طلسمات

خانه » همه » مذهبی » تعداد تکبيرهاي نماز ميت چند عدد مي باشد؟

تعداد تکبيرهاي نماز ميت چند عدد مي باشد؟

مقدمه
از جمله موارد اختلافي مذاهب اسلامي، اختلاف در تعداد تکبيرهاي نماز ميت است. مذهب اهل بيت ^ قائل است که تعداد تکبيرها پنج تا است، و پيروان خلفا در مذاهب چهارگانه، قائل به اين هستند که تعداد تکبيرها چهار تا است.
براي روشن شدن مطلب بايد در اين مسائل بحث شود؛
1- بررسي ادله ي کساني که قائل به چهار تکبير در سنت نبوي هستند:
فقهاي مذاهب چهارگانه و ثوري، اوزاعي، داود و ابوثور قائل به اين قول هستند و آن را از حسن بن علي × و برادرش محمد بن حنيفه، عمر، ابن عمر، زيد، جابر، ابوهريره، براء بن عازب، عتبه بن عامر و عطاء بن أبي رباح نقل کرده اند.(1) آن ها استدلال کرده اند که پيامبر اکرم | فوت نجاشي، پادشاه حبشه را به مردم تسليت گفت و در نمازي که بر وي خواند، چهار تکبير گفت.(2)
در بدايه المجتهد آمده است: از أبي خيثمه، از پدرش روايت شده است:
پيامبر اکرم | بر اموات، چهار، پنج، شش، هفت و هشت تکبير مي گفت تا اين که نجاشي از دنيا رفت. مردم پشت سر آن حضرت | به نماز ميت ايستادند و آن حضرت چهار تکبير گفت؛ پس از آن نيز در نمازهاي ميت چهار تکبير گفت تا اين که رحلت فرمود.(3) اين روايت دليل آشکاري براي جمهور است.(4)
در فقه الکتاب و السنه آمده است: رکن سوم نماز ميت، تکبيرها هستند که با تکبيرة الاحرام چهار تا مي باشد و نماز ميت بدون اين تکبيرها صحيح نيست و تمام اهل علم بر اين متفق القول هستند و قول حنفيه، شافعيه و مالکيه و همچنين حنابله همين مي باشد.
ابن منذر مي نويسد: ثابت شده است که پيامبر اکرم | چهار تکبير مي گفت و عمر بن خطاب، ابن عمر، زيد بن ثابت، حسن بن علي، براء بن عازب، ابوهريره، محمد بن حنيفه، عطاء، ثوري، اوزاعي و اسحاق همين قول را گفته اند.(5)
براي اثبات اين امر به بعضي از نصوص و اخبار استدلال مي شود:
مسلم از ابوهريره نقل کرده است: رسول خدا | درگذشتِ نجاشي را در همان روزي که فوت کرده بود، به مردم تسليت گفت. سپس مردم را در مصلي جمع کرد و در نماز ميت بر نجاشي چهار تکبير گفت.(6)
مسلم از جابر بن عبدالله انصاري روايت کرده است: رسول خدا | بر اصحمه نجاشي نماز ميت خواند و در نماز بر او چهار تکبير گفت.(7)
همچنين مسلم از شعبي روايت کرده است: رسول خدا | بر قبر ميتي که دفن شده بود، نماز ميت خواند و چهار تکبير گفت.(8)
و دارقطني از ابي بن کعب روايت کرده است: رسول خدا | فرمود:
همانا فرشتگان الهي بر آدم نماز خواندند و چهار تکبير گفتند و اعلام کردند که اي فرزندان آدم، اين سنت شما است.(9)
و اگر شخصي از روي فراموشي پنج تکبير يا بيشتر بگويد، نمازش باطل نيست، زيرا حداکثر اين است که سخناني را از روي فراموشي گفته شده است. و براي فراموشي، سجده ي سهو به جاي آورده نمي شود، چنان که در غير موضع، تکبير يا تسبيح بگويد.
اما اگر از روي عمد پنج تکبير يا بيشتر بگويد، در اين صورت دو قول وجود دارد:
اول) نمازش باطل است، زيرا رکني را بدان اضافه کرده است و مثل آن است که سجده يا رکوعي را به نماز اضافه کرده باشد. بعضي از شافعيه قائل به اين هستند و ظاهر مذهب حنفيه، همين را مي رساند.(10)
دوم) نمازش باطل نيست و قول صحيح از مذهب شافعيه همين است که بر اساس روايت ابو يوسف عمل کرده است. حنابله نيز همين را گفته اند.
آنها در اکثر اقوالشان گفته اند که بيشتر از هفت تکبير و کمتر از چهار تکبير گفتن جايز نيست و بهتر اين است که چهار تکبير باشد و چيزي بر آن اضافه نشود. و احاديثي که در اين باره رسيده است بر چهار و پنج تکبير تصريح مي کند و اين اختلاف مباح است و هر دوي آنها جايز مي باشد.
مسلم از عبدالرحمن بن ابي ليلي روايت کرده است:
زيد بر جنازه هاي ما چهار تکبير مي گفت و يک بار بر جنازه اي پنج تکبير گفت: علت را از او پرسيدم: جواب داد: رسول خدا | پنج تکبير هم مي گفت.(11)
بيهقي از عبدالله بن معقل روايت کرده است: علي × بر سهل بن حنيف نماز خواند و شش تکبير بر او گفت. آنگاه رو به ما کرد و فرمود: او از بدريون بود.(12) ونيز بيهقي از موسي بن عبدالله بن زيد روايت مي کند که علي × بر أبي قتاده نماز خواند و هفت تکبير گفت و فرمود او از بدريون بود.(13)
خلاصه ي اقوال اين است که پنج تکبير گفتن از روي فراموشي اشکال ندارد، نه از روي عمد و همين قول شافعيه و حنابله براساس روايتي از ابو يوسف مي باشد.(14) (15)
و در کتاب الحاوي الکبير آمده است که أولي و أصح اين است که چهار تکبير گفته شود و اين به خاطر سه امر است:
اول) بيشترين روايت ها به چهار تکبير اشاره مي کند، چنان که ابوهريره روايت کرده است: پيامبر اکرم | بر جنازه ي نجاشي چهار تکبير گفت و سهل بن حنيف روايت کرده است که آن حضرت | بر سکينه چهار تکبير گفت و أنس روايت کرده است که پيامبر | بر فرزندش ابراهيم چهار تکبير گفت و اين آخرين نماز ميت او بود و از همين رو ناسخ افعال قبلي آن حضرت | بوده است.
دوم) ابن عباس و ابن ابي أوفي روايت کرده اند: آخرين جنازه اي که رسول خدا | بر آن نماز خواند و چهار تکبير گفت، جنازه ي سهل بن بيضاء بود.
سوم) عمل صحابه به چهار تکبير و اجماع ايشان بر آن؛ روايت شده است که ابوبکر بر جنازه ي رسول خدا | چهار تکبير گفت و علي × بر ابوبکر چهار تکبير گفت و صهيب بر عمر چهار تکبير گفت و امام حسن × بر جنازه ي علي بن ابيطالب × چهار تکبير گفت.(16)
در مورد اجماع صحابه بايد گفت: ابراهيم نخعي روايت کرده است: اصحاب رسول خدا | بعد از رحلت ايشان در تعداد تکبيرها بر جنازه اختلاف پيدا کردند. عده اي گفتند: چهار و عده اي گفتند: سه و عده اي گفتند: که بايد پنج تکبير گفت. عمر صحابه را جمع کرد و پس از مشورت، تصميم گرفتند که چهار تکبير بگويند. پس انعقاد اجماع صحابه، براي زايل کردن اختلاف صحابه بوده است. و ابوالعباس بن سريح اين را از اختلاف هاي مباح مي دانسته و بعضي را نسبت به ديگر أولي نمي دانسته است و ابن مسعود نيز تقريباً چنين نظري داشته است و انعقاد اجماع، اين نظر را باطل مي کند.(17)
2- ادله ي قول به پنج تکبير در سنت پيامبر |:
نقش خليفه ي دوم در تثبيت قول به چهار تکبير: اتفاق نظر صحابه بر چهار تکبير، ناشي از اقدامات عمر بن خطاب بوده است. زيرا وي مشاهده کرد که مردم در نماز ميت تکبيرهاي متفاوت مي گويند، از اين رو چهار تکبير را معين و همه را بدان ملزم کرد. در اين صورت اقدام او يک ملاک شرعي نيست و معيار مشابهت با طولاني ترين نماز، که عمر بدان استناد کرد ـ چنان که خواهد آمد ـ نمي تواند دليلي الزام آور، براي کسي باشد.
در فتح الباري از ابن منذر آمده است: آنچه را که انتخاب کرده ايم، همان است که از سوي عمر ثابت شده است. سپس اسناد صحيح آن را به سعيد بن مسيب رسانده است که گفت: تعداد تکبيرهاي نماز ميت، چهار و پنج بود تا اين که عمر به مردم دستور داد که چهار تکبير بگويند! بيهقي هم با اسناد حسن از ابو وائل نقل کرده است:
مردم در زمان رسول خدا | هفت، شش، پنج و يا چهار تکبير مي گفتند، تا اين که عمر آن را چهار تکبير که مطابق طولاني ترين نماز که چهار رکعت است، قرار داد. (18)
چنان که مشاهده مي شود، در اين جا عملي بدون دليل ثابت مي شود که ناشي از رغبت خليفه ي دوم در صدور احکام شرعي براساس ملاک ها و معيارهايي است که شريعت آنها را تصريح ننموده است. همين دستور بدون ملاک و معيار شرعي خليفه، منشأ فقهي مذاهب چهارگانه ي اهل سنت مي شود و فقهاي اين مذاهب سعي کرده اند تا براي اين اقدام خليفه، دليل و مدرک شرعي بتراشند و در واقع تلاش هاي آنان براي توجيه عمل خليفه بوده است.
از جمله ماوردي شافعي در اين زمينه تلاش هايي کرده است که نقل شد. او در دليل اول خود ادعا کرد که روايات مربوط به چهار تکبير، بيش از روايات ديگر است. اين دليل وي در صورتي صحيح است که بين روايات تعارض وجود داشته باشد و کار به تعادل و ترجيح بين روايات رسيده باشد، در حالي که در بحث ما چنين نيست. در اين بحث قول به تخيير و قول به تنويع وجود دارد ـ چنان که خواهد آمد ـ و نوبت به ترجيح به خاطر روايت بيشتر نمي رسد. علاوه بر اين قواعد ترجيح، در جايي که تعارض روايات به خاطر روات آنها باشد، اجرا مي شود. و در جايي که احتمال دارد يک مسأله در اصل تشريع، صورت هاي گوناگوني باشد، ترجيح جاري نمي شود؛ در حالي که مسأله مورد نظر چنين است.
بر طبق رواياتي که از فرقه هاي شيعه و سني نقل شده، قطع به اين وجود دارد که وجود مقدس رسول خدا | گاهي نماز ميت را با چهار تکبير و گاهي با پنج تکبير خوانده است. بنابراين تفاوت به روات باز نمي گردد تا آن را با ترجيح معالجه کنيم، بلکه تفاوت در اصل تشريع وجود دارد و مسأله ي مورد بحث مشمول مسائل ترجيح نيست تا آن را با روايت بيشتر و کمتر حل کنيم، عده اي از صحابه، پيش عمر شهادت داده اند که رسول خدا | نماز ميت را با بيش از چهار تکبير خوانده است و خود عمر اين ادعا را رد نکرده است، بلکه با ملاک و معياري که خودش داشته، يکي از اقوالي را که برايش روايت شده، اختيار کرده است. اين ملاک، همان مشابهت با طولاني ترين نماز که چهار رکعتي است، مي باشد و راويان آن را براي وي نقل ننموده اند. شايد اقدام عمر يک نوع حکم حکومتي بوده تا بدين وسيله اختلافات ميان مسلمانان را کمتر کند.
علاوه بر اين، قواعد ترجيح در فقه اماميه، ترجيح روايات بيشتر بر روايات کمتر را قبول ندارد، بلکه اين قاعده را در جايي قبول دارد که در مقابل روايات بيشتر، روايات شاذ و نادر وجود داشته باشد، چنان که قواعد ترجيح در فقه اهل سنت، قبل از آن که بيشتر را بر کمتر ترجيح بدهد، به وثاقت و ضعف راويان توجه مي کند. مسأله ي مورد بحث از همين قبيل است، چنان که از ابن حزم نقل خواهيم کرد.
خلاصه آن که دليل ترجيح به اکثر، در نهايت ضعف است، چون مسأله ي مورد بحث از قواعد ترجيح خارج است و بر فرض که تحت قواعد ترجيح باشد، بر طبق اصول فقه اماميه و فقه اهل سنت قواعد ترجيح در آن جاري نمي شود.
اما دليل دوم که قائل به عمل صحابه به چهار تکبير است، سست تر از دليل اول مي باشد. و آنچه را که وي از بعضي از صحابه نقل کرده است مبني بر اين که آنان مقيد به چهار تکبير بوده اند و پنج تکبير نمي گفته اند، دليلي است که أخص از مدعا مي باشد. ما نقل خواهيم کرد که تعدادي از صحابه پنج تکبير مي گفته اند. حضرت علي × از کساني مي باشد که مارودي او را از صحابه اي دانسته است که پنج تکبير مي گفت؛ به اين ترتيب بايد پرسيد که وي چگونه ادعا کرده است که عمل همه ي صحابه بر چهار تکبير بوده است؟!
از سوي ديگر مي دانيم که عمر بن خطاب به خاطر اختلاف در تعداد تکبيرها، صحابه را جمع کرد و به مشورت با آنان پرداخت. آنها گفتند که عده اي چهار و عده اي پنج تکبير مي گويند و عمر دستور داد که بعد از اين، همه چهار تکبير بگويند. در اين صورت قول دوم ماوردي با قول اول وي، انسجام ندارد، زيرا اگر عمر دستور به چهار تکبير داده است، همين دلالت مي کند بر اين که صحابه تا قبل از آن مقيد به چهار تکبير نبوده اند و اگر صحابه مقيد به چهار تکبير بودند يا روايت چهار تکبير مشهور تر بود، ديگر عمر نيازي نداشت که صحابه را جمع کند و با آنان به مشورت بپردازد و به آنان دستور دهد که چهار تکبير بگويند. پس اقدام عمر بر اين دلالت مي کند که سيره ي صحابه بر چهار تکبير منعقد نبوده است.
عجيب تر از اين، دليل سوم ماوردي است. وي ادعاي اجماع صحابه بر قول به چهار تکبير نموده است. مي دانيم که اقدام خليفه ي دوم، حکم حکومتي بوده و قبل از آن در شريعت وجود نداشته و اجماع از احکام سلطانيه و حکم حکومتي سرچشمه نمي گيرد، بلکه از اتفاق نظر صحابه بر امر شرعي معيني نشأت مي گيرد. اقدام خليفه هم دليل بر آن است که اجماعي در باب تعداد تکبيرهاي نماز ميت وجود نداشته است.
ابن حزم به شدت اين دليل را رد کرده و نوشته است:
ابو محمد گفته است: و کساني که از بيش از چهار تکبير را منع کرده اند، به خبري که آن را از طريق وکيع از سفيان، از عامر بن شقيق، از ابي وائل نقل کرده ايم، احتجاج کرده اند. او روايت کرده که عمر بن خطاب مردم را جمع کرد و با ايشان درباره ي تعداد تکبيرهاي نماز ميت به مشورت پرداخت. آنها گفتند که پيامبر اکرم | هفت، پنج و چهار تکبير مي گفت؛ عمر دستور داد که چهار تکبير بگويند، چنان که طولاني ترين نماز، چهار رکعت است.
همچنين آن را از طريق عبدالرزاق، از سفيان ثوري، از عمر بن شقيق، از ابو وائل روايت کرده ايم و او آن را نقل کرده است. آنها گفته اند: اين حکم، اجماعي است و خلاف آن جايز نمي باشد.
ابو محمد گفته است:
اين در غايت ضعف و فساد است، زيرا اين خبر صحيح نيست، چون عامر بن سقيق در سلسله سند آن وجود دارد که ضعيف است و عمر بن شقيق هم مجهول است. و پناه مي بريم به خدا از اين که عمر در ايجاد فريضه اي بر خلاف آنچه که رسول الله | آن را عمل مي کرده است، يا براي جلوگيري از انجام بعضي از افعالي که رسول خدا | آنها را انجام مي داده است به مشورت با ديگران بپردازد. آنگاه فعلي که در زمان حيات آن حضرت حلال بوده است، پس از وي حرام گردد. هيچ گاه کسي نسبت به عمر چنين فکر نمي کند، مگر اين که به جايگاه عمر نسبت به دين اسلام جاهل باشد و بخواهد به سلف صالح طعنه بزند.
سپس ابو محمد (ابن حزم) گفته است: واي بر آن اجماعي که علي بن ابي طالب، عبدالله بن مسعود، أنس بن مالک، ابن عباس، صحابه ي مقيم شام، تابعين مقيم شام، ابن سيرين، جابر بن زيد و غيره در آن نباشند و خروج از اجماع اين افراد، با سندهاي صحيح نقل شده باشد. و کسي که ادعاي اجماعي مي کند که اين افراد در آن نيستند و آن را با سندهاي واهي و باطل نقل مي کند، معلوم است که جاهل است و چه جهالتي از اين بالاتر؟! چه کسي بي عقل تر از اين است که اجماعي را ادعا کند که ابوحنيفه، مالک و شافعي در آن هستند، اما علي ×، ابن مسعود، زيد بن ارقم، أنس بن مالک و ابن عباس از آن آگاه نبوده و حتي مخالف اين اجماع هستند؟! اين که عمر، علي ×، ابن مکفف، ابن ابي أوفي، زيد بن ثابت، زيد بن أرقم و أنس چهار تکبير مي گفته اند، درست است؛ اما اين افراد پنج تکبير را انکار نکرده اند و به طور صحيح روايت شده است که رسول خدا | چهار و پنج تکبير مي گفت.(19)
چکيده ي بحث
نماز ميت طبق مذهب اهل بيت ^ با پنج تکبير به جاي آورده مي شود. گاهي پيامبر اکرم | نماز بعضي از اموات را با چهار تکبير به جاي مي آوردند و اين به خاطر خصوصياتي بود که در آنها وجود داشت و پيامبر | آنها را لحاظ مي کردند.
قول به چهار تکبير، داراي پشتوانه ي سندي محکمي در سنت نبوي نمي باشد، بلکه ناشي از اقدام و دستور خليفه ي دوم است که آن را شايع کردند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد