دو خطابه اخلاقی از شهید آیت الله مدنی (ره)
گاهی انسان جمعیت زیادی پشتسر یا پای خطابهاش میبیند و مغرور میشود، در صورتی که هر کس خود را بهتر میشناسد، با اعتقاد مردم به عدالتبنده، من که عادل نمیشوم . گاهی انسان فکرهایی میکند، من امام جمعه هستم، جمعیتی گوش به فرمان من میکنند، جمعیتی به واسطه من آگاه میشوند و امثال اینها … بله، درست است،
دو خطابه اخلاقی از شهید آیت الله مدنی (ره)
1. سخنرانی شهید در جمع ائمه جمعه کشور
برای من موجب خجلت است که موعظه کنم . خودم را بیشتر از همه به موعظه محتاج میبینم، لکن به عنوان اجابت … .
گاهی انسان جمعیت زیادی پشتسر یا پای خطابهاش میبیند و مغرور میشود، در صورتی که هر کس خود را بهتر میشناسد، با اعتقاد مردم به عدالتبنده، من که عادل نمیشوم . گاهی انسان فکرهایی میکند، من امام جمعه هستم، جمعیتی گوش به فرمان من میکنند، جمعیتی به واسطه من آگاه میشوند و امثال اینها … بله، درست است، ای بسا با یک جمله جناب عالی هزاران مفسده دفع شده، افراد زیادی به راه راست آمدهاند، با خدا آشنا شدهاند، اما باید ببینیم ما خودمان آشنایی مان چقدر است؟ … . راستی اینها برای خدا بوده؟ اگر مشکلی پیش آمد که به دست من حل شد، آیا اگر به دستشخص دیگری هم دفع میشد، این خوشحالی را داشتم یا نه! آیا میل نداشتم به واسطه من باشد!
بنده که خودم گاهی به حسابم میرسم، قسم میدهم خدا را که به عزت و جلالت و کبریائیت و به خاصان درگاهت، از ما حساب دقیق نگیر! همان ظواهر ما را حساب کن و ما چیز دیگری نمیخواهیم!
ارزش عمل به نیت است و نیتبرای غیر خدا به چه درد میخورد! اگر غیر الله منظور باشد، با خواسته دیگران چه فرقی میکند! من دیگر با فلان سیاستمداری که فقط و فقط در راه سیاست هایش هست و کاری با «دین» ندارد، فرقی پیدا نمیکنم، بلکه بدتر از او هم میشوم; به جهت این که او هیچ کدام از کارهایش به عنوان اسلام نبود، سیاستمداری بود، داشت فعالیت میکرد و پیروز میشد، اما من چطور! در صورتی که به مفاد آیه «لا تجعلوا الله عرضه لایمانکم» ، انسان فکر کند، میبیند که خیلی چیزهایش در خیلی از هدفهایی که داشته تابع هوا بوده و کار را به اسم خدا کرده . یکی از برداران چیزی نوشته بود، مرا متاثر کرد . حرف هایش هم درستبود . نوشته بود که خواهشمندیم آقایان، امام را برای خودشان حربه قرار ندهند، خودشان چیزهایی میخواهند به امام نبندند . من هدفهای شخصی خود را به اسم امام پیاده نکنم . حالا اگر امام زمان (علیه السّلام) را حربه خودمان قرار دهیم، چطور! اگر رسول اکرم را حربه خود قرار دادیم، چطور!
در شرح حال مرحوم شیخ محمد حسین اصفهانی دیدم که وقتی وارد اصفهان شد، خیلی مورد توجه و استقبال مردم قرار گرفت . وقتی نماز میرفت، نیمساعت قبل از نماز خلوت میکرد و به حساب هایش میرسید . ما هم خوب است روزهای جمعه، علاوه بر تذکراتی که داده شد، «علیکم باعز الانفس» ، نسبتبه اعزانفس که خودمان هستیم، دقت کنیم .
از امسلمه، همسر گرامی رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده که فرمود: شبی رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در خانه من تشریف داشت، یک وقتبیدار شدم دیدم پیامبر خدا نیست . بلند شدم این گوشه و آن گوشه، صدای ناله شنیدم . متوجه شدم در یک گوشه، رسول اکرم به سجده افتاده و به شدت گریه میکند، عرض میکند: «الهی لا تسلبنی صالح ما انعمتبه علی ابدا، الهی لا تردنی فی سوء استنقذتنی منه ابدا الهی لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا .» – خداوند ما را از بدیها که طاغوت و دشمن برایمان به وجود آورده، نجات داد، اما اگر گرفتار طاغوت نفس و هوا بودیم، باید فکر کنیم، ببینیم آیا از این طاغوت نجات پیدا کردهایم؟
ام سلمه میگوید: گریهام گرفت، پیامبر خدا فرمود: چرا گریه میکنی؟ عرض کردم یا رسول الله! شما هستید که میگویید: «خداوندا نعمت صالحت را از من نگیر، و در بدیها رهایم نکن و لحظهای مرا به خودم وانگذار …» پس رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیز گریه کرد و فرمود: چرا گریه نکنم، حضرت یونس (علیه السّلام) در یک چشم به هم زدن به حال خود واگذار شد، مبتلا شد به آنچه که شد .
2. خطابه واپسین (قبل از شهادت)
شما و خودم را به تقوای خدا سفارش میکنم، زیرا راه نجاتی جز تقوا نداریم . روز جمعه روزی است که ما دردهایمان را دوا کنیم و درد اول هر انسانی خود انسان است; برای این که هر اندازه به کمال برسد، اگر [روح] مریض باشد، کمال برای او فایدهای ندارد . آیه قرآن و همچنین اعتقاد ما این است که کلمهای از زبان انسان در نمیآید، مگر این که همراه آن نگهبانی مهیا میباشد تا کلام را حفظ کند . (1)
حال که ما معتقدیم هر کلمهای از زبان انسان در آید، نوشته خواهد شد و فردا باید حسابش را بدهد، پس هر حرفی که میزنیم باید به نفع اسلام و انقلاب باشد، نصیحتی برای مسلمین باشد و یا حداقل برای کسب حلال زده شود . اگر حرفی که میزنی، به نفع اسلام و مسلمین نباشد، در صحیفه کارهای ثواب نوشته نمیشود! … بنابراین، بر مسلمانان لازم استحرفی که میزنند، حساب شده باشد . در زنده و زنده کننده اهل بیت عصمت (علیهم السّلام) حدیثی وارد شده است – اعتقاد ما این است که در عرصه قیامت هم باید حاضر باشیم – به این ترتیب میفرماید که ظرفی پر از خون روی کسی میپاشند و میگویند: این سهم توست از خون فلان کس که به ناحق ریخته شده! میگوید خدایا! من که در قتل کسی شرکت نکردهام، من که کسی را نکشتهام؟ میگویند: تو یک کلمه حرف زدی و آن حرف، برزگ شد و به جایی رسید که در ریختن خون یک مسلمان، این حرف مؤثر افتاد . (حرف تو به قدری شاخ و برگ پیدا کرد که در نتیجه آن، به اندازه این حرف در قتل آن مسلمان شریک شدی). چطور امکان دارد کسی با حرفش در ریختن خون شرکت کند! مبادا حرفی پشتسر کسی بزنید که آن حرف منجر به کشته شدن و ریخته شدن خونها شود . برای همین است که میگویند: عمدهترین چیزی که موجب جهنم رفتن انسان میشود، زبان انسان است . علی (علیه السّلام) که میفرماید: منطقهم الصواب: یعنی مواظب هستند که گفتارشان، گفتار خوبی باشد .
انسان مسلمان متواضع میشود، تکبر در او راه ندارد . ضرر منیت و نفع تواضع چیست؟ این را باید بدانید که تواضع و اخلاق حسنه رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود که سبب شد اسلام عالمگیر شود . خدا لعنت کند کسانی را که جلو پیشرفت اسلام سنگ انداختند . رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با کیفیتی که اسلام را بنیانگذاری کرده بود و به طریقی که امیرالمؤمین آن را تعقیب میکرد و با اخلاقی که داشتند، و اگر نبود فعالیتهای منافقین داخلی و ستون پنجم، اخلاق اسلامی اینها دنیا را جلب میکرد . با این که در زمان ائمه اطهار (علیهم السّلام) حکومت در دستبیگانگان بود و آنها افرادی عادی بودند که به هیچ نحو قدرت فعالیت نداشتند و حتی سوال کردن از آنها محدود بود، با این همه آنها با اخلاقشان توانستند افراد کثیری از ملل مختلفه را به اسلام آورند . همچنان تکبر ابوجهل و امثالش خودشان و ملت هایشان را خاکسترنشین کرد .
«و حجدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلما و علوا فانظر کیف کان عاقبه المفسدین .» (2) این آیه یکی از آیات عجیب قرآن است، گروهی بودند که آیات الهی و نبوت رسول اکریم و انبیا را انکار میکردند، زیر بار نمیرفتند، ولی در نفسهایشان یقین داشند، ابوجهل، پیغمبر اکرم را از ما بهتر میشناخت، همان طور که بنیصدر امام را بیشتر از من و شما میشناخت . انکار کردند آیات الهی را در حالی که یقین داشتند . وقتی انسان به حدی برسد که حتی انسانیتخودش را زیر پایش بگذارد و آیات الهی را انکار کند، منشاش چیست؟ همان خودبینی است که این انسان به آنچه که یقین دارد، عمل نمیکند و زیربار نمیرود، منیت و خودبینی و علوطلبی است که باعث میشود انسان، انسانیتخود را زیر پا گذارد . ببین که عاقب کار اینها به کجا میرسد .
خدا بر خود واجب کرده است هر کسی هر معصیتی را که کرده، علاوه بر عذاب آخرت، در دنیا نیز به بلائی نظیر آن معصیت مبتلا کند . مثلا کسی که عمدا روزهاش را بخورد، ممکن است از گرسنگی بمیرد، یعنی به قدری گرسنه شود و چیزی نتواند بخورد که بمیرد و [نعوذبالله] با عداوت خدا از دنیا برود . شخصی از روی منیت «من» بگوید و زیربار حق نرود، نتیجهاش این است که به ذلت مبتلا شود، خوار شود و به جای این که به مقام بالایی برسد، پایینتر رود! محمدرضای خائن منفور کاملا رهبر انقلاب را میشناخت و کاملا میدانست که کیست و چه میگوید، حتی در مجلسی اقرار کرده بود که مرجع باید این چنین باشد، ولی از جهت منیتبه نصحیت امام گوش نداد و در نتیجه، با ذلت فرار کرد و به سادات، نوکر آمریکا و اسرائیل پناهنده و بالاخره در زیر پای فرعون به خاک سپرده شد .
میگوید تا متوجه باشیم که اگر هر کدام از ما به اندازه خود متکبر باشیم، و الله مبتلا خواهیم شد .
در گذشته، شخصی در تبریز بود که ظاهرا جزو افراد مهم آن زمان به حساب میآمد . روز اول هر سال با تمام مشکلات که مسافرت داشت، با ماشین به مراغه میرفت و در مقابل یک صوفی بیسواد تعظیم کرده و دستش را میبوسید . یک وقتی از پیرمرد عاقلی پرسیدم: این بدبخت چرا این کار را میکند . گفت: نتیجه عمل اوست! این شخص در مقابل مرحوم آیت الله انگجی تواضع نکرده، حالا باید در مقابل یک نفر آدم بیسواد خائن تواضع کند! بنیصدر هم در مقابل امام و رهبر انقلاب تواضع نکرد، باید به صهیونیسم پناهنده شود . واقعا ذلتبالاتر از این نمیشود .
پي نوشت :
1) برگرفته از مضمون سوره ق، آیه 18
2) نمل/14
برگرفته از : پگاه حوزه ، شماره 103
منبع:سایت حوزه نت
/س