» و «افشاء سلام» آمده كه سفارش اكيد دارد كه سلامها، رسا و بلند باشد، نه زير لب و آهسته و نامفهوم و ناقص. جواب سلام نيز بايد همين گونه باشد، يعنى بلند و واضح، تا طرف بشنود.
اگر در برخورد با ديگران يا ورود به جلسه و جمعى، يا رسيدن به خانه و محل كار، سلام بگوييد، ولى آهسته، شايد سلامتان را نشنوند. با اينكه شما سلام داده‏ايد، ولى به دليل سر و صدا يا جمع نبودن حواس يا هر عامل ديگر، سلامتان را نشنوند، شما را بى‏ادب و بى‏اعتنا خواهد شمرد و متكبر خواهند پنداشت.
يا اگر سلام ديگرى را جواب دهيد؛ اما آهسته و زير لب، به گونه‏اى كه نفهمد و نشنود، شايد پيش خود فكر كند مسأله‏اى، خصومتى و… پيش آمده، يا شما سرسنگين و متكبر شده‏ايد كه حتى جواب سلامش را هم نمى‏دهيد يا با دشوارى و بى‏علاقگى جواب مى‏دهيد.
راه جلوگيرى از اين سوءتفاهمها و بدگمانيها، رعايت همان دستور دينى در معاشرتها است، يعنى آشكارا سلام كردن.
امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد:
«هر گاه يكى از شما سلام مى‏دهد، سلامش را آشكارا بگويد. نگويد كه «سلام دادم، ولى جوابم ندادند»، شايد سلام داده ولى آنان نشنيده باشند! و هر گاه يكى از شما جواب سلام مى‏دهد، جواب را آشكارا و بلند بگويد، تا آن مسلمان ديگر نگويد كه «سلام كردم ولى جوابم را ندادند!» (19).
اگر سلام مستحب است، جوابش واجب است. البته بيشترين ثواب نيز از آن كسى است كه شروع به سلام كند.
آن كه سلام مى‏دهد، پاسخش را بايد گرمتر و بيشتر داد، چرا كه سلام نوعى تحيت و هديه از سوى يك مؤمن است و هديه را بايد پاسخى بهتر ارائه داد، تا نشان قدرشناسى باشد. و اين تعليم قرآن كريم است كه تحيت ديگران را به گونه‏اى بهتر پاسخ دهيد: «… فحيوا بأحسن منها» (20)، يا مثل همان را بازگردانيد.

دست دادن

گفتيم كه «مصافحه» هم، «دوستى‏آور»، «كدورت‏زدا» و «محبت‏آفرين» است. ما علاقه‏ى خود و صميميت را با دست دادن ابراز مى‏كنيم. برعكس، اگر با كسى كدورت و دشمنى داشته باشيم، از دست دادن با او پرهيز مى‏كنيم. به همين خاطر، اين دستور مقدس و پربركت اسلامى، در تحكيم رابطه‏هاى دوستى و اخوت، ثمربخش است.
امام باقر عليه‏السلام فرمود: هر دو نفر مؤمنى كه با هم دست بدهند، دست خدا ميان دست آنان است و دست محبت الهى بيشتر با كسى است كه طرف مقابل را بيشتر دوست بدارد. (21).
و نيز امام صادق عليه‏السلام فرمود:
هنگامى كه دو برادر دينى به هم مى‏رسند و با هم دست مى‏دهند، خداوند با نظر رحمت به آنان مى‏نگرد و گناهانشان، آن سان كه برگ درختان مى‏ريزد، فرومى‏ريزد، تا آنكه آن دو از هم جدا شوند. (22).

شيوه‏ى مصافحه

دست دادن نيز، همچون سلام، ادب و آدابى دارد. يكى از آنها پيوستگى و تكرار است. در يك سفر و همراهى و ديدار، حتى چند بار دست دادن نيز مطلوب است.
ابوعبيده نقل مى‏كند: همراه امام باقر عليه‏السلام بودم. اول من سوار مى‏شدم، سپس آن حضرت. چون بر مركب خويش استوار مى‏شديم، سلام مى‏داد و احوالپرسى مى‏كرد، چنان كه گويى قبلا يكديگر را نديده‏ايم. آنگاه مصافحه مى‏كرد. هر گاه هم از مركب فرود مى‏آمديم و روى زمين قرار مى‏گرفتيم، باز هم به همان صورت، سلام مى‏كرد و دست مى‏داد و احوالپرسى مى‏كرد و مى‏فرمود: «با دست دادن دو مؤمن، گناهانشان همچون برگ درختان فرومى‏ريزد و نظر لطف الهى با آنان است، تا از هم جدا شوند.» (23).
از آداب ديگر مصافحه، فشردن دست، از روى محبت و علاقه است، اما نه در حدى كه سبب رنجش و درد گردد. (24).
جابر بن عبدالله مى‏گويد: در ديدار با رسول خدا صلى الله عليه و آله بر آن حضرت سلام كردم. آن حضرت دست مرا فشار داد و فرمود: دست فشردن، همچون بوسيدن برادر دينى است. (25).
همچنين هنگام مصافحه، طول دادن و دست را زود عقب نكشيدن از آداب ديگر اين سنت اسلامى است. در مصافحه، پاداش كسى بيشتر است كه دستش را بيشتر نگه دارد. (26).
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نيز اين سنت نيكو را داشت كه چون با كسى دست مى‏داد، آن قدر دست خود را نگه مى‏داشت، تا طرف مقابل دست خود را سست كند و عقب بكشد. (27).
بارى… محبت قلبى را بايد آشكار ساخت.
علاقه، گنجى نهفته در درون است كه بايد آن را استخراج و آشكار كرد، تا از بركاتش بهره برد. روشنترين خير و بركتش، تقويت دوستيها و تحكيم آشناييها و رابطه‏ها است. به دستور اسلام، هر گاه مؤمنى را ملاقات مى‏كنيد، مصافحه كنيد، خوشرويى و چهره‏ى گشاده و بشاش و خندان به هم نشان دهيد. (28).
از آثار ديگر مصافحه، «كينه‏زدايى» است. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
«تصافحوا، فان التصافح يذهب السخيمة» (29) و «تصافحوا فانه يذهب بالغل». (30) مصافحه كنيد و دست دهيد، چرا كه آن، كينه و كدورت را مى‏زدايد.

دست دادن با زنان

براساس «مكتبى» بودن مرز دوستيها و رابطه‏ها و معاشرتها، دست دادن با نامحرم، حرام است و صرف دوستى و رفاقت و آشنايى و همكار بودن يا ملاحظات سياسى و ديپلماسى در سفرهاى خارجى و ديدارهاى رسمى، دليل نمى‏شود كه كسى با نامحرم و اجنبى، مسافحه كند. روشنفكر مآبى در اين مسأله جايى ندارد. رسول خدا فرمود: با زنان دست نمى‏دهم (31) (البته زنان نامحرم). و در حديث نبوى ديگرى آمده است:
«اگر زنى بخواهد با مرد نامحرم دست بدهد(كه نبايد دست دهد) و ناچار باشد، يا بخواهد با او «بيعت» كند، از پشت لباس(و با وجود حايل و پوشش دست، دستكش) مانعى ندارد.» (32).
البته معيار عمل، فتواى مجتهدى است كه از او تقليد مى‏كنيد و هر مسلمان متعهد، بايد براى عمل خود ملاك و حجت شرعى داشته باشد.

پی نوشت ها

(1). محجة البيضاء، ج 3، ص 354
(2). همان، ص 358
(3). اصول كافى، ج 2، ص 355
(4). همان، ص 364
(5). همان، ص 145
(6). محجة البيضاء، ج 3، ص 373. در اين زمينه از جمله ر. ك: دروغ مصلحت‏آميز، سيد حسن اسلامى
(7). همان، ص 393
(8). ميزان الحكمه، ج 2، ص 482
(9). بحارالانوار، ج 71، ص 222
(10). اختصاص، شيخ مفيد، ص 28
(11). براى شناخت بيشتر اين حقوق و وظايف، ر. ك: قاموس الأخلاق و الحقوق، عباس مخبر دزفولى، نشر بوستان كتاب
(12). بحارالانوار، ج 71، ص 243
(13). سفينة البحار، محدث قمى، ج 1، ص 645
(14). ميزان الحكمه، رى شهرى، ج 4، ص 535
(15). خصال، صدوق، ص 11
(16). سفينة البحار، ج 1، ص 465
(17). بحارالانوار، ج 73، ص 10
(18). ميزان الحكمه، ج 4، ص 538
(19). اصول كافى(عربى) كلينى، ج 2، ص 645
(20). نساء (4) آيه‏ى 86
(21). اصول كافى، ج 2، ص 179
(22). همان، ص 183
(23). همان: ص 179
(24). بحارالانوار، ج 73، ص 26
(25). همان، ص 23
(26). همان، ص 28
(27). همان، ص 30
(28). ميزان الحكمه، ج 5، ص 355
(29). بحارالانوار، ج 74، ص 158
(30). ميزان الحكمه، ج 5، ص 354
(31). كنز العمال، حديث 475
(32). همان، حديث 25346

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد