ضرورت نمازگزاري (چرا نماز بخوانيم؟)
ضرورت نمازگزاري (چرا نماز بخوانيم؟)
تأمين نياز دروني و رواني انسان
بي شک، انسان براي گريز از زندگي حيواني و راهيابي به زندگي انساني و حيات طيبه و تخلّق به اخلاق کريمه و رهايي از افسردگي ها به يک عامل مهار کننده نيازمند است که روح او را در کنترل و تسخير خود قرار دهد و پرهيز از انحراف و جنايت را بر او الزام کند و روح نوع دوستي، عاطفه و محبت را بر وي ببخشد و به هنگامي که پژمرده و افسرده مي گردد، او را طراوت بخشد. بسياري از روان شناسان، جامعه شناسان و کارشناسان تربيتي بر اين مسأله اتفاق نظر دارند که اين نيرو از منبع اعتقاد ديني و معنويت نشأت مي گيرد. هنري لنک- روان شناس معروف انگليسي- پس از پژوهش هاي گسترده باليني که بر روي بيش از ده هزار انسان افسرده مجرم و تبهکار انجام داد، چنين گفت:
اينک به خوبي اهميت اعتقاد ديني را در زندگي انسان درک مي کنم و در خلال تمامي آزمايش ها، اين نتيجه مهم را دريافته ام که هر کس به دين و اعتقاد ديني گردن بسپارد يا با عبادتکده اي در ارتباط باشد از شخصيت انساني والاتري برخوردار است و در مقايسه با آن کس که ايماني ندارد و با عبادتي در تماس نيست، کرامت خاصي دارد.(1)
قرآن کريم نيز »ذکر خدا» را به عنوان برترين داروي آرام بخش و شفادهنده قلب ها معرفي مي کند و «نماز» را به عنوان مصداق برتر ذکر مي داند.(2) به اين ترتيب، همه آشوب ها و تشويش ها، تمامي ناآرامي ها و اضطراب ها با به پاداشتن نماز در فواصل گوناگون مهار مي شود. احساس بي ثباتي و بي اعتباري در جهان طبيعت و فناپذيري و محدوديت زندگي دنيايي و عدم پاسخگويي طبيعت به احساس نياز پايان ناپذير انسان اضطرابي هميشگي و غربتي جاودانه را بر روح انسان چيره مي گرداند. در چنين فضايي است که نماز پيوند انسان را با ذات فناناپذير برقرار مي کند و به او جاودانگي را نويد مي دهد. گويا نماز دستي برآمده از سوي انسان است به سوي آن که مي تواند پاسخگوي نياز او باشد. از اين رو، انسان به هنگام نماز طمأنينه و آرامش خود را باز مي يابد و به زندگي و حيات خود اميدوار مي گردد. مشروط بر آن که در اين سير عامل پيوند دهنده اصلي يعني «روح» غايب نباشد.
البته توجه به اين نکته لازم است که مکتب ما نقش ديگر عوامل را در کاهش و کنترل ناآرامي ها و اضطراب ها به هيچ وجه انکار نمي کند و نماز را تنها راه آرامش معرفي نمي کند. بلکه ارضاي غريزه جنسي(3) و تأمين نيازهاي اقتصادي(4) را از ديگر عوامل آرام بخش انسان مي داند.
و اين گونه نيست که به کسي که تحت فشار جنسي قرار دارد نماز را به عنوان تنها راه برطرف شدن نياز جنسي توصيه کند.(5) يا شخص گرسنه را به جاي صرف غذا به نماز دعوت کند، با اين حال امکانات محدود دنيا نيز قدرت پاسخگويي کامل به نيازهاي نامحدود انسان را ندارد و تاکنون نمونه اي ديده نشده است که بي بند و باري هاي جنسي و يا فراواني ثروت عامل غايي آرامش در انسان باشد و يا ديده نشده که مديريت اجتماعي کشورهايي که به آزادي مطلق جنسي عقيده دارند، از بهداشت رواني جامعه خود اظهار رضايت کامل کرده باشند. زيرا انسان براي رسيدن به آرامش پايدار نيازمند آن است که با قدرت برتر فناناپذير ارتباط برقرار کند و به آرامش هاي موردي و زودگذر دل نبندد.
رابطه با خداوند چنان آرامشي در وجود انسان ايجاد مي کند که نمي توان آن را با ديگر عوامل آرامش بخش، که جز نقش مقطعي ايفا نمي کنند، مقايسه نمود. به اين ترتيب نماز بدون نفي ديگر عوامل خود را به عنوان اصلي ترين بستر طمأنينه بشر جلوه گر مي سازد.
پرورش تمرکز ذهن
در بسياري موارد «تمرکز» به عنوان اصلي ترين عامل، براي موفقيت انسان کفايت مي کند. اين کارآيي نه فقط در فعاليت مادي انسان، بلکه گاهي تا حد مسايل ماورايي و مرموز هستي، گسترده مي شود. بدين معنا که حتي عمليات شگفت انگيز مرتاضان هندي، طريقه هاي پيشرفت و سير و سلوک در مکتب هاي عرفاني و مذهبي شرق دور از جمله ذن، بوديسم، يوگا و… راه هاي ديدن حقيقت اشيا در مقايسه با مشاهده معمولي آنها، روش هاي کشف و شهود و مراقبه در فرقه هاي تصوّف و بسياري ديگر، تنها از طريق دست يافتن به درجاتي از تمرکز محقق مي گردد.
همان گونه که پيش تر اشاره شد، اضطراب ها و تنش هاي رواني از بيماري هاي مهلکي است که انسان معاصر را تهديد مي کند و به همين دليل روان تحليل گران و روان شناسان مي کوشند تا بحران هاي روحي را مهار کنند. از طرفي مهار اين پراکندگي هاي دروني شرط نخست دستيابي به نبوغ و درايت است در اين مورد، مطالعات مختلف علمي و پژوهشي و نظريه پردازي هاي گوناگوني صورت پذيرفته است که از آن جمله مي توان به پژوهش هاي گاردنر مورفي درباره متوجه ساختن انديشه و فعاليت به موضوعي معين اشاره کرد.(6)
حضور قلب، يکي از معاني بلند و رفيع نماز است که حقيقت نماز به آن بستگي دارد. به طور کلي، در اسلام نمازي معتبر است که هماره با حضور قلب باشد.انسان براي اين که در نماز حضور قلب داشته باشد، مي بايست ذهنش را با ياد خدا متمرکز کند و خود را در محضر خداوند ببيند و به اموري که با اين وضعيت مغايرت دارد، توجه نکند.
نمازگزار در هنگام نماز فکرش را در مدار تمرکز قرار مي دهد ذکر و يادش را به خداوند منحصر مي کند. بدين ترتيب، برپادارنده حقيقي نماز در عبادت روزمره خويش، با برخورداري از حضور قلب در واقع تمرکز حواس را بارها تمرين مي کند و بدين وسيله اين ويژگي نيکو را در وجود خود، نهادينه مي سازد تا با بهره گيري از آن در ديگر عرصه هاي زندگي، موفقيت را در همه ابعاد ممکن نصيب خويشتن سازد. گذشته از اين تمرکز به يک آرامش رواني احتياج دارد که نماز آن را تأمين مي کند.
برقراري عدالت اجتماعي
نمازگزار بايد شرايط خاصي را در مورد لباس، درآمد، مکان نماز، رعايت حقوق مردم مانند پرداخت زکات، پرهيز از غيبت و توجه به حقوق ديگران و… مورد نظر قرار دهد تا نماز او مورد قبول خداوند قرار گيرد. اين پي آمدها که تمامي زواياي زندگي انسان را متأثر از خود مي کند، تأثير نماز را از محدوده يک عمل فردي و شخصي فراتر مي برد و به صورت يک جريان اصلاحي و پديده اي اجتماعي در متن زندگي ظاهر مي کند و در واقع، مسير برقراري عدالت اجتماعي را هموار مي کند.
دست يابي به وقار اخلاقي و شخصيتي
به گفته قرآن يکي از اعمالي که اخلاق و شخصيت انسان را به شدت تحت تأثير و نفوذ خود قرار مي دهد، نماز و مداومت بر اين عمل عبادي است. قرآن کريم ساختار شخصيتي انسان را چنين توصيف مي کند:
انسان بي صبر و طاقت و حريص آفريده شده است. آن گاه که با مشکلي مواجه مي شود بي تابي مي کند و آن گاه که به امکاناتي دست مي يابد، از کمک به ديگران خودداري مي کند، مگر نمازگزاراني که هيچ گاه از انجام اين عبادات فروگذار نمي کنند.(المعارج: 19و20).
نمازگزار با توجه به مفاهيم والا و بلندي که در روند نمازگزاري از آن ها الهام مي پذيرد و طمأنينه و آرامشي که در پرتو ذکر خدا به دست مي آورد، به وقار و شخصيتي دست مي يابد که چون لنگري او را در تلاطم و طوفان زندگي ثبات مي بخشد.
قبول نظم و انضباط
نظم و انضباط به غير از پي آمدهاي عملي، تصويري زيبا و تحسين برانگيز از شخصيت انسان جلوه گر مي سازد. اين امتياز که به وسيله تمرين و دقت نصيب انسان مي گردد، در جريان زندگي نخست انسان را در پاره اي موارد به اجراي برنامه هاي مورد نياز ملزم مي کند و سپس با گسترش آن به ديگر موارد، ويژگي نظم پذيري را در او نهادينه مي کند. در اين راستا نمازهاي روزمره که در اوقات معين و به صورت يک الزام ديني در روند و برنامه زندگي جاي مي گيرد، به صفحه فعاليت هاي زندگي کادر مشخص مي دهد و روح انضباط پذيري و تقيّد به دقت و نظم را در انسان زنده مي کند.
همسويي با هستي
هستي همواره هستي آفرين را مي ستايد. قرآن کريم مي فرمايد: «ان من شيء الا يسبح بحمده»؛ همه موجودات خداوند را تسبيح مي کنند». (اسراء: 44) حتي غرّش ابرها پيام آور تسبيح الهي اند.(7) آن ها که به ظاهر فاقد شعور و ادراکند، خداي را ستايش مي کنند؛ چگونه ممکن است انسان شعورمند در برابر عظمت خداوند کرنش نکند. نماز برترين، زيباترين و پسنديده ترين کرنش ها را دربر دارد و انسان در قالب نماز با هستي همسويي و هستي بخش را تقديس مي کند. وه! که اين سرود هستي چه خواندني و لذت بخش است.
پي نوشت :
1- عفيف عبدالفتاح طياره، روح الصلاه في الاسلام، ص 29. برگرفته از دکتر هنري لنک، کتاب بازگشت به ايمان.
2- «اقم الصلاه لذکري؛ نماز را به خاطر ياد من به پا دار.» (طه: 21)
3- «و من آياته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا اليها». (روم:21)
4- در روايات اسلامي فقر يکي از عوامل ناآرامي ذکر شده است.
5- بلکه نماز کسي که غريزه جنسي اش را ارضا کرده است، برتر از کسي است که در اوج فشار جنسي است. پيامبر مي فرمايد: «دو رکعت نمازي که فرد متأهل مي خواند بهتر از هفتاد رکعت نماز فرد مجرد است». بحارالانوار، ج103، ص 220.
6- کاپلان- سادوک، روان پزشکي ترجمه: پورافکاري، ج1، ص553.
7- «و يسبح الرعد بحمده». (الرعد:13).
منبع:از نمازگزاري تا انس با نماز (1) /س