نگاهی به کتاب اقدس (3)
نگاهی به کتاب اقدس (3)
قسمت سیزدهم : داغ زدن بر پیشانی دزد
موضوع داغ زدن بر پیشانی یا اعضای بدن بردگان و نوکران را در گذشته های دور به خاطر دارید. با این داغ ها یک علامت پاک نشدنی را در بدن آن برده حک می نمودند که هم قابل زدودن نباشد و هم موجب شناسائی او در جمع انبوه آدم های دیگر گردد.از همین مکانیسم برای مشخص نمودن حیوانات و احشام خود هم بهره می بردند. این مکانیسم یعنی داغ زدن پیشرفته ترین وسیله در این زمینه محسوب می گردید.زیرا علامت گذاشتن با رنگ و امثال آن یا گذاشتن پلاک و گردن بند و دستبند ،همگی قابل ازاله بود ولی داغ زدن یعنی علامتی را با فلز داغ بر پوست فرد یا حیوان نهادن قابل محو یا ازاله نبود.
در کتاب مستطاب اقدس، همین مکانیسم برای مشخص ساختن مجرمی مثل دزد سابقه دار توصیه بلکه واجب شده است.به عبارت این کتاب توجه فرمائید:
“قد کتب الله علی السارق النفی و الحبس و فی الثالث فاجعلوا فی جبینه علامه یعرف بها لئلا تقبله مدن الله و دیاره.ایاکم ان تاخذکم الرافه فی دین الله اعملوا ما امرتم به من لدن مشفق رحیم”!!
یعنی خداوند برای سارق ابتدا تبعید نمودن و سپس در مرحله دوم زندان کردن را مقرر ساخته است و در نوبت سوم اگر دزدی نمود ، باید در پیشانی او علامتی حک نمائید تا به موجب این علامت شناخته شود و در شهرهای مختلف خدا موجب شناسائی او شود تا اورا نپذیرند و اخراج نمایند.مبادا شما را اندیشه مهربانی نمودن با این فرد ،در سر بیفتد! این حکمی است که از سوی مشفق مهربان به آن مامور و موظف شده اید !!
در بررسی این حکم و دستور در کتاب مستطاب اقدس ،سوالات و مطالب زیر برای محققین مطرح می شود:
1- مجازات دزد در مرحله اول تبعید است اما در این حکم مشخص نفرموده اند که تبعید سارق به عنوان مجازات از محلی که سرقت نموده و مردم و ماموران او را شناخته اند به محلی غریبه که او را نمی شناسند و راحت می تواند دوباره به کار خود ادامه دهد و تا مدتی هم احتمالا گیر نیفتد چه عواقب و یا فوایدی در پیشگیری از جرم دارد؟!
2-زندان نمودن دزدی که برای بار دوم دست به دزدی زده و ملحق نمودن او در زندان به جمع دزدان دیگر دستگیر شده تا هرچیزی را هم که بلد نیست از دیگردزدها بیاموزد چه فایده ای در پیشگیری از جرم دارد؟!
3-در این حکم ،فرق میان دزدان کوچک که برای امرار معاش ناگزیر به دزدی شده اند با دزدان حرفه ای و جهانی که کلان دزد محسوب می شوند گذاشته نشده است و هردو به طور یکسان باید به زندان منتقل شده در کنار هم زیست نمایندمگر اینکه شارع کتاب اقدس دستور به ایجاد زندان های متعدد برای انواع دزدان بدهند که کتاب اقدس در این زمینه ساکت است.
4-این دستور نوین برای داغ زدن یا علامت گذاشتن بر پیشانی دزدان که در هیچکدام از ادیان الهی سابقه نداشته است به چه وسیله و چه زبان و در چه اندازه و توسط چه کسانی و پس از احراز از چه دادگاهی باید اجرا شود؟!
5- وظیفه شما در هر محلی که وارد می شوید و با هر کسی که برخورد می نمائید این است که قبل از هرگونه تماس و سلام و علیک ابتدا و در مرجله نخست پیشانی او را کنترل نمائید که آیا دزد است یا نیست؟!علامت دارد یا ندارد؟!
6-اصلا دچار جو زدگی نشوید و هوس مهربانی نمودن با این دزدها را ننمائید که در مورد آنها باید سفت و خشن باشید که این حکم اقدس است و باید در همه جهان (اروپا و امریکا و استرالیا و آفریقا و آسیا)در قرن بیست و یکم و هزاره سوم اجرا شود.
7-کتاب اقدس به این سوال پاسخ نداده که آیا این حکم اصلا در تناقض با آن حکم که می گفت گرگان خونخوار را هم مثل آهوان ختن مهربانی کنید و مشک معطر به مشام رسانید هست یا نیست؟!
قسمت چهاردهم: پرداخت جریمه فحشاءبه بیت العدل !
مکانیزم جلوگیری از فحشاء و اعمال منافی عفت در بهائیت ،پرداخت طلا به بیت العدل (مرکز فرماندهی بهائیان)است. اگر مرد و زنی بهائی ،مرتکب عمل زنا شدند باید طبق نص کتاب اقدس ،هر کدام نه مثقال طلا به بیت العدل بپردازند.
چنانچه برای بار دوم مرتکب این عمل زشت گردیدند باید هر کدام دو برابر این مبلغ یعنی هیجده مثقال به همان مرکز یعنی بیت العدل بپردازند.
به عبارت کتاب اقدس توجه فرمائید:
“قد حکم الله لکل زان و زانیه دیه مسلمه الی بیت العدل و هی تسعه مثاقیل من الذهب و ان عادا مره اخری عودوا بضعف الجزاء”
برای پژوهشگران در باره این حکم بدیع این سوالات مطرح می شود:
1- اگر این دو خلافکار فقیر بودند و طلائی نداشتند که به بیت العدل بدهند بیت العدل با آنها چه می کند؟
2- اگر این دو خلافکار ثروتمند بودند و فورا این جریمه را پرداخت نمودند و گفتند باز هم حاضریم ادامه دهیم و جریمه بپردازیم بیت العدل با آنها چه می کند؟
3- اگر خلافکاران در پرداخت طلا ،ادعای فقر کردند ،بیت العدل با چه مکانیزمی راستی آزمائی می کند تا حق او در دریافت جریمه ازبین نرود؟
4- چون جریمه بار دوم خلافکاری دو برابر است بیت العدل چگونه حساب دفعات زنای افراد(زنان جداومردان هم جدا)نگاه می دارد تا حقوق بیت العدل در دریافت طلا حفظ شود؟
آیا در مقر بیت العدل دفتر نویسی زناها انجام می شود یا برای ثبت زنای مثلا شش میلیون بهائی در جهان از رایانه های قوی استفاده می کنندتا وقتی کسی مرتکب زنا شد سریعا از رایانه ها یک پرینت از وضعیت زنا و دفعات خلاف او ارائه کنند؟
5- اگر مردبهائی با یک زن شوهر دار مرتکب عمل زنا شد آیا جریمه آنها یکسان است؟
6- اگر زنای به عنف انجام گرفت باز هم طبق این حکم ،زن باید نه مثقال طلا به بیت العدل بپردازد؟
7- چون هربار که زنا تکرار شود جریمه دو برابر می شود ماموران وصول بیت العدل برای بالا رفتن در آمد بیت العدل وسوسه نمی شوند که به روند افزایش فحشاء کمک کنند یا حداقل مانع نشوند؟
8- بیت العدل با این جریمه ها (پول ها و طلاهای دریافتی از زنا) چه می کند و این پول حلال را به چه مصرفی می رساند؟
9- مکانیزم اثبات زنا برای بیت العدل چیست تا بتواند جریمه دریافت کند(ماموران کنترل زنا دارد یا دوربین های مخفی یا روش های دیگر)؟
10- تکلیف خلافکاران ثروتمند که باید برای بار دهم عمل خلاف خود 43.2کیلو و برای بار پانزدهم خلافکاری خود 1382.4 کیلو و برای بار بیستم زنای خود 44236.8 (سه کامیون پانزده تنی) طلا به بیت العدل بپردازند چیست؟ بار ی سی ام و چهلم و پنجاهم چه می شود؟(ماشین حساب ها کم می آورند!)
11- تکلیف زنا کاران حرفه ای ،فاحشه خانه ها و دلالان فحشاء و عوامل اجرائی و اینترنتی این فرایند که زمینه ساز خلافند با این جریمه ها چیست؟
12- جابجائی این طلاها از کشورهای مختلف به مقصد بیت العدل در اسرائیل چگونه انجام می شود؟
پاسخ به این پرسش ها محققان را در راز گشائی از حکم کتاب اقدس برای برخورد با فحشا کمک خواهد نمود.
قسمت پانزدهم : تعویض وسائل خانه هر نوزده سال یکبار!
از دیگر احکام کتاب اقدس ، وجوب تعویض وسائل خانه هر نوزده سال یکبار است! یخچال وفرش و کولر وتختخواب و ماشین لباسشوئی وقاشق و چنگال و پتو و تشک و بالش و سماور و استکان و نعلبکی و کمد و چمدان و بشقاب وماهی تابه و…که لوازم خانه شمرده می شوند واجب است سرهر نوزده سال تعویض شوندو جای خود را به وسائل نو بدهند!
این امر واجب در بهائیت باعث تجدد و نو آوری می شود که متناسب با آئین هزاره جدیداست!
لذابر اساس این حکم کتاب مقدس اقدس ، هر بهائی موظف است هر چیزی که برای خانه اش می خرد تاریخ خرید آن رادر یک دفتر یادداشت کند(یا در کامپیوتر ثبت نماید) تا مبادا نوزده سال از مصرف آن بگذرد و او نادانسته مرتکب گناه بشود!
متن حکم در کتاب اقدس چنین است:
کتب علیکم تجدید اسباب البیت بعد انقضاء تسع عشره سنه کذلک قضی الامر من لدن علیم خبیر
بر شما نوشته (یعنی واجب )شده است که وسائل و اسباب خانه را بعد از انقضای نوزده سال تجدید نمائید.اینگونه از ناحیه دانای آگاه حکم صادر شده است!
سپس در توضیح حکمت این امر واجب می فرمایندموضوع به لطافت بر می گردد و خدا خواسته است بدینوسیله (یعنی تجدید اسباب و لوازم خانه در راس هر نوزده سال )
،شما و دارائی هایتان را تلطیف نماید مبادا از غافلین باشیدو از لطافت بگریزید:
انه اراد تلطیفکم و ما عندکم اتقو االله و لا تکونن من الغافلین!
اگر هم کسی بگوید من توانائی تجدید و تعویض اسباب خانه را در سر نوزده سال ندارم می گوید خداوند او را معاف داشته یا از تقصیر او در می گذردزیرا که خداوند آمرزنده بخشنده است!
والذی لو یستطع عفا الله عنه انه لهو الغفور الکریم باز هم این سوالات برای پژوهشگران مطرح است:
1- چرا نگاه داشتن یک وسیله بیش از نوزده سال گناه است؟
2-آیا یادگاری هائی که از والدین و دوستان در خانه داریم و نوعی حفظ مبانی خانوادگی و وفا ست هم شامل این حکم است و باید عوض شوند؟
3- رابطه لطافت و عدد نوزده چیست؟ آیا عدد قبل و بعد عدد نوزده مشمول عدم لطافت است؟!
4-مکانیزم حساب نگاه داشتن برای تاریخ خرید وسائل خانه چیست تا با نگهداشتن بیش از نوزده سال آنها ،مرتکب عمل حرام نشوند؟
5-اگر کسی استطاعت داشت که زودتر از نوزده سال لوازم خانه اش را عوض کند حکمش چیست ؟
آیا از لطافت بیشتری نسبت به آنها که وسائل خود را عوض نکرده اندبرخوردار است؟!
6- رابطه “تعویض وسائل خانه “با “تقوی “در متن حکم چیست (اتقوالله و لا تکونن من الغافلین)؟! آیا عدم تعویض = عدم تقوی ؟!
7-بهائیان تولید کننده وسائل خانگی چطوری تولید کنند که عمر مفید این وسائل نوزده سال بیشتر نباشد تا موجب تقوای بیشتر بهائیان بشوند؟!
8-اگر وسائل طوری باشندکه زود به زود نیاز به تعویض داشته باشند موجب لطافت بیشتر و تقوای زیادتر نمی شوند؟!
9-رابطه تعویض وسائل خانه و لطافت با تعویض زود هنگام و مصرف زدگی و تقوا و لطافت چیست تا هنرمندان بتواننداثری هنری در زمینه آن خلق کنند و خطیبان به تبیین بپردازند؟!
10 اگر عدد نوزده موجب لطافت است آیا عدد های دیگر غیر لطیفند و زمخت و نا زیبا ؟!…
قسمت شانزدهم: وجوب شستن پا !
از دیگر تعالیم اختصاصی کتاب اقدس ،وجوب شستن پا در زمستان و تابستان است. مطابق این حکم بهائیان باید پاهای خود را دائما بشویند به این ترتیب:
در تابستان روزی یک بار و در زمستان هر سه روز یک بار !
متن حکم در کتاب اقدس چنین است:
“اغسلوا ارجلکم کل یوم فی الصیف و فی الشتاء کل ثلاثه ایام مره واحده”
یعنی پاهای خود را بشوئید در تابستان هر روز و در زمستان هر سه روز فقط یکبار!
مطابق این دستور العمل باید اولیای امر بهائی یا خود بهائیان این کارها را انجام دهند یا تکلیفش را مشخص نمایند:
1- قبل از هر چیز بر اساس مناطق مختلف ، کشور های جهان را از لحاظ میزان وقوع تابستان و زمستان در آنها بسنجند تا این مومنین به اقدس، وظیفه شان روشن شود که در چه روزهائی باید پاهای خود را هر سه روز یک بار بشویند و در چه روزهائی باید پاهایشان را هر روز بشویند!
2- چون در حکم صحبتی از بهار یا پائیز نشده لذا در این دوفصل تکلیف شستن پا ساقط است یا معلوم نیست!
3-چون در حکم حدی برای گرمای تابستان یا سرمای زمستان تعیین نشده لذا تکلیفشان دقیقا معلوم نیست که تا چه درجه حرارتی را تابستان فرض کنند و روزی یک بار پا را بشویند و تا چند درجه سرما را زمستان فرض نموده پاهای خود را سه روز یک بار بشویند!
4- چون در حکم حد پا مشخص نشده باید منظور از پارا مشخص کنند که تا کجاست:تا قوزک پا یا تا ساق پا یا تا انتهای پا از رانها تا پائین؟! و بعد این حد از پا را بشویند نه کمتر و نه بیشتر !
5-آیا زن و مرد در این حکم با هم مساوی هستند و فرقی بین آنها در نوع و حد شستن پاهایشان نیست؟!
اقدس در این زمینه ساکت است.
6- آیا اگر کمبود آب وجود داشت تخفیفی وجود دارد که مثلا حکم تغییر کند و هر وقت آب موجود بود بشویند نه هر روز ؟!
اقدس در این زمینه ساکت است.
7-کشور های استوائی یا کشورهائی که همه سال یک نوع آب و هوا و بعضا بهاری دارندتکلیف چیست چون اطلاق تابستان و زمستان به آنها نمی شودتا مطابق اقدس به شستن سه روز یکبار در زمستان یا هر روز در تابستان بپردازند؟!
8-تکلیف دست ها و صورت چیست؟ آیا شستن آنها وجوب ندارد و فقط مساله شستن پاها وجوب دارد؟! اقدس ساکت است.
9-تکلیف کسانی که این کار را نمی کنند چیست؟جریمه دنیوی واخروی آنها چه می باشد؟ اقدس در این زمینه هم ساکت است!
قسمت هفدهم : رفع اختلاف با اقدس!
وقتی بین افراد بهائی در مباحث مختلف بهائیت اختلاف بوجود آید چگونه باید چاره جوئی شود و رفع اختلاف به چه طریقی انجام می پذیرد؟
نظر شارع اقدس این است که در مواقع بروز اختلاف بین بهائیان باید به خداوند (شخص میرزا) مراجعه کنند تا او ریشه اختلاف را بردارد اما اگر میرزا حسینعلی درقید حیات نبود چه کنند؟ پاسخ این است که باید به کتاب اقدس و هرآنچه که بر میرزا نازل شده مراجعه نموده و بدین ترتیب اختلافاتشان را بوسیله کتاب برطرف نمایند!
عبارت اقدس چنین است:
اذا اختلفتم فی امر فارجعوها الی الله ما دامت الشمس مشرقه من افق هذاالسماء و اذا غربت ارجعوا الی مانزل من عنده انه لیکفی العالمین
هنگامی که در مسئله ای اختلاف نمودیدبه خداوند مراجعه نمائید مادامی که خورشید از افق این آسمان(بهائیت) می تابد ووقتی که این خورشید غروب نمود برای رفع اختلاف به آنچه که از طرف خدا نازل شده مراجعه نمائید که همانا این منزولات (کتاب اقدس و…)همه جهانیان را کافی خواهد بود!
بنا بر این اکنون که خداوند(جناب بهاءالله) از دنیا رفته اند وظیفه رفع اختلافات بهائیان با یکدیگر به عهده کتاب اقدس و سایر منزولات می باشد. ناظر بصیر و پژوهشگر خبیر را در این موضوع سوالاتی است:
1- اگر کتاب می توانست به تنهائی رفع اختلاف کندبه وجود رسول و ولی چه نیازی بود؟
2- وقتی اختلاف در خود کتاب اتفاق بیفتد و برداشت های مختلف از مطالب آن وجود داشته باشد چگونه این اختلافات با مراجعه به خود کناب حل شدنی است؟یعنی خود مطالب کتاب موجب اختلاف بین افراد شده آنوقت خود کتاب رافع اختلاف می شود؟!
3- با وجود کتاب اقدس و سایر کتب بهائی چرا هنوز بین بهائیان اختلاف بر طرف نشده و گروه های مختلف در درون بهائیت یکدیگر را مطرود و منحرف می خوانندو سلام و کلام با همدیگر را جایز نمی شمرند(همچون بهائیان بیت العدلی و بهائیان ارتدکسی)
4- اگر اقدس برای رفع اختلاف جهانیان کافی است(انه لیکفی العالمین) چرا بهائیان از آن بهره نمی برندتا دردهای جهانی را درمان کنند؟!
5- چرا فرزندان خود بهاءالله (ناقضین و ثابتین)به اقدس مراجعه ننمودند تا اختلافاتشان بر طرف شود و اینقدر به یکدیگر دشنام ندهند؟!
6-اگر خود کتاب دچار تحریف شد و دیگر عاملی برای رفع اختلاف نبودبهائیان چه باید بکنند و اختلافاتشان را چگونه بر طرف نمایند؟!
7-خود میرزا چرا با تمسک به کتاب خودش (اقدس )نتوانست بین خود و برادرش ازل صلح و آشتی برقرار نماید و رفع اختلاف کند؟!
8-با چه مدلی می شود با اقدس به رفع اختلاف پرداخت و مشکلات جهانی را حل و فصل نمود وقتی آن مدل در رفع اختلاف بین خود بهائیان جواب نداده است؟!
9- وقتی با وجود کتاب اقدس بین بهائیان رفع اختلاف نشده و خود خدا هم (میرزا) فوت نموده گزینه دیگر برای رفع اختلاف در بهائیت چیست؟!
قسمت هیجدهم : دفن اموات در بلور!!
از دیگر شگفتی های کتاب مقدس اقدس که آن را با سایر نحله ها متفاوت می نماید عنایت ویژه این کتاب به آرایش و ظاهر زیبا و فاخر و شکوهمند برای مردگان است.بهائی متوفی را باید با پنج لباس از گرانقیمت ترین پارچه ها یعنی حریر و ابریشم بپوشانند و انگشتری های مخصوص با متن های ویژه در دستش نهند و آنگاه در تابوتی ساخته شده از بلور قرار دهند و سپس متوفای با این وسائل گرانقیمت را در جائی نزدیک که از یک ساعت فاصله بیشتر نشود دفن نمایند!
این دستور خداوند(بهاءالله )است اما اگر کسی فقیر بود و توانائی نداشت می تواند بجای پنج لباس حریر و ابریشم ،به یک نوع( حریر یا ابریشم )قناعت کند و به جای تابوت بلور هم تابوتی از سنگ های گرانبها یا چوب های فاخر و لطیف تهیه نموده و مرده خود را اینگونه تدارک نماید… چنین است حکم خدای علیم خبیر…!!
این تشریفات حتما به نفع مرده بهائی و برای تکریم متوفای بهائی است که خیلی شیک پوش و آبرومنددر پنج لباس از حریر خالص و ابریشم در محفظه ای بلورین بسیار جالب تر از اشیاءنفیس در موزه ها زیر خروارها خاک قرار گیرد و بر سایر مردگان که با لباس ساده ای از متقال به دیدار آخرت شتافته اند فخر فروشی نمایدچون خدا اینگونه خواسته است…!
(معلوم هم نیست که این خدا چرا اینقدر تبعیض کار و ناعادل است که در موقع ارسال ادیان سابق مثل اسلام اصلا به فکر تکریم و آرایش مرده ها نبوده و دستور فرموده مردگان را در لباس ساده ای از متقال و بدون تابوت و ساده دفن کنند اما موقع نزول بهائیت یکباره نظرش عوض شده عزت مرده آنهم از نوع مادی و ظاهری را در نظر گرفته و خواسته است اینهمه شییءگرانبها را صاحبان مرده برای مرده تدارک کنند و حریر پوش یا ابریشم پوش و بلورین جایگاه او را در زیر خاک نهند!)
عبارت کتاب اقدس این است:
قد حکم الله دفن الاموات فی البلور و الاحجار المتنعه اوالاخشاب الصلبه اللطیفه و وضع الخواتیم المنقوشه فی اصابعهم انه لهوالمقتدرالحکیم… وان تکفنوه فی خمسه اثواب من الحریر اوالقطن من لم یستطع یکتفی بواحده منهما کذلک قضی الامر من لدن علیم خبیر… حرم علیکم نقل المیت ازید من مسافه ساعه من المدینه ادفنوه بالروح و الریحان فی مکان قریب!
یعنی خداوند حکم نموده که مردگان را در بلور و سنگ های ارزشمند یا چوب های محکم و لطیف و انگشترهائی که عبارات بر آنها منقوش است و در انگشت آنها باشد،دفن نمائید که خدا توانا و داناست…و اینکه آنها را در پنج لباس از حریر یا ابریشم کفن کنید و کسی که استطاعت نداشت به یکی از آنها اکتفا نمایداینگونه ازجانب دانای آگاه فرمان صادر شده است…بر شما حرام است که مرده را بیشتر از مسافت یک ساعت منتقل کنیدبلکه او را با روح و ریحان در مکانی نزدیک دفن نمائید!
بهائی می پرسد:
1- جسد جناب باب (نقطه اولی )چگونه از تبریز به حیفا در اسرائیل منتقل شد.آیا مسافت تبریز تا حیفا در آن موقع از یکساعت کمتر بود یا همگی منتقل کنندگان مطابق صریح کتاب اقدس، امر حرامی را مرتکب شدند؟!
2- دفن اموات در بلور و حریر چه تکریم و بزرگداشتی برای مرده است ؟!
مگر لباس و منزل گرانقیمت در دوره حیات موجب بزرگی محسوب می شده که در موقع مرگ موجب بزرگی و تکریم مرده بشود ؟!
3- اینهمه پول را صاحبان مرده از کجا بیاورند و به چه حکمتی خرج این تشریفات نمایند ؟
وقتی یک ظرف بلور کوچک و یک تکه حریر یا ابریشم خالص هزاران تومان ارزش دارد یک تابوت به آن بزرگی از بلور که ارزشش از میلیونها تومان بیشتر می شود و نیز پنج لباس سراسر حریر و ابریشم را با مرده زیر خاک دفن کردن چه حکمتی دارد؟!
4-ترکیب پنج لباس ابریشم و پنج لباس حریر چگونه باید باشد(از هرکدام چندتا)و در مورد ناتوانان که قرار است به یکی از آنها (ابریشم یا حریر)اکتفا کنند منظور چیست ؟یعنی هر پنج لباس را از یکنوع انتخاب کنند ؟(یکتفی بواحده منهما)؟!
5- اگر اهالی دو کشور چین و هند(نزدیک سه میلیارد نفر) بخواهند بهائی شوندبرای مرده آنها چه حجم بلور و حریر خالص لازم است(اقلا پانزده میلیارد متر مربع حریرو پانزده میلیارد متر مربع ابریشم و پانزده میلیارد متر مربع بلوربرای مردگان آنها الزامی است! این حجم تولید و تجارت و اشتغالزائی همه دولتمردان را اسیر خود می کند یعنی اسیر مردگان)؟!
6-وقتی مردگان در لباس حریر کفن شده انداز پشت بلور چه چیز پیداست (؟!)بویژه بلوری که زیر خروارها خاک پنهان است؟!حکمت بلوررا تعیین فرمائید!
منبع: بهائي پژوهي
/خ