خانه » همه » مذهبی » اسلام؛ دين فطرت

اسلام؛ دين فطرت

اسلام؛ دين فطرت

پيامبران الهي از سوي خداي واحد و يگانه به سوي انسانها فرستاده شده اند. از اين رو بايد تعاليم آنان يکسان بوده و اختلافي در ميانشان نباشد. اين نکته در مورد معارف اعتقادي که گزارشهايي درباره واقعيت است، روشن تر از بخشهاي ديگر اديان است. در اين بخش، تفاوت اديان تنها در اين مورد مي تواند باشد که بخشي از حقايق به پيامبري داده شده و به پيامبر ديگر داده نشده است. اما در بخش شريعت، ممکن است اختلافها ناشي از تفاوت زماني و مکاني باشد. براي مثال چون دين پيامبر اعظم

56c9a362 71fb 443c a71e e8d98d7200bd - اسلام؛ دين فطرت
2832 - اسلام؛ دين فطرت
اسلام؛ دين فطرت

نويسنده: دکتر رضا برنجکار
پيامبران الهي از سوي خداي واحد و يگانه به سوي انسانها فرستاده شده اند. از اين رو بايد تعاليم آنان يکسان بوده و اختلافي در ميانشان نباشد. اين نکته در مورد معارف اعتقادي که گزارشهايي درباره واقعيت است، روشن تر از بخشهاي ديگر اديان است. در اين بخش، تفاوت اديان تنها در اين مورد مي تواند باشد که بخشي از حقايق به پيامبري داده شده و به پيامبر ديگر داده نشده است. اما در بخش شريعت، ممکن است اختلافها ناشي از تفاوت زماني و مکاني باشد. براي مثال چون دين پيامبر اعظم (ص) ، دين خاتم و جهاني است، احکام و شرايع آن کمي سهل تر از احکام و شرايع ديگر پيامبران است.
با وجود اين، تحريفهايي که در طول زمان در اديان الهي رخ داد، باعث شد تا در برخي معارف و احکام ميان اين اديان اختلاف رخ دهد. قرآن کريم مي فرمايد: ان الذين عندا…
الاسلام و ما اختلف الذين اوتوا الکتاب الا من بعد ما جاء هم العلم بغيا بينهم. (آل عمران، 19)
اين آيه، دين همه پيامبران را اسلام مي داند و تصريح مي کند که اختلافهاي پيروان اديان الهي در اثر تحريف و گناه بوده است. در اين آيه، نام دين واحد، اسلام ذکر شده است. در برخي آيات ديگر نيز چنين نامگذاري ديده مي شود. براي مثال، در آيه زير از حضرت ابراهيم (ع) به عنوان حنيف و مسلمان نام برده شده است:
(ما کان ابراهيم يهوديا و لا نصرانيا و لکن کان حنيفا مسلما و ما کان من المشرکين) (آل عمران، 67)
اسلام به معناي تسليم شدن است؛ تسليم قلبي و عملي. اما براي تسليم شدن بايد چگونگي تسليم شدن روشن باشد. آنچه پيامبران براي مردم مي آورند، يعني دين، چگونگي تسليم شدن در برابر خداست؛ تسليم قلبي که با اعتقادات مطابق با واقع رخ مي دهد و تسليم عملي از راه عمل به شريعت. بنابراين دين خدا اسلام است: «ان الذين عندا… الاسلام»
حنيف از ريشه حنف به معناي ميل و تمايل به سويي است و به معناي راه راست و کسي که به سوي دين مستقيم ميل پيدا کرده يا از دين کجي اعراض نموده نيز آمده است. به پيرو دين الهي يا اسلام، حنيف گفته مي شود، زيرا به دين مستقيم متمايل شده است.
ادعاي اين نوشته اين است که اسلام يعني دين همه انبياي الهي فطري است و اصول ابعاد سه گانه اسلام در فطرت همه انسانها وجود دارد. اين مطلب را براساس آيات قرآن و احاديث پيامبر اعظم (ص) و گاه احاديث اهل بيت (ع) اثبات خواهيم کرد.

فطري بودن دين در معارف اعتقادي

قرآن کريم درباره فطري بودن دين مي فرمايد:
(فأقم وجهک للدين حنيفا فطره ا… التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق ا… ذلک الدين القيم) (روم، 30)
اين آيه مخاطب خود را به دين حنيف و استوار دعوت مي کند و دين را با عنوان فطرت ا… تفسير مي نمايد؛ فطرتي که انسان بر آن سرشته شده و قابل تغيير نيست. در آخر مي فرمايد: دين استوار، چنين دين فطري است.
در احاديث، حنيفيت و فطرت به يک معنا آمده و در تفسير آن معرفت خدا و توحيد ذکر شده است. از پيامبر اکرم (ص) نقل شده که فرمودند: «هر مولودي با فطرت متولد مي شود، و مقصود از فطرت، معرفت به اين مطلب است که خداوند آفريدگار اوست و آيه شريفه «و لئن سألتهم من خلق السماوات و الارض ليقولن ا…» (لقمان، 25) به همين مطلب اشاره دارد (اصول کافي، ج 2، ص 12)
بدين سان، دين استوار، دين فطري است؛ ديني که اساس آن يعني معرفت خدا، در فطرت و خلقت نخستين انسانها نهفته است و اين فطرت قابل تغيير نيست.
در احاديث، آموزه توحيد نيز از مصاديق فطرت ذکر شده است (اصول کافي، ج 2، ص 12) ، زيرا معرفتي از خدا که انسانها بر آن سرشته شده اند، شامل توحيد نيز مي شود و انسانها خداي واحد و يگانه را فطرتا مي شناسند.
براساس آيات و احاديث، سابقه اين معرفت توحيدي و فطري به پيش از جهان کنوني برمي گردد و خداوند همه انسانها را در عالم يا عوالمي بيش از اين جهان، جمع کرد و خود را بدون واسطه به آنها شناساند و پس از اين شناخت، از آنان به ربوبيت خويش اقرار گرفت، و همين شناخت در روح و جان انسانها باقي ماند، از اين رو آنان همراه با همين فطرت توحيدي وارد جهان کنوني مي شوند.

فطري بودن دين در اعمال و عبادات

معرفت خدا و توحيد که اساس دين اسلام است، فطري اعتقادي همه انسانهاست. اما گذشته از فطرت اعتقادي، انسانها داراي فطرتهاي عملي نيز هستند. در احاديث نقل شده از پيامبر نماز و عبادت خدا از مصاديق فطرت ذکر شده است: «الصلاه و هي الفطره» (المعجم الکبير، طبراني، ج 11، ص 272)
انسان پس از شناخت خدا و ايمان به او و با عقل فطري درمي يابد که بايد خداي خويش را پرستش کند، هر چند نوع پرستش را نمي داند. از همين روست که وقتي به مدعي پيامبري و رسالت برخورد مي نمايد، در سخنان او دقت مي کند تا اگر حقانيتش اثبات شد، نوع پرستش خدا را از او بپرسد. بنابراين، اصل پرستش امري فطري است و جزو فطريات عقل انسان است و آدمي با استفاده از عقل فطري لزوم پرستش خداي اثبات شده را ادراک مي کند.
در برخي از احاديث پيامبر (ص) بعضي از امور مربوط به نظافت و پاکي همچون کوتاه کردن ناخنها و شارب و نيز مسواک کردن از فطريات بر شمرده شده است (مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 6، بحارالانوار، ج 76، ص 68)
اين امور از فطريات عقل است، زيرا انسان با عقل فطري خود خوبي نظافت را درک مي کند.
در برخي احاديث نقل شده از پيامبر (ص) کارهايي مثل غسل جمعه، کوتاه کردن شارب، بلند کردن محاسن و نيز برخي عبادات مثل زکات، از فطريات اسلام برشمرده شده است (کنز العمال، ج 7، ص 763، مستدرک الوسايل، ج 7، ص 12) منظور از فطريات اسلام، احکام و عباداتي است که از اسلام جدا نمي شود و از ويژگيهاي ذاتي اسلام هستند، به گونه اي که علامتهاي يک مسلمان شمرده مي شوند.
نقل شده است که زن عثمان بن مظعون از شوهرش نزد پيامبر (ص) شکايت برد که او دايم در حال نماز و روزه است و به خانواده توجهي نمي کند. پيامبر اکرم (ص) ناراحت شد و به عثمان فرمود:
«لم يرسلني ا… تعالي بالرهبانيه و لکن بعثني بالحنيفيه السهله السمحه … فمن أحب فطرتي فيستن بسنتي و من سنتي النکاح (کافي، کليني، ج 5، ص 494)
در اين حديث و احاديث مشابه، دين حنيف سهل و ساده و به دور از رهبانيت، فطرت پيامبر يا فطرت دين پيامبر (ص) برشمرده شده است.
حاصل آن که اساس دين اسلام، يعني معرفت خدا و توحيد و نيز عبادت خدا و پاکي روح و جسم، اموري فطري هستند و انسان براساس خلقت اوليه خود و نيز عقل فطري قادر به فهم آنهاست. در واقع، فطريات اعتقادي و عملي اسلام و انسان يکي است، زيرا توحيد و عبادت و پاکي هم از فطريات اسلام است و هم از فطريات انسان.

فطري بودن دين در اخلاق

اما گذشته از عقايد و اعمال، آدمي داراي فطريات اخلاقي نيز مي باشد. انسان با عقل فطري خود خوب و بد را مي فهمد و مي داند که ادب و راستگويي و عدالت و سپاسگزاري خوب است و دروغگويي و ستم و ناسپاسي زشت و بد است. از پيامبر اعظم (ص) نقل شده که در مورد عقل فرمودند:
«فيقع في قلب هذا الانسان نور، فيفهم الفريضه و السنه و الجيد و الردي، الا و مثل العقل في القلب کمثل السراج في وسط البيت» (بحارالانوار، ج 1، ص 99)
در اين حديث، تصريح شده که انسان با عقل فطري و بدون اکتساب، خوب و بد را مي فهمد.
از امام صادق (ع) نقل شده که «بندگان به وسيله عقل، عمل نيکو را از عمل زشت مي شناسند» (اصول کافي، ج 1، ص29) از امام علي (ع) نقل شده که فرمودند: «اخلاق نيکو از ميوه هاي عقل است» (غرر الحکم، ج 1، ص 339، حديث 1280) و «ادب در انسان همچون درختي است که اصل و ريشه آن عقل است» (همان، ج 2، ص 109، حديث 2004 ) و «ميوه عقل راستگويي است» (همان، ج 3، ص 333، حديث 4643) از پيامبر اکرم (ص) نقل شده که فرمودند:
«جبلت القلوب علي حب من أحسن اليها و بعض من أساء اليها» (کافي، ج 4، ص 381)
بدين سان، اخلاق که بخشي از دين اسلام است، امري فطري است؛ بدين معنا که پايه ها و اصول اخلاق اموري فطري اند و هر انسان بالغ و عاقلي اين اصول را با عقل فطري خويش درک مي کند.
براساس قرآن و احاديث پيامبر اعظم (ص) و اهل بيت (ع) و نيز درک وجداني و عقلي عموم انسانها، انسان برخي از امور را بدون کسب و اکتساب و به صورت فطري ادراک مي کند. اين فطريات در سه محور اعتقادات، اعمال و اخلاق مي گنجند. از سوي ديگر، دين اسلام که دين همه پيامبران الهي است، بر پايه همين سه محور سازمان يافته است. مقصود از فطري بودن دين اسلام اين است که خداوند متعال، معرفت پايه ها و اصول اين سه محور دين را در فطرت انسان نهاده است. از همين روست که در برخي احاديث، دين خدا و اسلام مصداق فطرت مطرح شده در آيه «فطرت ا… التي فطر الناس عليها» دانسته شده است.
سيوطي از پيامبر اکرم (ص) نقل مي کند که مقصود از فطرت در آيه بالا دين خداست(الدرر المنثور، ج 5، ص 155) و از امام صادق (ع) نقل شده است که مقصود از فطرت در آيه بالا اسلام است (کافي، ج 4، ص 12)
مقصود از فطري بودن اسلام، فطري بودن پايه هاي سه گانه آن است. از اين رو، در حديث اخير صادق (ع) پس از آن که فطرت را به اسلام تفسير فرمودند، در ادامه فطري بودن اسلام را به فطري بودن اساس اعتمادي اسلام، يعني توحيد بازگرداندند:
«فطر هم ا… حين أخذ ميثاقهم علي التوحيد» (اصول کافي، ج 2، ص 12)
منبع: مجله ي انديشه نو پيش شماره ي اول

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد