پاسخ در چند محور ارائه مي شود:
1. درباره ماهيت بهشت بايد گفت: بهشت كانون انواع مواهب و نعمت هاي الهي اعم از معنوي و مادي است. و جاي ترديد نيست كه ما هر تصور و ترسيمي از بهشت در ذهن خود داشته باشيم و هر فكري در سر بپرورانيم با معيارها و مفاهيمي است كه از مواهب اين جهان داريم و قطعاً ترسيم كامل بهشت نخواهد بود و آن چيزي است برتر و بالاتر و فراتر و عميق تر ازآنچه ديده ايم و نوشته ايم و خوانده ايم و فراتر از جهان ما است، ولي با مطالعة آيات و روايات مي توان يک ترسيم اجمالي از آن بدست آورد، ترسيمي كه داراي بعد تربيتي فوق العاده اي است و در واقع هر انساني را كه داراي هر گونه انگيزة معنوي و مادي باشد به سوي خود فرا مي خواند و جلب و جذب مي كند، و او را براي نيل به آن به تهذيب نفوس و پاكسازي عقيده و پاكي اعمال و درستي گفتار و رفتار دعوت مي نمايد، با اين اشاره درباره چيستي بهشت بايد به سراغ آياتي رفت كه در آنها از بهشت و نعمت هاي آن سخن گفته شده است[1].
2. در بحث معاد جسماني اين حقيقت به خوبي روشن است كه از نظر قرآن مجيد، معاد هم جنبه جسماني دارد و هم جنبه روحاني، چرا كه انسان در آن صحنه با جسم و روح حاضر مي شود و طبعاً بايد هر دو جنبه غرق در مواهب و بركات الهي گردد. مثلاً در آيات متعدد قرآن و نيز روايات اسلامي از نعمت هاي گوناگون مادي و جسماني سخن گفته شده مثلاً درباره باغ هاي بهشتي آمده است: « جنّات تجري من تحتها الانهار[2] » يعني باغ هاي بهشت به گونه اي است كه نهرها از زير درختان جاري است. از اين آيه به دست مي آيد كه باغ هاي بهشت دائماً آب از زير و كنارشان جاري است. و در برخي آيات آمده كه نه تنها درختان بهشتي نهرهايي از زير آنها عبور مي كند، بلكه غرفه هاي بهشتي نيز روي نهرها بنا شده است و نهرها از زير آنها جاري است چنان فرمود: «افراد با ايمان را در غرفه هايي از بهشت جاي مي دهيم كه نهرها در زير آن جاري است.»[3] و در بعضي آيات سخن از سايه هاي بهشتي مطرح است مثلاً فرمود: « اصحاب يميني در سايه درخت سدر بي خار قرار دارند و در سايه درختان پر برگ و سايه كشيده و گسترده در كنار آبشارها»[4] و در بعضي آيات سخن از قصرهاي بهشتي مطرح شده است. مثلاً فرمود: « و مساكن طيبه في جنّات عدن»[5] يعني مسكن هاي پاكيزه اي در باغ هاي جاويدان بهشت و هم چنين فرش هاي گوناگون بهشتي در قرآن آمده، مثلاً فرمود: «آنها به فرش هايي تكيه كرده اند و نشسته اند كه آستر آنها از پارچه ابريشمي ضخيم است.»[6] در مورد غذاها و ميوه ها آمده: « و امددناهم بفاكهة و لحمٍ ممايشتهون»[7] يعني همواره از انواع ميوه ها و گوشت ها از هر نوع كه تمايل داشته باشند در اختيارشان مي گذاريم. درباره لباس هاي بهشتي آمده: «بر اندام آنها لباس هايي است از حرير نازك سبز رنگ و ديباي ضخيم.»[8] از اين گونه آيات به خوبي بدست مي آيد كه بهشت جنبه جسماني نيز دارد. و آن نعمت براي آسايش جسم بندگان صالح در بهشت وجود دارد. اما بايد توجه داشت كه بهشت محدود به جنبه جسماني نيست بلكه جنبه روحاني و به تعبير ديگر جنبه ملكوتي نيز دارد كه در اين باره نيز آيات فراوان وجود دارد از جمله مي گويد: « كساني كه تقواي الهي ره پيشه كردند گروه گروه به سوي بهشت سوق داده مي شوند تا موقعي كه به آن مي رسند در حالي كه درهاي آن گشوده شده و خادمان بهشت به آنها مي گويند سلام بر شما باد.»[9] اين احترام ويژه براي بهشتيان نشانة لذت و جنبه روحاني و ملكوتي بهشت است. و در برخي آيات سخن از محبت هاي بهشتي آمده مثلاً فرمود: « لا يسمعون فيها لغواً و لا تأثيما إلّا قيلاً سلاماً سلاماً»[10] يعني آنها در بهشت نه سخن لغو و بيهوده مي شنوند و نه گفتار گناه آلود، تنها چيزي كه مي شنوند سلام است و سلام.
از اين گونه آيات به خوبي به دست مي آيد كه بهشت گذشته از جنبه جسماني جنبه روحاني نيز دارد و انسان ها در آن جا از جنبه هاي روحاني آن نيز بهره مند مي شوند. ( تفصيل استفاده از اين آيات را در منابع ذيل جويا شويد[11].) يكي از آياتي كه به طور روشن هر دو جنبه مادي و ملكوتي و معنوي بهشت را به زيبايي مطرح كرده اين آيه است: « للذين اتقوا عند ربهم جنات تجري من تحتها الانهار خالدين فيها و ازواج مطهره و رضوان من الله[12] » در اين آيه علاوه بر بهشت جسماني كه نهرها از زير درختانش مي گذرد و همسران پاك در آن هستند از بهشت معنوي كه خوشنودي و رضوان خداست سخن گفته شده است.
3. درباره ماهيت جهنم بايدگفت: جهنم كانون قهر و غضب الهي است و مطابق ظاهر و صريح آيات قرآن مشتمل بر عذاب هاي جسماني و روحاني مي باشد، و آنها كه اصرار دارند آن را تنها به مجازات روحي و معنوي تفسير كنند، حرف شان با آموزه هاي قرآن ناهماهنگ است، بهترين راه آن است كه از نام ها و اوصافي كه در آيات قرآن براي جهنم ذكر شده كمك بگيريم، مثلاً در آيه آمده: « فاتقوا النار التي وقودها الناس و الحجارة[13] » يعني از آتشي بترسيد كه هيزم آن بدن هاي مردم گناهكار و سنگ ها است. در آية ديگر آمده: «چنين نيست كه او مي پندارد، به زودي در حطمه پرتاب مي شود و تو چه مي داني حطمه چيست؟ آتش برافروخته الهي است. آتشي كه از دل ها سر بر مي زند.»[14] از اين گونه آيات استفاده مي شود كه دوزخ كانون هولناك مجازات است، آتشي سوزان آن را پر كرده و داراي درها و طبقات گوناگون است،ولي نه آتشي همچون آتش دنيا، بلكه آتشي با مشخصات خاصي است. مثلاً هيزم و آتشگيره آن سنگ ها و انسان ها است. و از آن جا كه اهل جهنم گذشته از عذاب هاي جسماني از فشارهاي روحي نيز رنج مي برند، پس معلوم مي شود كه در مجموع جهنم نيز همانند بهشت داراي دو جنبه جسماني و روحاني است و تنها در يك جنبه محدود نيست. ( تفصيل اين مباحث را در منابع زير جويا شويد[15].)
و همچنين در وصف عذاب هاي گوناگون جهنم آمده: «درخت نفرت انگيز زقوم را ماية درد و رنج ظالمان قرار داديم، درختي است كه از قعر جهنم مي رويد، شكوفة آن مانند كله هاي شياطين است، مجرمان از آن مي خورند و شكم خود را از آن پر مي كنند، سپس روي آن آب داغ متعفني مي نوشند.»[16] در تفسير اين آيات كه عذاب هاي مادي جهنم را وصف كرده آمده است: زقوم به گفته اهل لغت اسم گياهي است تلخ و بد بو و بد طعم و خاصيت آن اين است كه وقتي به بدن انسان مي رسد بدن متورم مي شود. و برخي گفته اند كه شكوفة آن درخت مثل يك ماري بسيار بد منظر است، و به هر حال تشبيه درخت زقوم به شياطين براي آن است كه نهايت زشتي و چهرة تنفرآميز آن را برساند، زيرا انسان از چيزي كه متنفر باشد در ذهن خود براي آن قيافه اي زشت و وحشتناك ترسيم مي كند. چون آن ميوه زقوم و غذاي نا گوار تلخ و تشنگي آور است، دوزخيان بعد از خوردن آن آب داغ و كثيفي را مي خورند[17]. و نيز در آيه ديگر مي گويد: «در آن هنگام كه غل ها و زنجيرها بر گردن آنان قرار گرفته و آنها را مي كشد و در آب جوشان وارد مي كنند، سپس در آتش دوزخ افروخته مي شوند.»[18] و در آية ديگر سخن از چاهي است كه در جهنم قرار دارد به نام «ويل» در قرآن فرمود: « فويلٌ للذين كفروا[19] » يعني ويل براي كساني است كه كافر شدند. گفته شده كه ويل چاه يا دره اي است در دوزخ و براي كساني است كه نسبت به خداوند كفر مي ورزند.[20] آنچه آورده شد تنها بخشي اندكي از عذاب هاي جهنم است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. علامه طباطبايي، الميزان، ج 14 ص 358، ج 15 ص204، ج 17 ص 232، ج 18 ص130، ج 8 ص 113، ج 3 ص113، ج10 ص13، ج 9 ص354، ج18 ص 385، ج 20 ص 218، نشر دارالكتب الاسلاميه، تهران 1379 ش.
2. امام خميني، معاد از ديدگاه امام خميني، نشر مؤسسه آثار امام، 1379 ش.
پي نوشت ها:
[1] . مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، تهران، نشر دار الكتب الاسلاميه، 1377 ش، ج 6، ص 195.
[2] . نساء/ 13.
[3] . عنكبوت/ 58.
[4] . واقعه/ 37-31.
[5] . توبه/ 72.
[6] . الرحمن/ 54.
[7] . طور/ 22.
[8] . دخان/ 21.
[9] . زمر/ 73.
[10] . واقعه/ 25.
[11] . مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، تهران، نشر دار الكتب الاسلاميه، 1377 ش، ج 6، صص 304 – 228؛ و تفسير نمونه، تهران، نشر دار الكتب الاسلاميه، 1372 ش، ج 1، ص143، ج 11، ص 90، ج21، ص 211، ج10، ص230، ج 23 ص 29.
[12] . آل عمران/ 15.
[13] . بقره/ 24.
[14] . همزه/ 7-4.
[15] . مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، تهران، نشر دار الكتب الاسلاميه، 1377 ش، ج 6، صص 418-397؛ و تفسير نمونه، تهران، نشر دار الكتب الاسلاميه، 1372 ش، ج 26، ص471 و ج 27، ص80 و ج19، ص 520 و ج 17، ص160 و ج 13، ص 214.
[16] . صافات/ 67-63.
[17] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، نشر دار الكتب الاسلاميه، 1379 ش، ج 19، صص 74-70.
[18] . مؤمن/ 71 و 72.
[19] . ذاريات/ 60.
[20] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، نشر دار الكتب الاسلاميه، 1379 ش، ج 22 ص402.