بهائيت بنياني به استحکام تار عنکبوت
با مراجعه به متون تاريخي و مطالعه تاريخ اديان الهي و نگاهي به سرگذشت پيامبران توحيدي و مراحل دعوت مردم به يکتاپرستي، همواره شاهد آن هستيم که عده اي از مردم به پيامبر زمان خود مي گرويدند و بقيه هم به مخالفت با آنها مي پرداخته اند. (البته لازم به ذکر است که مخالفت هاي اين عده بر اساس منافع مالي و دنيوي بوده و زمينه اعتقادي و ديني نداشته است.)
بهائيت بنياني به استحکام تار عنکبوت
نویسنده : محمود قوچانی
با مراجعه به متون تاريخي و مطالعه تاريخ اديان الهي و نگاهي به سرگذشت پيامبران توحيدي و مراحل دعوت مردم به يکتاپرستي، همواره شاهد آن هستيم که عده اي از مردم به پيامبر زمان خود مي گرويدند و بقيه هم به مخالفت با آنها مي پرداخته اند. (البته لازم به ذکر است که مخالفت هاي اين عده بر اساس منافع مالي و دنيوي بوده و زمينه اعتقادي و ديني نداشته است.)
آزار و اذيت پيامبران الهي و ياران و پيروان ايشان از سوي مخالفان، همواره جزء لاينفک وقايع دوران رسالت آن پيامبران بوده است. آنچه که در بيان اين نکته تاريخي حائز اهميت است، ايمان راستين پيروان اديان و مقاومت سرسختانه آنها با مخالفان پيامبران بوده به نحوي که جان مي دادند و از ايمان خود دست نمي کشيدند. نمونه هايي را که تاريخ به آنها اشاره کرده، آزار و اذيت پيروان حضرت هود، صالح، نوح، لوط، موسي و عيسي(علیه السلام) و حضرت محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ) مي باشد.
در کمترجايي از تاريخ مي توان نمونه اي را ديد که پيروان راستين يک آئين، با قرار گرفتن در خطر جاني، شکنجه و زندان و مواردي از اين قبيل، دست از آئين خود برداشته و توبه و اظهار ندامت کنند. اين پيروان حتي حاضر به اظهار لفظي عليه دين و پيامبر خود نبوده اند و در اين راه جان داده اند و تن به اين ذلت نداده اند. اين نشان دهنده عمق ايمان و اعتقاد اين افراد به پيامبر خود و آئين آسماني او مي باشد. حال از آنجا که گفته اند “مشت نمونه خروار است” مي توان تا اندازه اي به درجه ايمان پيامبران الهي(علیهم السّلام ) پي برد. پيامبراني که خود هم از گزند اين آزار و اذيت ها در امان نبودند و مخالفان تا هر اندازه که مي توانستند آنها را آزار مي دادند؛ اما نه در پيامبران و نه در پيروان واقعي آنها خبري از توبه و بازگشت به آئين قبلي و اعلام برائت از آئين جديد، نبوده و نيست.
با اين مقدمه به سراغ يکي از مدعيان کذاب و جعلي مهدويت و سپس پيامبري يعني علي محمد شيرازي ملقب به “باب” مي رويم. همو که پس از دعوي بابيت امام زمان و پس از آن مهدويت و در پي آن، پيامبري و آوردن کتاب آسماني! و معجزه و … پس از آنکه 18 ضربه چوب خورد، از پيامبري خود توبه کرد و به “غلط کردم”، افتاد.
او (باب) در توبه نامه خود آورده است: “…که جمعي ادعاي مقام بابيت امام عليه السلام را نسبت به اين بنده ضعيف داده اند و حال آنکه مدعي چنين امري نبوده و نيستم…”
و در ادامه مي آورد:”…هر کس درباره حقير رتبه بابيت امام عليه السلام را نمايد خداوند گواه است که در ضلالت است و در آخرت در نار…”
اين جملات عين متن توبه نامه علي محمد شيرازي است که بهائيان نيز آن را تاييد کرده و در منابع خود(کشف الغطا ابوالفضل مازندراني) آورده اند. اما نکته قابل توجه اين است که اين علي محمد شيرازي همان کسي است که بهائيان او را بشارت دهنده حسينعلي نوري(بها) و آئين او قلمداد کرده و مي کنند. اما کسي که پس از تحمل 18 ضربه چوب نسبت به آئين خود و ادعاهاي خود ، توبه نامه نوشته و اين را خود جماعت بهائي نيز قبول دارند، کجا مي توان به حرف هايش درباره بشارت به آئين ديگري اعتماد کرد و اين در حالي است که بهائيان مدعي چنين بشارتي هستند. وقتي کسي درباره بابيت و پيامبري خود اظهار ندامت و پشيماني مي کند و با يک توبه نامه همه اين موارد را دروغ و کذب مي خواند و معتقدان به اين موضوع را گمراه و در آخرت در نار مي داند، چگونه است که بهائيان او را اين چنين قبول دارند و برايش احترام قائل هستند؟
طبق همين قسمت از توبه نامه باب که در بالا آمد، بهائيان که علي محمد شيرازي را “باب” و بالاتر از آن؛ او را “پيامبر” مي دانند در ضلالت و گمراهي به سر مي برند. علي محمد شيرازي همان کسي است که بهائيان آئين خود را بر پايه آئين و افاضات او بنا نهاده و خود را دنباله رو او مي دانند و از او با عنوان “حضرت باب” و القاب ديگري همچون ” نقطه اولي” و ” هيکل مبارک” ياد مي کنند.
اما باب کسي بود که وقتي در معرض خطر قرار مي گرفت توبه نامه مي نوشت و اظهار پشيماني مي کرد. ولي به محض خلاصي يافتن از مهلکه باز به خيال بافي و مهمل گويي مي پرداخت.
در يکي از نوشته هايش چنين آمده است:اف! پس اف بر مسلمين و مومنين که در انتظار قائم منتظر از آل محمدند و هنگامي که او را در خواب ببينند افتخار مي کنند ولي او را به دست خودشان در کوه (يعني زندان چهريق ماکو) زنداني مي کنند.” اشاره به اين موضوع که مسلمين او (باب و به زعم خودش مهدي موعود) را در زندان چهريق به بند کشيده اند.
امام زمان و پيامبري که چنين توصيه هايي به پيروانش مي کند:سوار گاو نشويد و برآن چيزي حمل نکنيد”
“شير خر نخوريد”
تخم مرغ را قبل از آنکه پخته شود بر چيزي نزنيد زيرا محتوياتش ضايع مي گردد”
“هرگاه مرد مقتدري در امت پيدا شد؛ خانه خدا در مکه را خراب کند”
خواندن کتب آسماني قبل از ظهور باب حرام و سوزاندن آنها و جميع کتب علمي واجب است.
و از مهم ترين سخنان او اين است که دين او تا سال هايي به عدد حروف (المستغاث) (دوهزار و سي و يک سال) باقي خواهد بود و هر کسي در خلال اين مدت ظاهر گردد و کتاب يا احکامي بياورد هر کس باشد از وي نبايد قبول کرد.
اين همان نکته ايست که بهائيان آنرا حذف کرده و به توصيه مبرزا حسينعلي نوري نوشته هاي باب را به آب سپردند تا روزي ماهيان شود. اين سخن باب دليلي است براي رد تمام ادعاهاي حسينعلي نوري و پيروان منحرف و گمراهش. هر چند که علي محمد شيرازي نيز خود بر همين طريق سير کرده است.
منبع: سایت محاکمه
/س
آزار و اذيت پيامبران الهي و ياران و پيروان ايشان از سوي مخالفان، همواره جزء لاينفک وقايع دوران رسالت آن پيامبران بوده است. آنچه که در بيان اين نکته تاريخي حائز اهميت است، ايمان راستين پيروان اديان و مقاومت سرسختانه آنها با مخالفان پيامبران بوده به نحوي که جان مي دادند و از ايمان خود دست نمي کشيدند. نمونه هايي را که تاريخ به آنها اشاره کرده، آزار و اذيت پيروان حضرت هود، صالح، نوح، لوط، موسي و عيسي(علیه السلام) و حضرت محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ) مي باشد.
در کمترجايي از تاريخ مي توان نمونه اي را ديد که پيروان راستين يک آئين، با قرار گرفتن در خطر جاني، شکنجه و زندان و مواردي از اين قبيل، دست از آئين خود برداشته و توبه و اظهار ندامت کنند. اين پيروان حتي حاضر به اظهار لفظي عليه دين و پيامبر خود نبوده اند و در اين راه جان داده اند و تن به اين ذلت نداده اند. اين نشان دهنده عمق ايمان و اعتقاد اين افراد به پيامبر خود و آئين آسماني او مي باشد. حال از آنجا که گفته اند “مشت نمونه خروار است” مي توان تا اندازه اي به درجه ايمان پيامبران الهي(علیهم السّلام ) پي برد. پيامبراني که خود هم از گزند اين آزار و اذيت ها در امان نبودند و مخالفان تا هر اندازه که مي توانستند آنها را آزار مي دادند؛ اما نه در پيامبران و نه در پيروان واقعي آنها خبري از توبه و بازگشت به آئين قبلي و اعلام برائت از آئين جديد، نبوده و نيست.
با اين مقدمه به سراغ يکي از مدعيان کذاب و جعلي مهدويت و سپس پيامبري يعني علي محمد شيرازي ملقب به “باب” مي رويم. همو که پس از دعوي بابيت امام زمان و پس از آن مهدويت و در پي آن، پيامبري و آوردن کتاب آسماني! و معجزه و … پس از آنکه 18 ضربه چوب خورد، از پيامبري خود توبه کرد و به “غلط کردم”، افتاد.
او (باب) در توبه نامه خود آورده است: “…که جمعي ادعاي مقام بابيت امام عليه السلام را نسبت به اين بنده ضعيف داده اند و حال آنکه مدعي چنين امري نبوده و نيستم…”
و در ادامه مي آورد:”…هر کس درباره حقير رتبه بابيت امام عليه السلام را نمايد خداوند گواه است که در ضلالت است و در آخرت در نار…”
اين جملات عين متن توبه نامه علي محمد شيرازي است که بهائيان نيز آن را تاييد کرده و در منابع خود(کشف الغطا ابوالفضل مازندراني) آورده اند. اما نکته قابل توجه اين است که اين علي محمد شيرازي همان کسي است که بهائيان او را بشارت دهنده حسينعلي نوري(بها) و آئين او قلمداد کرده و مي کنند. اما کسي که پس از تحمل 18 ضربه چوب نسبت به آئين خود و ادعاهاي خود ، توبه نامه نوشته و اين را خود جماعت بهائي نيز قبول دارند، کجا مي توان به حرف هايش درباره بشارت به آئين ديگري اعتماد کرد و اين در حالي است که بهائيان مدعي چنين بشارتي هستند. وقتي کسي درباره بابيت و پيامبري خود اظهار ندامت و پشيماني مي کند و با يک توبه نامه همه اين موارد را دروغ و کذب مي خواند و معتقدان به اين موضوع را گمراه و در آخرت در نار مي داند، چگونه است که بهائيان او را اين چنين قبول دارند و برايش احترام قائل هستند؟
طبق همين قسمت از توبه نامه باب که در بالا آمد، بهائيان که علي محمد شيرازي را “باب” و بالاتر از آن؛ او را “پيامبر” مي دانند در ضلالت و گمراهي به سر مي برند. علي محمد شيرازي همان کسي است که بهائيان آئين خود را بر پايه آئين و افاضات او بنا نهاده و خود را دنباله رو او مي دانند و از او با عنوان “حضرت باب” و القاب ديگري همچون ” نقطه اولي” و ” هيکل مبارک” ياد مي کنند.
اما باب کسي بود که وقتي در معرض خطر قرار مي گرفت توبه نامه مي نوشت و اظهار پشيماني مي کرد. ولي به محض خلاصي يافتن از مهلکه باز به خيال بافي و مهمل گويي مي پرداخت.
در يکي از نوشته هايش چنين آمده است:اف! پس اف بر مسلمين و مومنين که در انتظار قائم منتظر از آل محمدند و هنگامي که او را در خواب ببينند افتخار مي کنند ولي او را به دست خودشان در کوه (يعني زندان چهريق ماکو) زنداني مي کنند.” اشاره به اين موضوع که مسلمين او (باب و به زعم خودش مهدي موعود) را در زندان چهريق به بند کشيده اند.
امام زمان و پيامبري که چنين توصيه هايي به پيروانش مي کند:سوار گاو نشويد و برآن چيزي حمل نکنيد”
“شير خر نخوريد”
تخم مرغ را قبل از آنکه پخته شود بر چيزي نزنيد زيرا محتوياتش ضايع مي گردد”
“هرگاه مرد مقتدري در امت پيدا شد؛ خانه خدا در مکه را خراب کند”
خواندن کتب آسماني قبل از ظهور باب حرام و سوزاندن آنها و جميع کتب علمي واجب است.
و از مهم ترين سخنان او اين است که دين او تا سال هايي به عدد حروف (المستغاث) (دوهزار و سي و يک سال) باقي خواهد بود و هر کسي در خلال اين مدت ظاهر گردد و کتاب يا احکامي بياورد هر کس باشد از وي نبايد قبول کرد.
اين همان نکته ايست که بهائيان آنرا حذف کرده و به توصيه مبرزا حسينعلي نوري نوشته هاي باب را به آب سپردند تا روزي ماهيان شود. اين سخن باب دليلي است براي رد تمام ادعاهاي حسينعلي نوري و پيروان منحرف و گمراهش. هر چند که علي محمد شيرازي نيز خود بر همين طريق سير کرده است.
منبع: سایت محاکمه
/س