خانه » همه » مذهبی » خداوند جهاني را خلق نموده و انسان‌هايي پا به دنيا گذاشتند و روزي همه مي‌ميرند و گروهي وارد بهشت و ديگري به جهنّم مي‌روند واقعاً بعد از اين داستان چه مي‌شود؟

خداوند جهاني را خلق نموده و انسان‌هايي پا به دنيا گذاشتند و روزي همه مي‌ميرند و گروهي وارد بهشت و ديگري به جهنّم مي‌روند واقعاً بعد از اين داستان چه مي‌شود؟

پرسش اصلي اين استکه : هدف از جاودانگي و خلود انسان در بهشت و يا دوزخ چيست؟
قبل از پاسخ به اين پرسش ذكر دو نكته  لازم  است:
1. در قيامت جمعي از انسانها به بهشت و جمعي ديگر به جهنم مي‌روند. كساني كه به بهشت رفته‌اند در آنجا جاودان‌اند. اما كساني که وارد دوزخ شده‌اند، اكثر آنان از عذاب الهي نجات يافته وارد بهشت مي‌شوند و تعدادي در جهنم باقي مي‌مانند زيرا در قرآن كريم  گروه‌هايي همانند مشركان، كافران، تكذيب‌كنندگان آيات الهي، تهديد به عذاب جاويد و ابدي شده‌اند و براساس فرازي از دعاي كميل، خلود در عذاب مختص معاندان است يعني كساني كه حق و حقيقت براي آنان روشن شده است اما از روي عناد و لجاجت به راه باطل ادامه مي‌دهند. (و ان تخلد فيها المعاندين) و محتمل است خداوند تمامي گناهكاران را پس از مدتي، از عذاب خود نجات دهد و مقتضاي رحمت الهي همين است[1] بنابراين آنچه مسلم است خلود و جاودانگي در بهشت است.
2. نكته ديگر اينكه: در زندگي اين جهان براي انسان حالت خستگي، دلزدگي و ملال پديد مي‌آيد و انگار انسان گم‌كرده‌اي دارد كه در پي آن است و به هر چيزي مي‌رسد مي‌پندارد آن را يافته است و به او دل‌ مي‌بندد. اما پس از مدتي احساس مي‌كند كه او نيست لذا احساس خستگي وملال بر انسان عارض مي‌شود و به دنبال چيز ديگر مي‌رود. اما در جهان آخرت هيچ‌گاهي خستگي و ملال بر انسان  عارض نمي‌شود و قرآن كريم به اين حقيقت اشاره دارد: لايبغون عنها حولا (كهف، 108) يعني  هر گز تقاضاي نقل مکان از آن جا نمي کنند  و لذا اهل بهشت با اينكه هميشه در بهشت‌اند هرگز ملول نمي‌ شوند.[2]سرّ امر در اين حقيقت نهفته است: حالت گم كردگي انسان در اين جهان ناشي از آن است كه هنوز انسان به دلداده واقعي و گمشده واقعي خود نرسيده است و لذا انسان همواره در حال تكاپو و تلاش براي رسيدن به آن است و به هر چيزي  مي‌رسد، گمشده واقعي خود را در او نمي‌يابد اما در جهان آخرت انسان به معشوق واقعي خود كه همان وصول به لقاي رب‌العالمين است، نائل مي‌گردد، و با وصول انسان به معشوق واقعي خود، مي‌آرمد و ديگر در تكاپوي چيز ديگري برنمي‌آيد.
اما هدف از جاودانگي چيست؟ مسئله دو بعد دارد. يك بعد آن به انسان برمي‌گردد كه هدف  انسان از جاودانگي چيست؟ بعد ديگر آن به خداوند برمي‌گردد خداوند به عنوان خالق جاودانگي هدف او از اين خلق چيست؟
اما نسبت به انسان، جاودانگي مطلوب بالذات انسانهاست و هر انساني بالفطرة طالب جاودانگي است و لذا انسان مايل است كه عمر بيشتري بكند[3] و فرزندي داشته باشد كه با بودن او بعد از خودش احساس جاويدانگي خود را مي‌كند زيرا فرزند بمثابه امتداد وجود خود انسان است بنابراين جاودانگي هدف و مطلوب بالذات انسانها است، خود آن به عنوان يك هدف است ديگر چرايي نسبت به آن راه ندارد اين فطرتي است كه خداوند در وجود انسانها اين گونه قرار داده است.
اما هدف از جاويدانگي نسبت به خداوند،‌ در فلسفه اسلامي بحثي در باب غايات مطرح شده است اينكه علت غايي همواره به علت فاعلي برمي‌گردد، و براساس آيات و روايات خداوند از خلقت انسان يك هدف ادني دارد و آن اين است كه خداوند عبادت شود (و ما خلقت الجن و الانس الّا ليعبدون ) (ذاريات) و يك هدف وسطي دارد و آن وصول به رحمت واسعه الهي است كه بهشت از مصاديق اكمل آن مي‌باشد. «الا من رحم ربك و لذلك خلقهم» (هود، 119). و يك هدف اعلي داشته است كه در حديث قدسي آمده است:‌كنت كنزاً مخفيا فاحببت أن اعرف فخلقت الخلق لِأعرف، و اين هدف اعلي عبارت است از حب الله به ذات خود[4] كه به دنبال آن حب به آثار ذات خود و شناخته شدن خود دارد. و اين هدف عالي همان‌گونه كه نسبت به نظام اين جهان جريان دارد، نسبت به آن جهان نيز جريان دارد و حب الله بر ذات خود و معرفت خود باعث مي‌شود كه انسان را جاودانه قرار دهد از اين رو جاودانه قرار دادن انسان برخلاف ادله نيست بلكه براساس حكمت او و به مقتضاي ابديت و جاودانگي اوست.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. ترجمه تفسير الميزان، علامه طباطبائي، ترجمه سيد محمد باقر همداني، قم، جامعه مدرسين،‌چاپ نهم، 1376، ج 1، ص 622، ج 3‌، ص 171، ج 11، ص 27، ج 12، ص 147.
2. مجموعه آثار، مطهري،‌ مرتضي، ج 4، بخش معاد، قم،‌ انتشارات صدرا.
3. تفسير موضوعي قرآن كريم، ج 4 و 5، جوادي آملي،‌ قم، نشر اسراء، 1381.
 
پي نوشت ها:
[1] . جوادي آملي، عبدالله، تفسير موضوعي قرآن كريم، قم، ‌نشر اسراء، ‌چاپ اول، 1381، ج5، ص467.
[2] . مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، قم، انتشارات صدرا، چاپ دوم، 1372، ج2، ص524.
[3] . مصباح يزدي، محمد تقي، معارف قرآن، قم، مؤسسه امام خميني، چاپ دوم، 1378، ج3، ص427.
[4] . شيرازي، محمد، صدرالمتألهين، الحكمة المتعالية، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1999، ج2، ص285ت.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد