ثروت دنيا در کلام اهل بيت عليهم السلام
رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند : الرغبه في الدنيا تکثر الهم و الحزن و الزهد في الدنيا يريح القلب و البدن: اشتياق و رغبت به دنيا اندوه و غم را افزون کند و زهد و بي اعتنايي به آن جان و تن را آسوده گرداند . ( بحارالانوار ج 73 ص 120 )
علي عليه السلام مي فرمايد : المال داعيه التعب و مطيه النصب : مال رنج آور و مرکبي براي ناراحتي هاست . ( غررالحکم ص 54 ) و همچنين فرمودند : المال للفتن سبب
علي عليه السلام مي فرمايد : المال داعيه التعب و مطيه النصب : مال رنج آور و مرکبي براي ناراحتي هاست . ( غررالحکم ص 54 ) و همچنين فرمودند : المال للفتن سبب
ثروت دنيا در کلام اهل بيت عليهم السلام
رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند : الرغبه في الدنيا تکثر الهم و الحزن و الزهد في الدنيا يريح القلب و البدن: اشتياق و رغبت به دنيا اندوه و غم را افزون کند و زهد و بي اعتنايي به آن جان و تن را آسوده گرداند . ( بحارالانوار ج 73 ص 120 )
علي عليه السلام مي فرمايد : المال داعيه التعب و مطيه النصب : مال رنج آور و مرکبي براي ناراحتي هاست . ( غررالحکم ص 54 ) و همچنين فرمودند : المال للفتن سبب و للحوادث سلب: مال و دارائي سبب فتنه ها و سرپوش حوادث ناگوار است .
امام صادق عليه السلام درباره کسي که دل به دنيا بندد مي فرمايد : کسي که دل به دنيا بندد به سه چيز دل بسته است : اندوهي که زوال ندارد ، آرزوئي که به دست نيايد و اميدي که بدان نرسد . ( بحارالانوار ج 73 ص 120 ) امام علي عليه السلام مي فرمايند : انما الدنيا کمثل الحيه ما الين مسها و في جوفها السم الناقع يحذرها الرجل العاقل و يهوي اليها الصبي الجاهل: حکايت دنيا حکايت ما راست که چه اندازه ظاهرش نرم است ولي زهر کشنده در درون دارد ، مرد عاقل از آن بپرهيزد و کودک نادان به سويش گرايد . ( اصول کافي ـ ج 3 ص 204 )
اما صادق عليه السلام مي فرمايند : مثل الدنيا کمثل ماء البحر کلما شرب منه العطشان ازداد عطشا حتي تقتله: حکايت دنيا همانند آب شور درياست که هر چه شخص تشنه از آن بيشتر بياشامد تشنگي اش بيشتر شود تا وقتي که او را بکشد .( همان )
اما باقر عليه السلام مي فرمايند : حکايت شخص حريص نسبت به دنيا حکايت کرم ابريشم است که هر چه بيشتر بر خود بتند راه بيرون آمدنش دورتر شود تا آنکه از غصه بميرد ( اصول کافي ، ج 3 ص 202 )
از نصايح لقمان به پسرش چنين است که گفت : در اين دنيا همانند گوسفندي مباش که در زراعتي سبز افتاده و بخورد تا چاق شود و مرگش در همان فربهي اوست . بلکه دنيا را مانند پلي دان که روي نهري کشيده شده که از آن بگذري و تا پايان روزگار به سويش بازنگردي . ( اصول کافي ج 3 ص 202 )
امام صادق عليه السلام: من کثر اشتباکه بالدنيا کان اشد لحسرته عند فراقها .
علاقه و آلودگي به دنيا به هر اندازه بيشتر باشد جدايي و فراق آن سخت تر است . ( بحارالانوار ج 73 ص 19 )
امام صادق عليه السلام مي فرمايند : دنيا به صورت زني کبود چشم بر عيسي عليه السلام نمايان شد . عيسي به او فرمود: چقدر شوهر کرده اي ؟ گفت : بسيار ! فرمود : اين شوهران همه تو را طلاق داده اند؟
گفت نه بلکه من همه را کشته ام . عيسي فرمود : قويح ازواجک الباقين کيف لا يعتبرون بالماضين . واي بر شوهران باقيمانده ات که چگونه از حال شوهران گذشته ات پند نگيرند . ( بحارالانوار ج 73 ص 125 )
امام صادق عليه السلام مي فرمايند : ان کانت الدنيا فانيه فالطمأ نينه اليها لماذا: اگر دنيا فاني است پس اعتماد و دلگرمي به آن براي چيست ؟ ( امالي شيخ صدوق ص 7 )
نکوهش دنيا و دنيا گرايان و صفات آنان در حديث معراج
خداوند تبارک و تعالي در معراج پيامبر صلي الله عليه و آله درباره دنيا و اهل آن چنين مي فرمايد:
يا أحمد ! أبعض الدنيا و أهلها و أحب الاخره و أهلها .
قال : يا رب ! و من أهل الدنيا و من أهل الاخره ؟ قال : اهل الدنيا من کثر أکله وضحکه و نومه و غضبه ، قليل الرضا ، لا يعتذر الي من أساء اليه و لا يقبل عذر من اعتذر اليه .
کسلان عند الطاعه و شجاع عند المعصيه .
أمله بعيد و أجله قريب لا يحاسب نفسه .
قليل المنفعه ، کثير الکلام ، قليل الخوف ، کثير الفرج عند الطعام ، و ان أهل الدنيا لا يشکرون عند الرخاء و لا يصيرون عند البلاء .
کثير الناس عندهم قليل .
يحمدون أنفسهم بما لا يفعلون و يدعون بما ليس لهم و يتکلمون لما يتمنون.
و يذکرون مساوي الناس و يخفون حسناتهم .
فقال : يا رب ! کل هذا العيب في أهل الدنيا ؟ قال : يا أحمد ! ان عيب أهل الدنيا کثير ، فيهم الجهل و الحمق ، لا يتواضعون لمن يتعلمون منه و هم عند أنفسهم عقلاء و عند العارفين حمقاء.
اي احمد ! دنيا و اهل آن را * دشمن بدار ** و آخرت و اهل آن را دوست بدار.
عرض کرد : اي خداي من ! اهل دنيا و اهل آخرت چه کساني هستند؟
فرمود : اهل دنيا کسي است که خوردن و خنديدن و خواب و غضبش زياد و رضايت او کم مي باشد .
اگر به کسي بدي کرد از او پوزش نمي طلبد و عذر کسي را که از او عذر خواهي مي کند نمي پذيرد .
هنگام عبادت ، کسل و هنگام معصيت ، شجاع است .
آرزويش دور و دراز و مرگش نزديک است .
به حساب خود نمي پردازد .
نفعش به ديگران کم مي رسد .
حرف زياد مي زند .
ترس کم مي زند .
هنگام رسيدن به غذا، بسيار شادمان مي شود.
اهل دنيا هنگام نعمت، شکر و هنگام بلا، صبر نمي کنند.
به کارهايي که انجام نداده اند خودستايي مي کنند و چيزي را ادعا مي کنند که واجد آن نيستند و از روي آرزو و هوس سخن مي گويند .
عيوب ديگران را بازگو ولي خوبي هاي آنها را مخفي مي کنند .
عرض کرد : آيا اهل دنيا اين همه عيب دارند ؟
فرمود : اي احمد ! اهل دنيا عيب فروان دارند .
جاهلند ، احمقند ، در مقابل استاد خود تواضع نمي کنند ، خود را عاقل مي پندارند در حالي که نزد اهل معرفت احمق هستند .
* نکوهش دنيا و اهل دنيا و دوستداران دنيا ، نکوهش کساني است که محور افکار ، انديشه ها ، گفتار و نگرشهايشان را امور دنيا تشکيل مي دهد . توجه و تعلق خاطرشان به لذتها و نعمت ها ي دنياست و به آخرت نمي انديشند و جهان آخرت براي آنها جاذبه اي ندارد .
اينکه در برخي از روايات وارد شده که دشمن اهل دنيا باشيد ، نبايد پنداشت که با هر کس که به برخي از ويژگي هاي دنياپرستان متصف گرديده دشمني بورزيم ، ولو او شيعه و مسلمان باشد ، مثلاً اگر ديديم کسي پرخور است ، با او دشمني بورزيم! نبايد با مومن دشمن بود ، حتي اگر گناهکار باشد ، بلکه بايد عمل ناشايست او را دشمن داشت .
در روايتي وارد شده است که وقتي خدا کسي را دوست بدارد هرگز با او دشمني نمي کند و اگر کار ناشايستي از او سر بزند تنها آن کار بد را دشمن مي دارد . در مقابل خداوند با کافر دشمن است و حتي اگر هزاران کار نيک نيز انجام دهد با خودش دشمن است ولي کارش را نيک مي شمارد . پس از ديدگاه اسلام قوام انسان ، به ايمان و کفر است . ( ) .
منبع:راهيان کوي دوست / شرح حديث معراج / آيت الله محمد مصباح يزدي
/خ
علي عليه السلام مي فرمايد : المال داعيه التعب و مطيه النصب : مال رنج آور و مرکبي براي ناراحتي هاست . ( غررالحکم ص 54 ) و همچنين فرمودند : المال للفتن سبب و للحوادث سلب: مال و دارائي سبب فتنه ها و سرپوش حوادث ناگوار است .
امام صادق عليه السلام درباره کسي که دل به دنيا بندد مي فرمايد : کسي که دل به دنيا بندد به سه چيز دل بسته است : اندوهي که زوال ندارد ، آرزوئي که به دست نيايد و اميدي که بدان نرسد . ( بحارالانوار ج 73 ص 120 ) امام علي عليه السلام مي فرمايند : انما الدنيا کمثل الحيه ما الين مسها و في جوفها السم الناقع يحذرها الرجل العاقل و يهوي اليها الصبي الجاهل: حکايت دنيا حکايت ما راست که چه اندازه ظاهرش نرم است ولي زهر کشنده در درون دارد ، مرد عاقل از آن بپرهيزد و کودک نادان به سويش گرايد . ( اصول کافي ـ ج 3 ص 204 )
اما صادق عليه السلام مي فرمايند : مثل الدنيا کمثل ماء البحر کلما شرب منه العطشان ازداد عطشا حتي تقتله: حکايت دنيا همانند آب شور درياست که هر چه شخص تشنه از آن بيشتر بياشامد تشنگي اش بيشتر شود تا وقتي که او را بکشد .( همان )
اما باقر عليه السلام مي فرمايند : حکايت شخص حريص نسبت به دنيا حکايت کرم ابريشم است که هر چه بيشتر بر خود بتند راه بيرون آمدنش دورتر شود تا آنکه از غصه بميرد ( اصول کافي ، ج 3 ص 202 )
از نصايح لقمان به پسرش چنين است که گفت : در اين دنيا همانند گوسفندي مباش که در زراعتي سبز افتاده و بخورد تا چاق شود و مرگش در همان فربهي اوست . بلکه دنيا را مانند پلي دان که روي نهري کشيده شده که از آن بگذري و تا پايان روزگار به سويش بازنگردي . ( اصول کافي ج 3 ص 202 )
امام صادق عليه السلام: من کثر اشتباکه بالدنيا کان اشد لحسرته عند فراقها .
علاقه و آلودگي به دنيا به هر اندازه بيشتر باشد جدايي و فراق آن سخت تر است . ( بحارالانوار ج 73 ص 19 )
امام صادق عليه السلام مي فرمايند : دنيا به صورت زني کبود چشم بر عيسي عليه السلام نمايان شد . عيسي به او فرمود: چقدر شوهر کرده اي ؟ گفت : بسيار ! فرمود : اين شوهران همه تو را طلاق داده اند؟
گفت نه بلکه من همه را کشته ام . عيسي فرمود : قويح ازواجک الباقين کيف لا يعتبرون بالماضين . واي بر شوهران باقيمانده ات که چگونه از حال شوهران گذشته ات پند نگيرند . ( بحارالانوار ج 73 ص 125 )
امام صادق عليه السلام مي فرمايند : ان کانت الدنيا فانيه فالطمأ نينه اليها لماذا: اگر دنيا فاني است پس اعتماد و دلگرمي به آن براي چيست ؟ ( امالي شيخ صدوق ص 7 )
نکوهش دنيا و دنيا گرايان و صفات آنان در حديث معراج
خداوند تبارک و تعالي در معراج پيامبر صلي الله عليه و آله درباره دنيا و اهل آن چنين مي فرمايد:
يا أحمد ! أبعض الدنيا و أهلها و أحب الاخره و أهلها .
قال : يا رب ! و من أهل الدنيا و من أهل الاخره ؟ قال : اهل الدنيا من کثر أکله وضحکه و نومه و غضبه ، قليل الرضا ، لا يعتذر الي من أساء اليه و لا يقبل عذر من اعتذر اليه .
کسلان عند الطاعه و شجاع عند المعصيه .
أمله بعيد و أجله قريب لا يحاسب نفسه .
قليل المنفعه ، کثير الکلام ، قليل الخوف ، کثير الفرج عند الطعام ، و ان أهل الدنيا لا يشکرون عند الرخاء و لا يصيرون عند البلاء .
کثير الناس عندهم قليل .
يحمدون أنفسهم بما لا يفعلون و يدعون بما ليس لهم و يتکلمون لما يتمنون.
و يذکرون مساوي الناس و يخفون حسناتهم .
فقال : يا رب ! کل هذا العيب في أهل الدنيا ؟ قال : يا أحمد ! ان عيب أهل الدنيا کثير ، فيهم الجهل و الحمق ، لا يتواضعون لمن يتعلمون منه و هم عند أنفسهم عقلاء و عند العارفين حمقاء.
اي احمد ! دنيا و اهل آن را * دشمن بدار ** و آخرت و اهل آن را دوست بدار.
عرض کرد : اي خداي من ! اهل دنيا و اهل آخرت چه کساني هستند؟
فرمود : اهل دنيا کسي است که خوردن و خنديدن و خواب و غضبش زياد و رضايت او کم مي باشد .
اگر به کسي بدي کرد از او پوزش نمي طلبد و عذر کسي را که از او عذر خواهي مي کند نمي پذيرد .
هنگام عبادت ، کسل و هنگام معصيت ، شجاع است .
آرزويش دور و دراز و مرگش نزديک است .
به حساب خود نمي پردازد .
نفعش به ديگران کم مي رسد .
حرف زياد مي زند .
ترس کم مي زند .
هنگام رسيدن به غذا، بسيار شادمان مي شود.
اهل دنيا هنگام نعمت، شکر و هنگام بلا، صبر نمي کنند.
به کارهايي که انجام نداده اند خودستايي مي کنند و چيزي را ادعا مي کنند که واجد آن نيستند و از روي آرزو و هوس سخن مي گويند .
عيوب ديگران را بازگو ولي خوبي هاي آنها را مخفي مي کنند .
عرض کرد : آيا اهل دنيا اين همه عيب دارند ؟
فرمود : اي احمد ! اهل دنيا عيب فروان دارند .
جاهلند ، احمقند ، در مقابل استاد خود تواضع نمي کنند ، خود را عاقل مي پندارند در حالي که نزد اهل معرفت احمق هستند .
* نکوهش دنيا و اهل دنيا و دوستداران دنيا ، نکوهش کساني است که محور افکار ، انديشه ها ، گفتار و نگرشهايشان را امور دنيا تشکيل مي دهد . توجه و تعلق خاطرشان به لذتها و نعمت ها ي دنياست و به آخرت نمي انديشند و جهان آخرت براي آنها جاذبه اي ندارد .
اينکه در برخي از روايات وارد شده که دشمن اهل دنيا باشيد ، نبايد پنداشت که با هر کس که به برخي از ويژگي هاي دنياپرستان متصف گرديده دشمني بورزيم ، ولو او شيعه و مسلمان باشد ، مثلاً اگر ديديم کسي پرخور است ، با او دشمني بورزيم! نبايد با مومن دشمن بود ، حتي اگر گناهکار باشد ، بلکه بايد عمل ناشايست او را دشمن داشت .
در روايتي وارد شده است که وقتي خدا کسي را دوست بدارد هرگز با او دشمني نمي کند و اگر کار ناشايستي از او سر بزند تنها آن کار بد را دشمن مي دارد . در مقابل خداوند با کافر دشمن است و حتي اگر هزاران کار نيک نيز انجام دهد با خودش دشمن است ولي کارش را نيک مي شمارد . پس از ديدگاه اسلام قوام انسان ، به ايمان و کفر است . ( ) .
منبع:راهيان کوي دوست / شرح حديث معراج / آيت الله محمد مصباح يزدي
/خ