خانه » همه » مذهبی » همگان را دوست بداريم

همگان را دوست بداريم

همگان را دوست بداريم

عشق و محبت و رحمت ، گنجينه اي است که هر چه از آن ببخشي ، نه تنها کاستي نمي پذيرد که فزوني نيز مي يابد . عشق و دوستي و خيرخواهي ، چشمه اي است که اگر مانع جوشش و فوران آن نشوي ، هر قدر ديگران را سيراب کند ، خودت را نيز تطهير کرده ، شاداب و شاداب تر مي کند. هر چند فطرت بشر، بر محبت و دوستي و حسن ظن سرشته شده ، ليکن شرايط ، آموزه ها ، رفتارها و تربيت هاي ناصحيح ، ما را بدان جا کشانده است که بازگشت به اين اصل ، محتاج تمرين و طي مسيري نه

5f7198e2 0bfc 42e3 8b92 3e237fd13d49 - همگان را دوست بداريم
mkk09 - همگان را دوست بداريم
همگان را دوست بداريم

عشق و محبت و رحمت ، گنجينه اي است که هر چه از آن ببخشي ، نه تنها کاستي نمي پذيرد که فزوني نيز مي يابد . عشق و دوستي و خيرخواهي ، چشمه اي است که اگر مانع جوشش و فوران آن نشوي ، هر قدر ديگران را سيراب کند ، خودت را نيز تطهير کرده ، شاداب و شاداب تر مي کند. هر چند فطرت بشر، بر محبت و دوستي و حسن ظن سرشته شده ، ليکن شرايط ، آموزه ها ، رفتارها و تربيت هاي ناصحيح ، ما را بدان جا کشانده است که بازگشت به اين اصل ، محتاج تمرين و طي مسيري نه چندان کوتاه است .
آيا اما مي توانيم همه را ، حتي آنان که ما را دوست ندارند ، حتي آنان را که موجبات ناخشنودي ما را فراهم کرده اند ، حتي آنان را که بدخواه ما هستند و حتي آنان را که هيچ کس دوستشان ندارد ، دوست داشته باشيم ؟
در جواب اين سؤال مي توان گفت : « بلي! همه را مي توان دوست داشت » و تبيين اين مسئله هم با ذکر چند داستان ، مقدور و ممکن است.
داستان اول : ماجراي حضور موسي و برادرش هارون در بارگاه فرعون و نحوه ي برخورد آنها با عصيانگر عصر خويش – که قرآن براي ما گزارش کرده – مهم ترين دليل و مستند ماست. و البته تمامي اقدامات موسي و هارون ، دقيقا به فرمان خدا صورت مي پذيرد ، و چنين است دستور صريح پروردگار : « اي موسي ! همراه برادرت هارون به سوي فرعون برويد ؛ همان که طغيان کرده است. پس با او به نرمي سخن بگوييد » . (1)
و مولوي ، با اشاره بدين آيات ، گفته است :
موسيا در پيش فرعون زمن
نرم بايد گفت قولا لينا
آب اگر در روغن جوشان کني
ديگدان و ديگ را ويران کني
نرم گو ، ليکن مگو غير صواب
وسوسه مفروش در اين الخطاب . (2)
از اين آيات دانسته مي شود که اولا شرط پند پذيري ، نه تندي و تيزي ، بلکه با نرمي سخن گفتن است. ثانيا هنگامي که پيامبر معصوم خداوند ، مأمور به نرم سخن گفتن ، آن هم با فرعون طغيانکار باشد، تکليف ما ، که پيامبر و معصوم نيستيم، با ديگران و خودمان ، که فرعون در ميانمان نيست ، آشکار است.
راه برقراري ارتباط – حتي با فرعون – جز نرمي ، محبت ، رحمت و گذشت نيست. آيا خدا ، فرعون را دوست داشت ؟ و آيا نمي دانست که فرعون ، لياقت خيرخواهي و هدايت را ندارد ؟ خدايي که در نهايت ، قهر و غضبش را نصيب فرعون کرد ، نمي توانست زودتر اين عذاب را به فرعون بچشاند تا فرعون هم اين همه مصيبت درست نکند ؟
يک اصل ثابت مي شود : اول محبت ، بعد قهر و غضب ، حتي در مورد فرعون .
داستان دوم : پيامبر اکرم (ص) در مکه مورد انواع و اقسام اذيت ها قرار مي گرفت و سنگ بر سر و روي مبارکش مي زدند. آن گاه که خون از سر و روي مبارکش مي چکيد ، و گرفتار درد و رنج بود ، آن پيامبر رحمت ، رحمتي براي همه عالميان ، پيامبري که بهترين الگو براي همه انسان هاست ، باز هم محبت و دوست داشتن و عطوفتشان را به آن قوم عاصي طاغي و آن مردمان جسور بي ادب نثار مي کند و مي فرمايد: « من براي رحمت مبعوث شده ام. خدايا ! راهنمايي شان کن . اينها نمي دانند چه مي کنند » . (3)
داستان سوم : علي (ع) ، آن امام با صلابت ، در جنگ با معاويه به آن دسته از لشکريان خود که دشمن را سب و لعن مي کردند ، نصيحت مي کند که : به جاي دشنام و نفرين ، براي دشمن ، دعا و خيرخواهي کنيد و بگوييد : « خدايا کاري کن که خون هاي ما و ايشان بر زمين نريزد. خدايا ! بين ما آشتي برقرار کن . اينها را راهنمايي کن تا از گمراهي درآيند» . (4)
داستان چهارم : هنگامي که مردي از خوارج به مولاي متقيان دشنام داد ، مردم برخاستند تا او را بکشند ؛ اما آن حضرت ، مردم را آرام نمود و فرمود : « دشنام را دشنام بايد [ که ما اهل آن نيستيم ] ، يا بخشودن گناه شايد [ که ما اهل آن هستيم ] » . (5)
داستان پنجم : نقل است آن گاه که اميرمؤمنان (ع) بر اثر ضربه ي ناجوانمردانه ي شقي ترين مخلوق خدا ، ابن ملجم مرادي ، در آستانه ي شهادت قرار گرفت ، به تجويز حکيمان براي حضرتش ، شير حاضر کردند. اما اميرمؤمنان (ع) ، در آستانه ي شهادت ، با چهره ي زرد و بدني رنجور که گاه از حال مي رفت و لحظاتي به جهان باز مي گشت ، اشاره مي کند که از اين شير ، به ابن ملجم نيز بنوشانند . و در اين باره ، شهريار ، شاعر نامي ايران ، چه زيبا سروده است:

بجز از علي که گويد به پسر که : قاتل من
چو اسير توست ، اکنون به اسيرکن مدارا

داستان ششم : مالک اشتر ، فرمانده ي تواناي سپاه امام علي (ع) ، در بازار کوفه از طرف مردي جوان ، مورد اهانت و اسائه ي ادب قرار مي گيرد. ديگران که مالک را شناخته بودند ، به آن مرد گفتند : « آيا مي داني که به مالک اشتر ، پهلوان دلير عرب ، توهين کرده اي ؟» . مرد ، پشيمان گشت و به دنبال مالک روان شد و او را در مسجد کوفه در حال نماز گزاردن پيدا کرد . صبر نمود تا نماز مالک تمام شود. نزد او رفت و تقاضاي بخشش کرد. مالک رو به او کرد و گفت : « من فقط به اين علت به مسجد آمدم که نمازي بخوانم و در پايان نماز که وقت استجابت دعاست ، براي تو دعا کنم » .

لغزشگاه لغوي

حب و ولايت در ريشه ي اصلي لغت هم به معناي دوست داشتن و علاقه مندي است و هم به معناي تأييد کردن ، همفکري ، اطاعت ، طرفداري و پذيرش سرپرستي . اين توسعه ي معنا از لغزشگاه هاي بسيار مهم و جدي دوست داشتن است. مي توان کسي را دوست داشت ، ولي با او همفکر نبود. مي توانيم محبت و عشق خود را نثار کساني کنيم که وضعيت فعلي شان را تأييد نمي کنيم . مي توان براي افرادي خيرخواهي کرد، ولي طرفدارشان نبود . البته چون لفظ « حب » بر هر دو دسته معناي ياد شده اطلاق شده است ، مي توان فرد يا افرادي را بر مبناي معناي اول محبت ، دوست داشت ( يعني خيرخواه او بود ) ، و در عين حال ، بر مبناي معناي دوم « حب» ، به همين فرد ، محبت ( يعني اطاعت ) ارزاني نداشت ؛ يعني ولايت ( سرپرستي ) او را نپذيرفت و همفکر او نبود.
اين معاني دوگانه موجب شده است که بتوان در متون ديني و اخلاقي ما ، دستورهايي يافت که ما را به نثار محبت بي قيد و شرط به عموم مردم ترغيب کرده اند و از سوي ديگر ، دستورهاي پر تعداد ديگري يافت مي شود که ما را از نثار محبت به بعضي از گروه ها بر حذر داشته اند.
اين تناقض ظاهري ، معلول توسعه ي معناي محبت است که از لغزشگاه هاي اساسي بحث ماست، و بين دوست داشتن همگان و عدم پذيرش ولايت ( يا همان سرپرستي، جانبداري و همفکري ) بعضي گروه ها ، تناقض و تقابلي احساس نکنيد.
محبت مورد نظر ما در اين مقاله ، خير خواهي ، دلسوزي ، مهرباني و دوست داشتن است ؛ لذا کليه رفتارها و اعمال و صفاتي که مي توانند از آدمي سر زنند که به نوعي نمايانگر تمايل قلبي و عملي او به خوشبختي ، کمال ، سلامت و شادماني فرد مقابل باشد، در اين گستره مي گنجند.

دوست داشتن بدها ، نه بدي ها

احتياجي نيست استدلال بياوريم که بايد همه را دوست بداريم . وجود فرهنگ هدايت ، عفو ، چشم پوشي و تغافل در اسلام ، همه ، علامت و اشاره و فرياد است که : بدها را دوست بداريد! اگر براي دوست داشتن بدها ، شرورها و گناهکارها در فرهنگ ديني مان فرياد داريم ، دوست داشتن ديگران ، که اشاره هم نمي خواهد، در قرآن به همگان چنين سفارش شده است: « خوبي و بدي برابر نيست. همواره به گونه اي که خوب تر است مقابله کن، تا کسي که ميان تو و او دشمني است ، چون دوست مهربان شود» . (6)
و اين کلام پيامبر گرامي اسلام (ص) است که : « دوستي تمام مردم [ ، بي قيد و شرط و بدون محدوديت ] ، علامت عقل است » ؛ (7) « دوستي و خيرخواهي براي همه ، چه نيکوکار و چه بدکار ! » ؛ و « اولين علامت ايمان ، خيرخواهي براي تمامي مردم است » .(8)
امام سجاد (ع) نيز مي فرمايد : « خدايا ! بر محمد و آل محمد درود فرست ، و مرا وادار با کسي که با من دوريي کرده ، يکرنگي کنم و خيرخواهش باشم، و توفيقم ده تا قدرشناس نيکي هاي ديگران باشم و از بدي هايشان درگذرم » .(9)
مولاي متقيان علي (ع) نيز مي فرمايد :« شر ديگران را با خيرخواهي پاسخ بده ». « احسان به دشمن بدکار ، او را به صلاح مي آورد » . (10)
و سعدي گفته و در سفته است :

بنده ي حلقه به گوش ار ننوازي برود
لطف کن لطف که بيگانه شود حلقه به گوش .(11)

چرا همگان ؟

برخي دلايل ضرورت دوست داشتن همگان و لزوم به کار بردن روش هاي محبت آميز را مي توان به قرار زير، برشمرد:

1. همه از خداييم

به تعبير پيامبر خدا (ص) : « تمامي مخلوقات ، عائله و اهالي خانواده ي خدا و تحت تکفل خدايند. لذا دوست داشتني ترين بنده در نزد خداوند، آن است که به عائله و افراد تحت تکفل خدا و وابسته به خدا – يعني همه ي مردم – نفع برساند و برايشان شادي و سرور بيفزايد» . (12)پس مي توان خلق خدا را به خاطر نسبتي که با خدا دارند و از روي عشق به خدا و يا دست کم با هدف جلب عنايات الهي و رسيدن به پاداش هاي معنوي و اخروي دوست داشت.

2. خداگونگي

در متون ديني فراوان داريم که : « خدا گونه شويد » ، « خود را به اخلاق الهي بياراييد » و « از خدا و صفات او الگو بگيريد» . (13)
در هر دين و مکتبي منشئي براي کمالات ، وجود دارد . در اديان الهي ، اين کمال مطلق ، جز آفريدگار يگانه نيست ؛ خدايي که خود را بخشنده ، مهربان ، با گذشت ، با لطف و خيرخواه معرفي مي کند. در همه ي اديان الهي به ما فرمان داده اند که براي نيل به کمال ، « خود را به اخلاق الهي بياراييد » . آيا خدا جز از طريق محبت و لطف با بندگانش برخورد کرده است ؟ خداوندي که بي منت و نامحدود ، کليه ي نعمات مادي و معنوي ( اعم از گنجينه ي زمين ، باران آسماني ، هدايت پيامبران و وديعه ي عقل و هزاران هزار نعمت ديگر ) را نامحدود و بي توقع در اختيار يکايک بني بشر قرار داده ، آيا تمايل به قرب او و ادعاي پيروي از او و آراستن خود به اخلاق او ، ما را ملزم نمي کند که ما هم در حد وسع و استطاعت خود، محبت و دوستي مان را از هيچ کس دريغ نکنيم و نسبت به همه ، با گذشت و ايثار و رفق و مدارا برخورد کنيم ؟!

3. عمل به قرآن

نگاه ما به قرآن مي تواند تبلوري از نگاه ما به خدا باشد . آن گاه که صحبت از خداگونگي است ، مقصود ، عمل کردن بر اساس آموزه هاي قرآني است و يا آن گاه که درباره ي پيامبر خاتم (ص) و خلق و خو و روش زندگاني اش از امامان ما سؤال مي شود، مي فرمايند که : « روش پيامبر (ص) قرآن بود» .(14)
قرآن در تقسيم بندي سوره ها به يکصد و چهارده قسمت مي شود. هر چند سوره هاي گوناگون ، موضوعات مختلف را در بر دارند ، ليکن در يکصد و سيزده سوره ي قرآن ، سر فصل و سرآغاز سخن ، ذکر نام خدا و دو صفت « رحمان و رحيم » است . اين همه تکرار « رحمان و رحيم » در سرآغاز سوره ها ، نشانه ي آن است که همه ي صفات خدا، تحت الشعاع اين دو صفت اند . رحمت و محبت ، اصل است و ساير صفات ، فرع اند .

4. همسويي با هدف خلقت

در متون ديني و اعتقادي ما ، عبادت ، تقرب به حضرت حق ، سير الي الله ، رشد و فلاح ، و غايت خلقت آدمي معرفي شده اند، و محققان ، يا يکي از موارد فوق را به عنوان غايت خلقت آدمي ذکر مي کنند و يا به نحوي بين اين غايات ، جمع مي کنند.

5. علت آغازين خلقت

خداوند صريحا مي گويد : « براي رحمت و محبت بود که انسان را آفريديم » .(15) حال ، وقتي تو را براي محبت آفريده اند ، آيا مي تواني راهي جز راه رحمت و محبت ، انتخاب کني ؟

6. اطاعت امر

دستورهاي خداوند رحمان و رحيم ، در قالب آيات قرآني ، ما را به فرمانبري از پيامبر (ص) و ائمه (ع) نيز فرا مي خواند، (16) که اطاعت امر پيامبر و امام ( اولي الأمر ) ، همان اطاعت فرمان خداست.
رسول خدا (ص) در حديثي کوتاه و گويا بدين نکته اشارت کرده است : « دل ، در بند دوستي کسي است که بدو نيکي کرده است و در بند دشمني کسي است که با او بدي کرده است » .
و در جايي ديگر مي فرمايد: « همچون عامه ي مردم نباشيد که مي گويند اگر ديگران نيکي کنند ، ما هم نيکي مي کنيم و اگر ظلم کنند ، ما نيز ظلم مي کنيم ؛ بلکه خود را بر آن داريد که اگر مردم نيکي کنند، شما هم نيکي کنيد و اگر بدي کنند ، شما ظلم نکنيد » .

7. اقتدا به اسوه

هر ديني و هر مسلکي ، شيخي دارد و مقتدايي ، رهروان و سالکان به دنبال الگويند تا گام بر جاي پاي او نهند و به کمال ، نزديک و نزديک تر شوند. خداوند ، پيامبر خاتم (ص) را اين گونه معرفي مي کند : « رحمه للعالمين » .(17) صفت « رحمت » ، آن هم نه براي قوم و قبيله اي خاص ، بلکه براي « عالميان » ، از مشهورترين و دلنوازترين صفات پيامبر (ص) است.

8. رفتار متقابل

پاره اي از ويژگي هاي اخلاقي ، قدرت توليد مثل دارند. يعني اگر ظاهر شوند ، عين آن زاده مي شود. خشونت و محبت در اين شمار است. از خشونت ، خشونت زاده مي شود ؛ چنان که از محبت ، محبت. ريشه ي بسياري از نزاع ها اين است که يکي خشونت مي ورزد و تندي مي کند و ديگري ، آرامش و کف نفس را از کف مي دهد و با تندي ؛ مقابله مي کند و نزاع در مي گيرد . اما اگر دومي با مدارا و رفق برخورد کند ، طرف مقابلش را از موضع خشونت به ملايمت و مدارا مي کشاند و از بروز نزاع ، جلوگيري مي کند. در آيات قرآني نيز به « پاسخ دادن بدي با خوبي » اشاره شده است : « کساني که بدي را با خوبي پاسخ مي دهند ، سراي آخرت ، خاص آنان است » ؛ (18) « بدي را با خوبي پاداش بده » .(19)
سعدي نيز با الهام از آموزش هاي اسلامي گفته است:

 

گر انديشه باشد ز خصمت گزند
به تعويذ اسحان زبانش ببند

عدو را به جاي خسک در بريز
که احسان کند کند دندان تيز .(20)

9. اصل اخلاقي سپاسگزاري

در تمامي فرهنگ ها سپاسگزاري در مقابل نيکي ، پسنديده و ضد آن ، ناپسند است. در متون ديني ما ، اولياي دين صريحا فرموده اند که : « شکر نعمت خدا ، به دوست داشتن همگان است » ؛ يعني محبت عام به همه حتي به بدکار . در اين باره، علي (ع) صريحا مي فرمايد : « پاسخ نعمتي که خدا به تو ارزاني داشته است ، آن است که در حق آن که به تو بدي کرده ، نيکي و خيرخواهي کني » .

10. اثبات محبت از منظر دعا

در بسياري از دعاهاي مشهور و منتسب به ائمه ، آنچه درخواست مي شود، براي همه درخواست مي شود، بي استثنا ، و بي انتخاب . حتما دعاي تعقيب نماز در ماه مبارک رمضان را به خاطر داريد: « خدايا تمام بيماران را شفا بخش ! خدايا تمام فقرا را بي نياز کن ! پروردگارا تمام اسيران را رهايي بخش ! بارالها کليه گرسنگان را سير کن! …» .(21)
پس پيشوايان ما به ما آموخته اند که : هر حاجتي که از خدا مي خواهي و خيري که طلب مي کني براي همه طلب کن . حالا چگونه مي شود از خدا خواست که به همه ، خير برساند ، ولي آنها را دوست نداشته باشد ؟!

تبديل دشمني به دوستي : چند راه کار

در سطور بالا متوجه شديم که مي توان همه را دوست داشت و به همه محبت کرد . حالا مي خواهيم چند راه کار براي دوري از دشمني و تبديل آن به دوستي ارائه نماييم :
1. فقط موافق و همفکر و همکيش خود دوست و همدل نباشيم و به غلط نپنداريم که دوستي و همدلي با هرکس ، نشانه ي موافقت با اوست ؛
2. مدارا و نرمي را نشانه ي ضعف و سست عنصري ، و نيز شدت عمل و سختگيري را نشانه ي قدرت و غيرت ندانيم ؛
3. هر که را با ما نباشد ، عليه خود ندانيم ؛
4. استادانه و با نگاه عاقل اندر سفيه به مخالفانمان ننگريم و آنان را مشتي جاهل و مغرض نشماريم .
5. آنچه را نمي دانيم و يا درک نمي کنيم ، رد نکنيم.
6. فضايل کسي را که مخالف ماست، انکار نکنيم .
7. در سخن ، خود را اسلام ناطق معرفي نکنيم ؛ بلکه در عمل چنين باشيم .
8. اختلاف افکار را به رسميت بشناسيم و برداشت خود را از اسلام ، متن اسلام ندانيم.
9. به کوچک ترين دستاويزي ، يکديگر را تخطئه و طرد نکنيم .
10. در هنگام مخالفت و دشمني، از عدالت خارج نشويم.
11. به استقبال انتقاد برويم و انتقاد پذير باشيم.
12. سعي کنيم معمولا گوش باشيم تا زبان .
با رعايت اين اصول دوازده گانه مي توانيم بذر محبت را در دل خود و ديگران بکاريم و از نتايج آن، لذت هاي دنيا و آخرت را صاحب شويم.
به اميد آن روزي که با محبت به ديگران ، دنيا را گلستان ببينيم.

پي نوشت ها:

1. سوره ي طه ، آيه ي 43 و 44 .
2. مثنوي معنوي ، ج 2 ، ص 702 .
3. بحارالأنوار ، ج 16 ، ص 404 .
4. نهج البلاغه ، خطبه ي 206 .
5. همان ، حکمت 420 .
6. سوره ي فصلت ، آيه ي 34 .
7. بحارالأنوار ، ج 74 ، ص 401 .
8. همان جا.
9. صحيفه ي سجاديه ، دعاي 20 .
10. غرر الحکم و دررالکلم ، ص 29.
11. گلستان سعدي ، ص 64 .
12. الکافي ، ج 2 ، ص 164 .
13. بحارالأنوار ، ج 61 ، ص 129 .
14. همان ، ج 16 ، ص 210 .
15. سوره ي هود ، آيه ي 118 .
16. سوره ي نساء ، آيه ي 59 .
17. سوره ي انبياء ، آيه ي 107 .
18. سوره ي رعد ، آيه ي 22 .
19. سوره ي مؤمنون ، آيه 96 .
20. بوستان سعدي ، ص 73 .
21. بحارالأنوار ، ج 98 ، ص 120 .

منابع :
1. همه را دوست بداريم ، عليرضا برازش ، تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامي ، 1382 ، دوم .
2. همه ي ما برداريم ( نامه ي سرگشاده به هر مسلماني که بخواند ) ، محمد اسفندياري ، تهران : مرکز بازشناسي اسلام و ايران ، 1382 ، دوم .
3. دوستي در قرآن و حديث ، محمد محمدي ري شهري ، قم : دارالحديث ، 1383 ، دوم .
برگرفته از کتاب حديث زندگي 21

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد