خانه » همه » مذهبی » چهار دستورالعمل از ملا حسینقلی همدانی (1)

چهار دستورالعمل از ملا حسینقلی همدانی (1)

چهار دستورالعمل از ملا حسینقلی همدانی (1)

مخفى نماناد بر برادران دینى که به جز التزام به شرع شریف ، در تمام حرکات و سکنات و تکلیف و لحظات و غیرها راهى به قرب حضرت ملک الملوک – جل جلاله – نیست ، و به خرافات ذوقیه ، اگر چه ذوق در غیر این مقام خوب است

007c4ebb 6526 4338 be7f db056ff5b7ea - چهار دستورالعمل از ملا حسینقلی همدانی (1)
31606 - چهار دستورالعمل از ملا حسینقلی همدانی (1)
 

 

نویسنده: علی شیروانی

 

دستورالعمل اول

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین ، و الصلوه و السلام على محمد و آل الطاهرین و لعنه الله على اعدائهم اجمعین .
مخفى نماناد بر برادران دینى که به جز التزام به شرع شریف ، در تمام حرکات و سکنات و تکلیف و لحظات و غیرها راهى به قرب حضرت ملک الملوک – جل جلاله – نیست ، و به خرافات ذوقیه ، اگر چه ذوق در غیر این مقام خوب است ، کماداب الجهال و الصوفیه – خذلهم الله – جل جلاله – (یعنى همان گونه که شیوه نادانان و متصوفه – که خداوند خوارشان گرداند – مى باشد) راه رفتن لایوجب الا بعدا (یعنى جز دورى از خداوند گوشت بوده باشد، اگر ایمان به عصمت ائمه اطهار – صلوه الله علیهم – آورده باشد، باید بفهمد که از حضرت احدیت دور خواهد شد؛ و هکذا (یعنى همچنین ) در کیفیت ذکر بغیر ما ورد عن الساده المعصومین علیه السلام (یعنى به غیر از آنچه از سروران معصوم رسیده است )، عمل نماید. بناءاء على هذا (یعنى بنابراین ) باید مقدم بدارد شرع شریف را، و اهتمام نماید هر چه در شرع شریف اهتمام به آن شده ، و آنچه این ضعیف از عقل و نقل استفاده کرده ام این است که اهم اشیاء از براى طالب قرب ، جد و سعى تمام در ترک معصیت است ، تا این خدمت را انجام ندهى نه ذکرت و نه فکرت به حال قلبت فایده نخواهد بخشید، چرا که پیشکش و خدمت کردن کسى که با سلطان در مقام عصیان و انکار است ، بى فائده خواهد بود.
نمى دانم کدام سلطان اعظم از این سلطان عظیم الشان است ، و کدام نقار اقبح از نقار با اوست (یعنى و کدامین ستیز زشتر از ستیز با اوست )
فافهم مما ذکرت ، ان طلبک حجه الهیه مع کونک مرتکبا للمعصیه امر فاسد جدا و کیف یخفى علیک کون المعصیه سببا للنفره و کون النفر ر مانعه الجمع معه المحبه و اذا تحقق عندک ان ترک المعصیه اول الدین و آخره ، ظاهره و باطنه . فبادر الى المجاهده و اشتغل بتمام الجد الى المراقبه ، من اول قیامک من نومک فى جمیع آنائک الى نومک ، و الزام الادب فى مقدس ‍ حضرته . و اعلم انک بجمیع اجزا وجودگ ذره ذره اسیر قدرته ، وراع حرمه شریف حضوره ، و اعبده کانک تراه ، فان لم تکن تراه فانه یراک ، و التفت دائما الى عظمته و حقارتک ، و رفعته و دنائتک ، عزته و ذلتک ، و غناه و حاجتک ، و لا تغفل شناعه غفلتک عنه – جل جلاله – مع التفاته الیک دائما، و قم بین یدیه مقام العبد الذلیل الضعیف ، و تبصبص تحت قدمیه بصبصته الکلب النحیف . اولا یکفیک شرفا و فخرا انه اذن لک فى ذکر اسمه العظیم بلسانک الکثیف الذى نجسته قاذوراه المعاصى .
(از آنچه بیان شد، باید دریابى که مطالبه حجت الهى با وجود ارتکاب گناه امرى است فاسد، و براستى چگونه بر تو پوشیده ماند که گناه موجب نفرت و انزجار مى گردد، و انزجار با محبت جمع ناشدنى است .
حال که دانستى ترک گناه آغاز دین و انجام آن ، ظاهر دین و باطن آن است پس به مجاهده و تلاش مبادرت ورز. و با جدیت تمام ، از لحظه اى که بر مى خیزى تا زمانى که به خواب مى روى ، مراقب خویش باش ، و ادب را در محضر مقدس او رعایت نما. و بدان که تو با تمام اجزا و ذرات وجودت اسیر قدرت اوئى ، و احترام حضور گرامى او را رعایت نما.
چنان عبادتش کن که گوئى او را مى بینى ، و اگر تو او را نمى بینى او توو را مى بیند همیشه متوجه باش که او بزرگ است و تو کوچک ، او والاست و تو پست ، او عزیز است و تو ذلیل ، او بى نیاز است و تو نیازمند. و از زشتى غفلت از او غافل مشو که او همیشه به تو توجه دارد. در برابر او چون بنده خوار و ناتوان قرار گیر، و زیر پاى او بسان سگى ناتوان چاپلوسى نما. آیا تو را از این شرافت و افتخار بس نیست که تو را رخصت داد تا نام با عظمتش را بر زبانى که آلوده به گناهان است جارى سازى )
پس اى عزیز! چون این کریم رحیم زبان تو را محزون کوه نور، یعنى ذکر اسم شریف قرار داده ، بى حیائى است مخزن سلطان را آلوده به نجاست و قاذورات شریف قرار داده ، بى حیائى است مخزن سلطان را آلوده به نجاست و قاذورات غیبت و دروغ و فحش و اذیت و غیرها من المعاصى (یعنى و گناهان دیگر) نمودن مخزن سلطان باید محلش پر عطر و گلاب باشد، نه نجس مملو از قاذورات (یعنى نجاسات ) و بى شک چون دقت در مراقبه نکرده اى ، نمى دانى که از جوارح سبعه (یعنى اعضاى هفتگانه ) یعنى گوش و زبان و چشم و دست و پا و بطن و فرج چه معصیت ها مى کنى ، و چه آتشها روشن مى نمائى ، و چه فسادها در دین خودت برپا مى کنى ، و چه زخم هاى منکره به سیف و سنان زبانت (یعنى شمشیر و سرنیزه زبانت ) به قلبت مى زنى .

اگر نکشته باشى بسیار خوبست .

اگر بخواهم شرح این مفاسد را بیان نمایم در کتاب نمى گنجد، در یک ورق چه مى توانم بکنم . تو که هنوز جوارحت را از معاصى پاک نکرده اى ، چگونه منتظرى که در شرح احوال قلبت چیزى به تو بنویسم . پس البدار، البدار الى التوبه الصادقه ثم العجل فى الجد و المراقبه . (یعنى پس بشتاب ، بشتاب به سوى توبه راستین آنگاه به سرعت به تلاش و مراقبت رو آر)
خلاصه بعد از سعى در مراقبه ، البته طالب قرب ، بیدارى و قیام سحر را اقلا یک دو ساعت به طلوع فجر مانده الى مطلع الشمس (یعنى تا زمان طلوع خورشید) از دست ندهد، و نماز شب را با آداب و حضور قلب بجا بیاور، و اگر وقتش زیادتر باشد به ذکر یا فکر یا مناجات مشغول بشود، ولیکن قدر معینى از شب باید مشغول ذکر با حضور بشود، در تمام حالاتش خالى از حزن نبوده باشد، اگر ندارد تحصیل نماید به اسبابش . و بعد از فراغ ، تسبیح سیده نساء علیه السلام و دوازده مرتبه سوره توحید، و ده مرتبه لااله الاالله وحده لاشریک له له الملک الى آخر، و صد مرتبه لااله الا الله و هفتاد مرتبه استغفار بخواند، و قدرى از قرآن شریف تلاوت نماید، و دعاى معروف صباح – اعنى : یامن دلع لسان الصباح الى آحر – البته خوانده شود، و دائما با وضو باشد، و اگر بعد از هر وضو دو رکعت نماز بکند بسیار خوبست . بسیار ملتفل باشد که به هیچوجه اذیتش به غیر نرسد، و در قضاء حوایج مسلمین لاسیما (یعنى بویژه ) علما و لا سیما اتقیائهم (یعنى بویژه پرهیزکارانشان ) سعى بلیغ نماید، و در هر مجلس که مظنه (یعنى گمان ) وقوع در معصیت است ، البته ، البته ، البته اجتناب نماید، بلکه مجالست با اهل غفلت به غیر شغل ضروره (یعنى مگر در موارد لزوم ) مضر است ، اگر چه از معصیت خالى باشد.
کثرت اشتغال به مباحات ، و شوخى بسیار کردن ، و لغو گرفتن ، و گوش به اراجیف دادن ، قلب را مى میراند
اگر بى مراقبه مشغول به ذکر و فکر بشود بى فائده خواهد بود، اگر چه حال هم بیاورد چرا که آن حال دوام پیدا نخواهد کرد. گول حالى که ذکر بیاورد، بى مراقبه نباید خورد زیاده طاقت ندارم ، بسیار التماس دعا از همه شماها دارم . این حقیر کثیرالتقصیر و المعاصى را فراموش ننمائید و در شب جمعه صد مرتبه ، و در عصر روز جمع صد مرتبه سوره قدر بخواند، و از جمله ابواب عظیمه ایمان ، حب فى الله – جل جلاله – و بغض فى الله – جل جلاله – (یعنى مهر و کین در راه خدا) مى باشد، و قد عقدله فى الوسائل و غیرها من کتب الاخبار بابا مستقلا، فارجع الیها، لعلک تعرف عظمته و تاخذ لنفسک نصیبا منه (یعنى در کتاب وسایل و دیگر کتب روائى فصل مستقلى به این موضوع اختصاص داده شده است ، پس به آنها مراجعه نما، تا شاید عظمت آن را دریابى ، و بهره اى از آن براى خویش ‍ برگیرى )
شکى نیست که محبوب اول ، ذات اقدس کبریائى – جل جلاله – مى باشد، بل و کل محبه لا ترجع الى محبه فلیس بشى ء قم بعده (یعنى بلکه هر محبتى که به محبت او باز نگردد ارزشى ندارد، و پس از آن ) باید هرکس را این سلطان عظیم الشان بیشتر دوست داشته باشد (بیشتر دوست بدارد) پس اول محبوب بعد از واجب الوجود وجود مقدس ختمى ماب – صلوه اله علیه و آله – مى باشد ثم بعده امیر المومنین علیه السلام ثم الائمه المعصومین علیه السلام ثم الانبیاء و الملائکه ، ثم الاوصیا، ثم العلماء و الاولیاء (یعنى پس از او حضرت امیر علیه السلام آنگاه امامن معصوم علیه السلام و سپس پیامبران و فرشتگان ، و بعد اوصیا و پس از ایشان دانشمندان و اولیا قرار دارند و در زمان خودش اتقاى زمانش را، لاسیما (یعنى بویژه ) اگر عالم باشد، ترجیح بدهد در محبت برکسانى که بعد از اویند نیز در درجه ، و هکذا یتنزل (یعنى همین طور پایین برود) ولیکن سعى نماید صادق باشد در این محبت ، مرتبه آسانى نیست اگر متفکر باشید خواهید فهمید که اگر آثار محبت در حرکات و سکنات ظاهر شد، مشخص ‍ مدعى این محبت صادق است ، و الا فلا. لیکن گمان ندارم که به کنه و لوازمش برسى ، و حقیر هم بیش از این در وسعم نیست
الحاصل لا طریق الى القرب الا بشرع شریف ، فى کل کلى و جزئى (یعنى خلاصه آنکه راهى به سوى تقرب به خداوند نیست مگر به پیروى نمودن از دین در تمام کارهاى بزرگ و کوچک ) ” 1 “.

پی نوشت :

1- تذکره المتقین ، ص 207-214

ادامه دارد …..
منبع: کتاب برنامه سلوک در نامه هاى سالکان

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد