خانه » همه » مذهبی » آيا کلماتي که حضرت موسي × بعد از قتل قبطي گفت و يا مشاجره او با برادرش و انداختن الواح الهي با عصمت او سازگار است؟

آيا کلماتي که حضرت موسي × بعد از قتل قبطي گفت و يا مشاجره او با برادرش و انداختن الواح الهي با عصمت او سازگار است؟

پاسخ اين سؤال در دو بخش طرح و تبيين مي شود:
1. درباره سرگذشت حضرت موسي × در قرآن آمده که بعد از کشتن فردي از قبطيان مصر، کار خود را چنين توصيف کرده است: ﴿هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِينٌ﴾[1]؛ «اين کار شيطان است، او دشمن و گمراه کننده اي آشکار است». هنگامي که فرعون کار موسي × را به رخ او کشيد، موسي × گفت: ﴿فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ﴾[2]؛ «اين کار را در شرايطي انجام دادم که از بي خبران بودم.» عده اي با برداشت ناصحيح از اين گونه آيات درباره عصمت حضرت موسي × دچار ترديد شده اند، اما در پاسخ بايد گفت: اولاً، خداي سبحان درباره موسي × فرمود: ﴿وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَيْنَاهُ حُکْمًا وَعِلْمًا وَکَذَلِکَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴾؛ «وقتي نيرومند و کامل شد به او حکمت و دانش داديم، اين گونه نيکوکاران را پاداش مي دهيم.» از اين آيه معلوم مي شود که کارهاي موسي × همواره بر اساس حکمت بوده است.[3] ثانياً، اين که موسي × درباره کشتن قبطي گفت: ﴿هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ﴾ کلمه «هذا» گذشته از آن که احتمال دارد اشاره به نزاعي داشته باشد که ميان قبطي و فردي از بني اسرائيل جريان داشته است،[4] بدين معنا نيست که حضرت موسي × با کشتن يک نفر قبطي مرتکب گناه شده باشد، بلکه چون کشتن او سبب پديد آمدن مشکلات فراواني براي موسي × شد، لذا حضرت موسي × از آن منازعه و کشته شدن قبطي به کاري بي جا و شتاب زده ياد کرده است،[5] زيرا کشتن قبطي در آن شرايط زود، بي موقع و شتاب زده بود، لذا گرفتاري هاي متعدّدي براي موسي × پديد آورد، چون دستگاه فرعوني فوراً جلسه تشکيل دادند و حکم قتل موسي × را صادر کردند. و اين چنين کاري که هدف بلند مدت و براندازي ريشه طاغوت را با مشکل مواجه نمود، شايسته بود به کار شيطان نسبت داده شود، و موسي × که قرار بود مردم را از شرّ فرعون نجات دهد و به دليل کشته شدن قبطي مشکلاتي در سر راه اهداف کلان او ايجاد گرديد، لذا موسي × از خداوند عذرخواهي کرد و عرض نمود: ﴿رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي﴾.[6] 2. قرآن کريم درباره مشاجره موسي × با برادرش و انداختن الواح مي فرمايد:
﴿وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِن بَعْدِيَ أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّکُمْ وَأَلْقَى الألْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ﴾[7]؛
«آن گاه که موسي خشمگين به سوي قوم خود بازگشت، گفت: پس از من بد جانشيناني براي من بوديد، آيا در فرمان پروردگار خود عجله نموديد؟ الواح را انداخت و سر برادرش را گرفت و به سوي خود کشيد.»
اما بايد توجه داشت که اين جريان با عصمت موسي × منافاتي ندارد، زيرا حضرت موسي × کار زشت و ناپسند بني اسرائيل را ديد، هرگز جاي نرمش و ملاطفت نبود و اگر با ملايمت رفتار مي نمود، معلوم نبود که آن قوم لجوج از کار خود به آساني دست بردارند و دوباره به پذيرش توحيد گردن نهند. به اين دليل، در قدم اول با برادرش که تنها مأمور هدايت بني اسرائيل بود و هيچ تقصيري نداشت، برخورد شديد کرد تا ساير مردم که گرفتار خلاف شده بودند متوجه کار زشت خود بشوند. اين جريان مانند آن است که کسي در قلمرو اداره و حوزه مسئوليت خود هنگامي که با کار ناپسندي مواجه مي شود، اولين بار با نزديک ترين فرد نسبت به خود که عهده دار مسئوليت آن اداره است، برخورد کرده و او را مواخذه مي کند. اين کار از نظر تربيتي تأثير فراواني بر روحيه ساير افراد دارد. جريان موسي × شبيه اين است، او خواست به مردم بفهماند که مسئله گوساله پرستي آنان هرگز قابل گذشت و مسامحه نيست.
اما دور انداختن الواح نيز با عصمت موسي × منافات ندارد، زيرا دور افکندن الواح نه تنها از روي بي احترامي نبوده، بلکه به دليل آن که به پيام و دستورات آن الواح بي توجهي شده و مردم از توحيد بريده و گرفتار شرک شده بودند، موسي × غضبناک شد و در واقع، الواح از دست او افتاد.[8]

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد