خانه » همه » مذهبی » قرآن مصون از تحريف ( قسمت دوم و پاياني)

قرآن مصون از تحريف ( قسمت دوم و پاياني)

قرآن مصون از تحريف ( قسمت دوم و پاياني)

دلايل روايي : يکي ديگر از دلايلي که مرحوم علامه بر عدم تحريف قرآن اقامه کرده ، روايات پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم و اهل بيت او عليهم السلام است. علامه در اين باره ، به چند حديث استناد نموده است :
الف. روايات ارجاع دهنده به قرآن در فتنه ها و حديث ثقلين: دسته اي از روايات که مردم را به رجوع به قرآن در فتنه ها ارجاع مي دهد و نيز حديث «ثقلين» از نظر

952b3d3d cf5c 4c49 8623 683ba1d9f6ac - قرآن مصون از تحريف ( قسمت دوم و پاياني)
2749 - قرآن مصون از تحريف ( قسمت دوم و پاياني)
قرآن مصون از تحريف ( قسمت دوم و پاياني)
 
 
 

 

بررسي ديدگاه علامه طباطبايي ( رحمت الله عليه)
 

دلايل روايي : يکي ديگر از دلايلي که مرحوم علامه بر عدم تحريف قرآن اقامه کرده ، روايات پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم و اهل بيت او عليهم السلام است. علامه در اين باره ، به چند حديث استناد نموده است :
الف. روايات ارجاع دهنده به قرآن در فتنه ها و حديث ثقلين: دسته اي از روايات که مردم را به رجوع به قرآن در فتنه ها ارجاع مي دهد و نيز حديث «ثقلين» از نظر علامه ، دليلي استوار بر عدم تحريف قرآن است.
علامه در اين باره مي فرمايد : اخبار فراواني که از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم از طريق راويان شيعه و اهل سنت نقل شده و در آن فرمان داده شده است که مردم در فتنه ها و در حل مشکلات به قرآن مراجعه نمايند، (1) و نيز حديث «ثقلين» ، که از طرق شيعه و اهل سنت به تواتر به ما رسيده است و مي فرمايد: « من در ميان شما دو شيء گران بها به جاي مي گذاريم : کتاب خدا و عترتم (اهل بيتم) را ؛ تا زماني که به آن دو تمسک نماييد هرگز پس از من گمراه نخواهيد شد …. » ؛ اين دو دسته از اخبار دليل بر عدم وقوع تحريف در قرآن است ؛ چرا که امر به تمسک به کتابي تحريف شده و نفي گمراهي براي کساني که بدان چنگ زنند، با يکديگر سازگار نيستند.(2)
توضيح آنکه احاديث ارجاع دهنده به قرآن در فتنه ها و نيز حديث «ثقلين» از اين حقيقت حاکي اند که از جانب پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم ميزان استواري براي تشخيص حق از باطل و نشانه ي آشکاري براي هدايت مردم به جاي مانده است؛ اما مسلمانان براي پيدا کردن راه درست در تاريکي فتنه ها و نيز مصونيت از هر گونه گم راهي ، بايد از نور هدايت قرآن بهره ببرند. روشن است که اگر قرآن خود دچار تحريف شده بود ، فرمان به تمسک بدان براي شناخت راه صحيح ، معنا نداشت . بنابراين ، دستور اکيد پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم براي رجوع به قرآن در فتنه ها و نيز تاکيد بر اينکه قرآن – در کنار عترت- دستاويزي محکم براي مصونيت از هر انحراف و گم راهي است ، خود دليل بر آن است که اين کتاب آسماني از هر انحراف و کژي مصون است.
ب: روايات عرضه ي اخبار و احاديث بر قرآن : پيامبر و اهل بيت او عليهم السلام در روايات متعددي ، قرآن را معيار و محکي استوار دانسته اند که با آن مي توان اصالت و سلامت احاديث را تشخيص داد ؛ از جمله اين حديث از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم :
«إن علي کل حق حقيقة و علي کل صواب نورا فما وافق کتاب الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فدعوه» ؛ (3) بر هر حقي حقيقتي است و بر هر امر استواري نوري است ( براي آشکار شدن حقيقت و راه درست ، معيار و ملاک مشخصي وجود دارد.) پس آنچه را موافق کتاب خداست ، بگيريد و آنچه را با کتاب خدا مخالف است ، رها کنيد.
مرحوم علامه در اين باره مي فرمايد : طبق مضمون روايات فراواني که از طريق رسول خدا و ائمه ي اهل بيت عليهم السلام رسيده است ، بايد اخبار و احاديث را بر قرآن عرضه نمود و همين دليل بر سلامت قرآن از تحريف است ؛ زيرا اگر کتاب الهي تحريف شده بود ، معنايي براي اين گونه اخبار نبود. و اينکه بعضي گفته اند :
« مقصود از اين دستور تنها عرضه ي اخبار فقهي بر آيات احکام است و بر فرض که آيات احکام تحريف نشده باشند ، اما در غير آن دليلي نداريم » ، صحيح نيست؛ زيرا دستور مذکور مطلق است و مخصصي ندارد. بنابراين ، تخصيص آن بي دليل است. علاوه بر آن ، زبان روايات عرضه به قرآن ، صريح و يا دست کم نزديک به صريح است در اينکه دستور عرضه ي مزبور به منظور تشخيص راست از دروغ و حق از باطل است و روشن است که اگر در روايات دسيسه و دستبردي شده باشد ، تنها در اخبار مربوط به فقه و احکام نبوده ، بلکه انگيزه ي دشمن به دسيسه در اخبار مربوط به اصول و معارف اعتقادي و قصص انبيا و امم گذشته و همچنين اوصاف مبدا و معاد قوي تر و بيشتر بوده و از اين رو ، اسرائيليات ، که يهود در روايات ما داخل کرده اند و همچنين نظاير آن ،غالبا در مسائل اعتقادي است ، نه فقهي. (4)
اگر قرآن دست خوش تحريف شده بود هرگز نمي توانست معيار مناسبي براي شناسايي روايات صحيح باشد.
شايان ذکر است که عمده ي شبهات تحريف ، مربوط به زمان پس از رحلت رسول گرامي صلي الله عليه و آله و سلم ، يعني زماني است که قرآن از نوشت ابزارهاي پراکنده جمع آوري شد و در نهايت ، در قالب مصاحف عثماني به شکل مصحفي واحد در آمد ؛ اما از آن زمان تا کنون ، شبهه ي قابل توجهي درباره ي تحريف قرآن مطرح نيست. بنابراين ، مهم در اثبات مصونيت قرآن از تحريف ، دفع شبهات مرتبط با همين برهه از تاريخ قرآن است.
ج . تمسک اهل بيت عليهم السلام به آيات گوناگون: يکي ديگر از دلايل مصونيت قرآن ، تمسک اهل بيت عليهم السلام به آياتي از قرآن است که درباره ي آنها ادعاي تحريف شده است.
علامه طباطبائي درباره ي اين دسته از آيات مي فرمايد: دليل ديگر عدم تحريف از نظر روايات ، رواياتي است که در آنها اهل بيت عليهم السلام به آياتي از قرآن ، که عينا مطابق با قرآني که نزد ماست ، تمسک کرده اند. اين موارد حتي شامل آياتي که اخبار آحاد مبني بر تحريف قرآن درباره ي آنها موجود است ، نيز مي شود و اين بهترين شاهد است بر اينکه مراد بسياري از رواياتي که مي فرمايد: « کذا نزل : آيه اين طور نازل شده» ، و مشتمل بر اضافاتي است ، توضيح مورد نزول آيه و مانند آن مي باشد.(5)
براي نمونه ، به اين روايت توجه کنيد:
« عن بعض اصحابنا قال : قال لي ابو جعفر عليه السلام : کل نفس ذائقة الموت و مبشورة ، کذا نزل بها علي محمد صلي الله عليه و آله و سلم »؛ از برخي اصحاب روايت شده که امام باقر عليه السلام پس از خواندن آيه ي 185 سوره ي آل عمران به گونه اي متفاوت از مصحف کنوني فرمودند: [ اين آيه ] به همين صورت بر محمد صلي الله عليه و آله و سلم نازل شده است. (6)
از ظاهر اين روايت ممکن است تفاوت قرآن نازل شده با قرآن موجود در بعضي واژه ها استفاده شود ؛ اما روايت ديگري که در آن همين بخش از آيه بدون اضافه ي « و مبشورة » آمده ، نشانگر اين است که اضافه ي مزبور در حديث مذکور ، اضافه اي توضيحي است که در مقام بيان مفاد آيه ، شان نزول آيه و مانند آن آورده شده است.(7)
گفتني است که اين دليل تنها شبهه ي تحريف را در برخي از آيات قرآن ( آياتي که ائمه اطهار عليهم السلام بدان تمسک کرده اند) نفي مي کند و در واقع ، پاسخگوي برخي از شبهات تحريف قرآن است ؛ اما براي دليلي فراگير بايد به ساير ادله و مستندات عدم تحريف قرآن توجه نمود.
د. تأييد صريح يا ضمني مصحف رايج : يکي ديگر از دلايلي که مرحوم علامه براي اثبات الهي بودن متن مصحف رايج بدان استناد کرده، تاييداتي است که از جانب امامان معصوم عليهم السلام درباره ي متن موجود رسيده است. ايشان در اين باره مي فرمايد: دليل ديگر رواياتي است که از اميرالمؤمنين عليه السلام و ساير معصومين عليهم السلام وارد شده ، مبني بر اينکه قرآن موجود در دست مردم همان قرآني است که از سوي خدا نازل شده ، هر چند با مصحف حضرت علي عليه السلام، که به خط خود تنظيم نموده ، تفاوت دارد … و از همين باب است که امامان عليهم السلام به برخي شيعيان خود فرموده اند : « إقرا کما يقرا الناس (8) » ؛ قرآن را همان گونه بخوان که مردم مي خوانند. مقتضاي جمع ميان اين روايات و رواياتي که براي مصحف حضرت علي عليه السلام ويژگي هايي خاص بر مي شمارد (9) اين است که مصحف کنوني از نظر ترتيت بعضي سوره ها يا آيات با مصحف حضرت علي عليه السلام تفاوت دارد ، آن هم تنها تا حدي که هيچ اثري در معناي آن و نيز در اوصافي که خداوند براي قرآن برشمرده، ندارد. (10)
مرحوم علامه پس از اشاره به اين روايات ، مي فرمايد :
مجموع اين روايات با اختلاف اصناف آنها ،دليل قطعي است بر اينکه قرآني که در اختيار ماست همان قرآني است که بر پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم نازل شده ، بدون آنکه چيزي از اوصاف نيکو ، آثار و برکاتش را از دست بدهد. (11)
چنان که پيداست ، دلايل مذکور ، افزون بر « عدم تحريف به زياده و نقصان» ، « عدم تحريف به جا به جايي» را نيز در بر مي گيرد. از ديدگاه علامه ، همه ي آيات قرآن با ترتيب کنوني واجد صفاتي مانند ذکر بودن ، اعجاز و هدايت هستند و آياتي مانند آيه ي « حفظ» و « نفي باطل» هر گونه تحريف و جا به جايي را ، که به ذکر بودن قرآن صدمه اي بزند ، از قرآن نفي مي کند. روايات نيز هر گونه تحريف به جا به جايي را ، که به هدايت قرآن صدمه بزند و آن را از سطح ميزان هدايت و معياري استوار براي ارزيابي ساير منابع شريعت – مانند روايات – پايين آورد و مانع استشهاد و استدلال به آنها شود ، نفي مي کند.
بنابراين ، آيات قرآن با همين ترتيب کنوني نيز از هر تحريف به جا به جايي ، که به هدايت ، ذکر بودن ، اعجاز و قابليت استناد لطمه اي وارد سازد، مصون مانده اند. تنها طبق برخي روايات در ترتيب آيات در مصحف کنوني با مصحف حضرت علي عليه السلام تفاوت هايي وجود دارد که اين تفاوت ها هيچ لطمه اي به حجيت اين کتاب آسماني و ارزش و اعتبار آن به عنوان پيام جاودانه ي الهي نمي زند.
مسئله ي عمده اي که در « جا به جايي آيات» مي توان بر آن تاکيد کرد اين است که آيا تفاوت ترتيب آيات قرآن به شکل حاضر با مصحف حضرت علي عليه السلام مانعي براي تمسک به « قرينه ي سياق» به شمار نمي آيد و به تفسير قرآن و کشف مراد خداوند آسيبي نمي زند؟

الهي بودن نظم آيات و قرينه ي سياق
 

قرآن شناسان تقسيمات گوناگوني براي قالب قرآن ذکر کرده اند ؛ از جمله جزء ، حزب ، عشر و مانند آن . (12) اما قرآن به طور مشخص ، از واحد هايي به نام « آيه » و « سوره» نام برده است. سؤال اين است که آيا آيات قرآن در سوره ها ، ترتيب و نظم الهي خود را از بدو نزول تا کنون حفظ کرده اند؟ آيا مي توانيم ترتيب کنوني جملات و عبارات قرآت را در آيات و سوره ها از جانب خدا بدانيم و بر اين اساس ، براي کشف مراد خداوند از قرينه ي سياق مدد بگيريم؟
ترديدي نيست که سوره هاي قرآن در مصحف موجود براساس سير نزول تنظيم نشده اند ؛ براي نمونه ، سوره ي بقره ، که دومين سوره در ترتيب کنوني قرآن است ، در مدينه نازل شده و در ترتيب نزول ، پس از سوره هاي مکي مانند علق ، قلم ، مزمل و مدثر قرار مي گيرد. (13)
همچنين سوره ي حمد طبق شواهد تاريخي ، پنجمين يا ششمين سوره ي قرآن طبق ترتيب نزول آن است. (14)
شواهدي موجود است که برخي آيات نيز طبق ترتيب نزول تنظيم نشده اند ؛ مثلا ، در موارد معدودي (15) آيات ناسخ بر منسوخ در يک سوره مقدم شده اند. (16) حال سخن در اين است که با اين اوصاف ، آيا مي توان چينش عبارات قرآن را در آيات و سوره ها از سوي خداوند متعال دانست و آيا تفاوت کنوني قرآن با ترتيب نزول ، امر تفسير قرآن و بخصوص تمسک به قرينه ي سياق را مختل نمي سازد؟
صاحب الميزان معتقد است : تفاوت چينش آيات و سوره ها با ترتيب نزول آن هيچ تاثير منفي بر نظم آيات قرآن و بيان مقاصد آن نگذاشته است و قرآن با چينش و ترتيب حاضر ، کاملا مقصود و مراد خداوند را ادا مي کند. (17) علامه براي تبيين ديدگاه خود علاوه بر ادله اي که گذشت ، بر اين حقيقت تاکيد مي ورزد که آيات قرآن به صورت نجومي ( قطعه قطعه ) نازل شده اند و آنچه در اداي مقصود خداوند نقش اصلي ايفا مي کند و بالطبع زمينه را براي استفاده از قرينه ي سياق در تفسير فراهم مي سازد، در کنار هم قرار گرفتن آياتي است که با هم نازل شده اند. به عقيده ي علامه ، بررسي آيات قرآن نشان مي دهد که اين بخش هاي مستقل قرآني در متن موجود ، کاملا ارتباط خود را با يکديگر حفظ کرده اند. آياتي که با هم نازل شده اند ممکن است قطعاتي از يک سوره و يا حتي تمام يک سوره را دربر بگيرند.
براي نمونه ، علامه درباره ي سوره ي انعام مي نويسد : با دقت در سياق آيات سوره ي انعام ، معلوم مي شود که سياق همه ي آيات آن ، واحد و همه ي آيات آن به هم متصل و مربوطند و چيزي که دلالت کند بر اينکه آيات آن جدا جدا نازل شده است ، به نظر نمي رسد و اين خود دليل بر اين است که اين سوره همان گونه که هست ، يک مرتبه نازل شده است. (18)
وي برخي ديگر از سوره ها مانند سوره ي يونس و يوسف را نيز داراي سياق واحد دانسته است. (19) اعتقاد به پيوستگي وثيق آياتي که يک جا در يک مرحله نازل شده و در تدوين قرآن در کنار هم قرار گرفته اند ، موجب شده است که علامه در تفسير خود ، از قرينه ي سياق بهره ي فراواني ببرد. بيش از 2370 بار استعمال واژه ي « سياق» و مشتقات آن در بيست جلد الميزان مؤيد اين ادعاست. (20) صاحب تفسير الميزان با تدبري همه جانبه در آيات قرآن ، بسياري از ارتباط هاي محکمي را که در يک نظر سطحي ممکن است ناپيدا باشد ، کشف و بيان کرده است. براي مقال ، پيوند ميان آيه ي 105 و 106 سوره ي آل عمران در نظر اول روشن نيست. در آيه ي 105 از اختلاف درباره ي حق و پراکنده شدن از مدار و محور حقيقت نهي شده است و آيه ي 106 از سپيد رويي و سيه رويي عده اي در قيامت سخن مي گويد. علامه در بيان ارتباط اين دو آيه مي نويسد : از آنجا که مقام ، مقام کفر و ناسپاسي در برابر نعمت الهي است و کفران نعمت هم مانند خيانتي است که موجب انفعال و خجالت صاحبش مي شود ، از اين رو ، خداوند متعال در ذکر و ياد آوري عذاب اين گونه افراد ، عذابي را که با خجلت و انفعال مناسب است ، مطرح نموده ؛ يعني از سياه شدن چهره ي معصيت کاران نام برده ؛ چنان که عبارت « يوم تبيض وجوه و تسود وجوه فاما الذين اسودت وجوههم اکفرتم بعد ايمانکم فذوقوا العذاب بما کنتم تکفرون» ( آل عمران : 106) به اين مطلب دلالت يا دست کم اشعار دارد. (21)
براساس اين مبنا در تفسير قيم الميزان ، معمولا آياتي که از نظر علامه ارتباط بيشتري با يکديگر دارند در کنار هم قرار گرفته و تفسير شده اند. البته گاهي طولاني بودن مجموعه ي اين آيات موجب گرديده است که اين آيات از يکديگر تفکيک شده و هر دسته از آيات جداگانه تفسير شود. براي نمونه ، به اعتقاد علامه ، تمام آيات سوره ي هود داراي سياق واحدند و يکباره نازل شده اند ؛ اما قطعاتي از آن ، که به نظر علامه مناسبت بيشتري دارد ، در کنار هم قرار گرفته و با هم تفسير شده اند.
علامه معتقد است : نزول نجومي قرآن آيات ما را از التزام به هر پيوند سست و تکلف آميزي در ميان آيات و سوره هاي قرآني بي نياز مي کند. وي در اين زمينه مي نويسد : بايد دانست که نزول نجومي قرآن (نزول تدريجي و بخش بخش قرآن به تناسب شرايط گوناگون) ما را از هر زحمت بيهوده و بي پايه اي براي بر قراري ارتباط ميان آيات قرآن بي نياز مي سازد ، مگر ارتباط و اتصالي آشکار ؛ چنان که شأن و منزلت کلام بليغ برخورداري از همين اتصالات و ارتباطات وثيق و آشکار است. (22)
ايشان ذيل آيه ي 43 سوره ي نساء و آيه ي 20 سوره ي قيامت ضمن معترضه دانستن اين دو آيه در ميان ساير آيات اين دو سوره مي فرمايد : با اين ترتيب ، نيازي نيست براي بيان وجه ارتباط اين دو آيه با آيات پس و پيش آن ، خود را به زحمتي بيهوده بيفکنيم ؛ افزون بر اينکه قرآن به صورت نجومي نازل شده است و چنين ارتباطي جز در آياتي که به يکباره با هم نازل شده اند يا آياتي که اتصال آنها روشن است ، موجبي ندارد. (23)
صاحب تفسير الميزان معتقد است : با تأمل و تدبر در آيات قرآن ، به ويژه توجه به سياق آيات ، مي توان ترتيب و سير تاريخي نزول آيات را به دست آورد و اين امر را از تکيه بر روايت در باب ترتيب نزول آيات و تشخيص مکي و مدني بودن آنها مستغني مي سازد. اين روايات از ديدگاه علامه ، به لحاظ سندي نوعاً قابل اعتماد نيستند. (24)
خلاصه آنکه به اعتقاد علامه طباطبائي ، در متن آيات و سوره هاي قرآن طبق ترتيب کنوني ، هيچ گونه تغييري که به وحياني بودن آيات لطمه اي بزند و هدايت قرآن و اوصاف متعالي آن را مخدوش سازد ، صورت نگرفته است و قرآن با همان نظم و چينش الهي از ابتداي نزول تا کنون دست نخورده باقي مانده و آيات آن در چينش کنوني – به ويژه در آياتي که با هم نازل شده اند – کاملا پيوند خود را حفظ کرده اند. از اين رو ، قرينه ي سياق کاملا مي تواند نقش مهم و اساسي خود را در تفسير آيات ايفا نمايد. البته علاوه بر اين نوع پيوند – به اعتقاد علامه – ميان بخش هاي به ظاهر مستقل نيز پيوندهاي ديگري نيز وجود دارد که به فهم و تفسير آيات قرآن کمک مي کند. از انواع اين پيوندها مي توان به پيوند معنايي آيات محکم و متشابه (25) و نيز پيوند معنايي ميان آياتي که حروف مقطعه ي مشترکي دارند ، اشاره کرد. (26) افزون بر اين ، به عقيده ي علامه ، غرضي واحد آيات هر سوره را به يکديگر پيوند مي زند که مي توان از آن به عنوان قرينه اي براي زدودن برخي از ابهام ها از آيات قرآن ذکر نمود. (27) وي مقصود برخي آيات را با توجه به همين قرينه تبيين نموده است. (48) بسط سخن درباره ي انواع پيوند آيات از ديدگاه علامه نياز به مجال بيشتري دارد که اکنون جاي آن نيست. گفتني است : علامه معتقد به توقيفي بودن ترتيب ميان سوره هاي قرآن نيست. از اين رو ، بر خلاف برخي تفاسير مانند تفسير مجمع البيان ، تقريبا هيچ کوششي در تفسير الميزان براي تبيين ارتباط آخر هر سوره با ابتداي سوره ي بعد به چشم نمي خورد.

جمع بندي
 

از آنچه گذشت ، به دست مي آيد که در باور علامه ، هيچ تحريفي به زياده و نقصان و جا به جايي ، که به اوصاف عام قرآن مانند اعجاز ، هدايت و ذکر بودن آن لطمه اي بزند ، صورت نگرفته است . از سوي ديگر ، آياتي از قرآن که در صدد بيان مطلبي مستقل بوده اند ، طي يک نزول فرو فرستاده شده اند و نظم و چينش الهي خود را کاملا حفظ کرده اند . بدين روي ، هيچ مانع و شبهه اي براي استفاده از هدايت قرآن و استشهاد و تمسک به آيات آن براي کشف مراد خداوند با بهره گيري از ساير آيات قرآن ، به ويژه با تکيه بر قرينه ي سياق ، وجود ندارد.

پي نوشت :
 

1-پيامبر اکرم و اهل بيت عليهم السلام در روايات متعددي ، همه ي مومنان را براي شناسايي آراء ، جريان هاي فکري و اجتماعي حق از باطل ، در فتنه ها و آشوب ها به قرآن ارجاع داده اند ؛ مانند اين حديث : « فإذا التبست عليکم الفتن کقطع الليل المظلم فعليکم بالقرآن فانه شافع مشفع …. و هو الدليل يدل علي خير سبيل» ( ر.ک محمد بن يعقوب کليني، الکافي ، تحقيق علي اکبر غفاري « تهران ، دارالکتب الاسلاميه ، 1365» ، ط ، الرابعة ، ج 2 ، ص 599 / محمد باقر مجلسي ، پيشين ، ج 77 ، ص 136 و 177 ؛ ج 92 ، ص 17.)
2- سيد محمد حسين طباطبائي ، پيشين ، ج 12 ، ص 107.
3- محمد بن يعقوب کليني ، پيشين ، ج 1 ، ص 69 ، باب « الاخذ بالسنة و شواهد الکتاب» ، ح 1 . در بحار الانوار به نقل از تفسير عياشي ، حديث به گونه اي آغاز مي شود که مشخص مي کند امام در مقام بيان معياري براي پذيرش و نقل روايات است : « ترکک حديثا لم تروه خير من روايتک حديثا لم تحصه إن علي کل حق حقيقة … » ؛ رها کردن [ و از دست دادن] حديثي که آن را روايت نکرده اي ، از نقل حديثي که [ صحت و سقم ] آن را درست بر آورد نکرده اي بهتر است. ( محمد باقر مجلسي ، پيشين ، ج 2 ، ص 165 ، ب 21 « آداب الرواية » ، ص 158) مرحوم علامه مجلسي در عبارت «لم تروه» چند احتمال مطرح کرده که ترجمه ي حديث طبق احتمال اول صورت گرفته است.
4- سيد محمد حسين طباطبائي ، پيشين ، ج 12 ، ص 107.
5- همان ، ج 12، ص 108.
6- ر. ک . محمد باقر مجلسي ، پيشين ، ج 6 ، ص 188 ، ب 7 « ما يعاين المؤمن و الکافر …. » ، ح 26.
7- ر. ک . محمد بن يعقوب کليني ، پيشين ، ج 1 ، ص 445 ، باب « مولد النبي (ص) و وفاته» ؛ ح 19 ؛ ج 3 ، ص 221 ، ح 5 به نقل از: نرم افزار المعجم الفقهي
8- محمد بن يعقوب کليني ، پيشين ، ج 2 ، ص 633 ، باب « النوادر» ، ح 23 / محمد بن حسن الصفار ، پيشين ، ص 193 ، ب 6 « باب في الائمة ان عندهم بجميع القرآن» ، ح 3 / محمد باقر مجلسي ، پيشين ، ج 89 ، ص 88 ، ب 8 « ان للقرآن ظهرا و بطنا… » ، ح 28 . احاديث ديگري نيز به صراحت يا به طور ضمني بر مصونيت متن قرآن در زمان امامان عليهم السلام دلالت دارند؛ نظير : « جعفر بن محمد (ع) في قوله تعالي : « الذين اتينا هم الکتاب يتلونه حق تلاوته» ، قال يرتلون آياته و يتفقهون فيه …. ما هو و الله حفظ آياته و درس حروفه … حفظوا حروفه و اضاعوا حدوده » ( حسن بن ابي الديلمي ، ارشاد القلوب «بي جا ، شريف رضي ، 1422» ، ج 1 ، ص 78 ب التاسع عشر « في قراءة القرآن » / ورام بن ابي فراس ، مجموعه ي ورام ، مکتبة الفقيه ( عکس برداري از نسخه 1376 ، انتشارات دارصعب و دارالتعارف بيروت) ، ج 2، ص 236 . اين تعبير در روايت امام باقر عليه السلام ، به سعد الخير آمده است : « کان من نبذهم الکتاب ان اقاموا حروفه و حرفوا حدوده فهم يروونه و لا يرعونه» ( محمد بن يعقوب کليني ، پيشين ، ج 2 ، ص 631 ، ح 16 ، به نقل از : نرم افزار المعجم الفقهي)
9- براي ملاحظه ي اين روايات و ويژگي هاي مصحف حضرت علي عليه السلام در مصادر حديثي شيعه و اهل سنت ، ر. ک. فتح الله المحمدي ، پيشين ، ص 425-430.
10- سيد محمد حسين طباطبائي ، پيشين ، ج 12، ص 108.
11- ر. ک. همان.
12- ر. ک. ابوالحسن علي بن محمد السخاوي ، جمال القراء و کمال الاقراء ( بيروت ، دارالبلاغة ، 1413) ، ص 313 به بعد.
13- طبق روايت ابن عباس ، سوره ي بقره اولين سوره اي است که در مدينه نازل شده و پس از نزول بيش از هشتاد سوره ي مکي نازل گرديده است. ( ر. ک . جلال الدين عبدالرحمان السيوطي ، پيشين ، ج 1 ، ص 41-42/ محمد هادي معرفت ، پيشين ، ج 1 ، ص 138-235)
14- ر. ک . اليعقوبي ، تاريخ يعقوبي ( بيروت ، دار صادر ، بي تا ) ، ج 2 ، ص 33 / محمد هادي معرفت ، پيشين ، ج 1 ، ص 135.
15- شواهد تاريخي نشان مي دهد که بسياري از سوره ها در زمان پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله و سلم شکل خاص خود را يافته و با نام ويژه ي خود معروف شده اند. در برخي موارد نيز پيامبر دستور ترتيب خاصي را در ميان آيات يک سوره صادر فرموده اند. در اين موارد ، حضور و نظارت پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله و سلم جايي براي شبهه ي تحريف به جا به جايي آيات و ترديد در الهي بودن ترتيب آيات باقي نمي گذارد. ( در اين باره ر. ک . السيد جعفر مرتضي العاملي ، پيشين ، ص 146-147 / محمد هادي معرفت ، پيشين ، ص 275-280)
16- براي نمونه ، ر. ک . سيد محمد حسين طباطبائي ، پيشين ، ج 2 ، ص 247.
17- ر.ک .همان ، ج 12 ، ص 107-108.
18- همان ، ج 7 ، ص 5.
19- ر. ک. همان ، ج 10، ص 6 ؛ ج 11 ، ص 74.
20- اين رقم با استفاده از نرم افزار المعجم الفقهي استخراج شده است.
21- سيد محمد حسين طباطبائي ، پيشين ، ج 3 ، ص 375.
22- همان ، ج 2، ص 281.
23- همان ، ج 4 ، ص 360 و نيز ر.ک . همان ، ج 20 ، ص 111.
24- وي در اين زمينه مي نويسد : « و للعلم بمکية السور و مدنيتها ثم ترتيب نزولها أثر هام في الابحاث المتعلقة بالدعوة النبوية و سيرها الروحي و السياسي و المدني في زمنه صلي الله عليه و اله و سلم و تحليل سيرته الشريفه، و الروايات – کما تري – لا تصلح أن تنهض حجة معتمداً عليها في إثبات شيء من ذلک علي أن فيما بينها من التعارض ما يسقطها عن الاعتبار ، فالطريق المتعين لهذا الغرض هو التدبر في سياق الايات و الاستمداد بما يتحصل من القرائن و الامارت الداخلية و الخارجية ، و علي ذلک نجري في هذا الکتاب ، و الله المستعان. » ( همان ، ج 13، ص 235)
25-همان ، ج 3 ، ص 21.
26- همان ، ج 18 ، ص 7-8.
27- همان ، ج 10 ، ص 167؛ ج 13 ،ص 231.
28- همان ، ج 1 ، ص 16-17.
 

منبع: مجله معرفت شماره 122

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد