براي پاسخ به سؤال لازم است گفته شود كه آنچه در پرسش آمده و تفكري كه از آن ياد شده، در جاي خود درست است و حقيقت مسئله نيز همين است.[1] اما اين كه چرا و چگونه اين نوع تفكر باعث بي تفاوتي نسبت به شعائر اسلامي شده است و يا خواهد شد؟ بايد گفت منشأ اصلي اين بي تفاوتي غفلت و عدم شناخت كافي از نحوة پشت سر گذاشتن مراتب ياد شده در سؤال است، يعني انسان هايي فكر مي كنند بالاخره ما به وصال و لقاء حق مي رسيم حال ممكن است مدتي در مسير راه رنج و عذاب ببينيم، در واقع آنها بدليل غفلت نمي دانند كه طي آن اگر بار گناه بر دوش انسان باشد چه اندازه دشوار بلكه فوق طاقت و تحمّل است.
نكتة ديگر كه لازم است اشاره شود اين است كه تفاوت ياد شده در سؤال و توهم اين كه بالاخره نجات مي يابيم و به خداوند و بهشت نايل مي شويم ناشي از عدم شناخت نسبت به نتيجه و عواقب و تأثير ويران گر گناه و معصيت است؛ لذا در اين جا براي روشن شدن اين مسئله به كلامي از بزرگي بي بديل امام خميني بزرگ اشاره مي شود ايشان در كلماتي كه تا عمق جان نفوذ مي كند گفته اند: تمام آتش دوزخ و عذاب قبر و قيامت و غير آنها را كه شنيدي و قياس كردي به آتش دنيا و عذاب دنيا، اشتباه فهميدي، وبد قياس كردي، آتش اين عالم يك امر عَرِضي سردي است، عذاب اين عالم خيلي سهل و آسان است، ادراك تو در اين عالَم ناقص و كوتاه است، همة آتش هاي اين عالم را جمع كنند روح انسان را نمي تواند بسوزاند، آنجا آتشش علاوه بر اين كه جسم را مي سوزاند، روح را مي سوزاند، قلب را ذوب مي كند، فؤاد را محترق مي نمايد (آتش مي زند) تمام اين ها را كه شنيدي و آنچه تاكنون از هر كه شنيدي جهنم اعمال توست كه در آنجا حاضر مي بيني، اين جا مال يتيم خوردي لذت بردي، خدا مي داند آن صورتي كه در آن عالم از آن جهنم مي بيني و آن ذلتي كه در آنجا نصيب تو است چيست؟ اينجا بد گفتي به مردم، قلب مردم را سوزانيدي، اين سوزش قلب عباد خدا را خدا مي داند چه عذابي دارد در آن دنيا، وقتي كه ديدي مي فهمي چه عذابي خودت براي خودت تهيه كردي، وقتي غيبت كردي، صورت ملكوتي او براي تو تهيه شد، به تو ردّ مي شود، با او محشوري و خواهي عذاب آن را چشيد. اين ها جهنم اعمال است كه جهنم سهل و آسان و مال كساني است كه اهل معصيت هستند، ولي براي اشخاصي كه ملكة فاسده و رذيلة باطله پيدا كردند. از قبيل ملكة طمع، حرص، جمود، جدال، حبّ مال و جاه و دنيا و ساير ملكات پست، جهنمي است كه نمي شود تصور كرد، صورت هايي است كه در قلب من و تو خطور نمي كند. گاهي اين ملكات اسباب مي شود كه انسان را مخلد در جهنم مي كند، زيرا كه ايمان را از انسان مي گيرد، مثل حسد كه در روايات صحيحة ماست كه ايمان را حسد مي خورد، همان طور كه آتش هيزم را مي خورد، مثل حبّ دنيا و مال كه در روايات صحيحه است كه دو گرگ اگر در گلة بي شبان رها شود، يكي از آنها در اول گله و يكي در آخرش، زودتر آنها را هلاك نمي كنند از حبّ شرف (جاه طلبي) و حبّ دنيا كه دين مؤمن را از او مي گيرد، خدا نكند عاقبت معاصي منتهي بشود به ملكات و اخلاق ظلماني زشت و آنها منتهي بشود به رفتن ايمان و مردن انسان با حال كفر. (تفصيل اين نكته هاي بسيار مهم را در منبع ذيل جويا شويد)[2].
با توجه به اين حقايق كه از يك معلم بزرگ اخلاق و عارف سترگ، بيان شد به خوبي معلوم خواهد شد كه بي تفاوتي ياد شده در پرسش هرگز جا براي عملي شدن ندارد و مسئله به همان سادگي ها كه گمان مي شود نيست. زيرا آن گونه كه در كلام ياد شده به روشني مطرح شده، اولاً: عذاب آخرت و تحمل آن بگونه اي نيست كه كسي گمان كند، بالاخره بعد از چند مدتي تحمل، نجات پيدا مي كند و هرگز نمي توان آن را آن گونه آسان تلقي كرد. ثانياً: آن طور كه گفته شده چه بسا گاهي ممكن است معصيت و گناه سبب شود كه ملكة عذاب در وجود انسان پديد بيايد و آن باعث شود كه انسان همواره بر اثر آن ملكه گرفتار عذاب باشد و به طور جاودان در عذاب بماند، چون عذاب آخرت به يك لحاظ تجسم معصيت هايي است كه انسان در دنيا انجام داده است و اگر آن معصيت ها ملكه بشود انسان همواره گرفتار آن خواهد بود.[3]حال براي توضيح و روشن شدن مسئله تنها به يك حديث دربارة عذاب و آتش جهنم اكتفاء مي شود تا حقيقت حال بهتر روشن گردد: شيخ صدوق از امام صادق _ عليه السلام _ نقل كرده كه رسول خدا روزي نشسته بود، جبرئيل بحضور او رسيد، در حالي كه بسيار افسرده و نگران و رنگش متغيّر بود، رسول خدا _ صلّي الله عليه و آله _ فرمود: اي جبرئيل چرا چنين هستي؟ جبرئيل گفت: چگونه چنين نباشم در حالي كه امروز ديدم كه دم هاي جهنم گذاشته شد، و خداوند دستور داد به آتش جهنم كه بر افروخته شود، بعد از آن اول سرخ شد بعد سفيد شد بعد به آتش سياهي تبديل شد، بگونه اي گرديد كه اگر يك حلقه از زنجيري كه بلندي آن هفتاد ذراع است بر دنيا گذاشته شود، تمام دنيا از حرارت آن آب مي شود، و اگر قطره اي از زقوم (آبي در جهنم است) به آب هاي تمام دنيا ريخته شود، همة اهل عالم از گند آن هلاك مي شوند. بعد رسول خدا گريه كرد و جبرئيل نيز گريه نمود، ولي خداوند فرشته اي را مأمور كرد تا به آنها بگويد كه شما از اين عذاب مصون هستيد.[4]امام خميني بعد از بيان اين حديث در مقام تبيين پيام آن مي گويد: اي عزيز امثال اين حديث بسيار است …، درست تصور و تدبر كن در مضمون اين حديث كمر شكن، آيا اگر احتمال صحت هم بدهي، نبايد مثل ديوانه ها سر به بيابان بگذاري؟ چه شده كه ما اين قدر در خواب غفلت و جهالتيم؟، با اين كه رسول خدا و اولياء او تا آخر عمر هم از خوف خدا قرار نداشتند و خواب و خوراك نداشتند، ولي از خوف غش مي كردند. اي واي بر ما و بر غفلت ما، اي واي بر ما و بر شدّت سكرات موت ما، اي واي بر حال ما در برزخ و سختي هاي آن، اي واي بر حال ما در جهنم و عذاب و عقاب آن.[5]با توجه به نكته هاي ياد شده به طور يقين معلوم خواهد شد كه آنچه در پرسش دربارة بي تفاوتي نسبت به آموزه هاي ديني آمده، نزد عاقلان دين باور هرگز زمينه طرح نخواهد داشت. و با توجه به آنچه گفته شد جرأت بي تفاوتي ياد شده در سؤال از انسان سلب خواهد شد.
در پايان لازم است اشاره شود كه گرچه برخي از اهل جهنم كه اهل شرك نيستند و گناه براي آنها به صورت ملكة عذاب در دنيا نيامده و سبب خلود در جهنم را براي آنها فراهم نساخته است، ممكن است بعد از سوخت و سوز و چشيدن عذاب هايي كه شرح آن گذشت، بر اثر رحمت واسعة الهي، بالاخره بعضي مراتب بهشت نصيب آنها بشود. اما مقام قُرب الهي كه براي بندگان صالح و بهشتيان كه در همان مرحلة اول وارد بهشت مي شوند، هرگز نصيب آن دستة ياد شده نخواهد شد، و درجه و مقام بهشت آنها با بهشتيان حقيقي بسيار متفاوت خواهد بود، مثل كسي كه از اول داراي سلامتي جسم و روح است با كسي كه بر اثر عمل هاي سنگين جراحي بالاخره مقداري از سلامتي خود را باز مي يابد. كاملاً از هم متفاوت است.
اگر مراد پرسشگر آن است كه بر اساس آموزه هاي وحياني همة انسان ها به سوي خداوند باز مي گردند. بايد يادآوري شود كه بي ترديد همه به سوي خدا باز مي گردند، اما اين بازگشت ها نيز متفاوت است، زيرا صالحان به رضوان الهي باز مي گردند، و گناه كاران وارد جايي مي شوند كه مظهر غضب الهي است يعني جهنم. (تفصيل اين بحث را در منبع ذيل جويا شويد)[6].
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. مباني تزكيه و طريق عملي تزكيه (مقالات)، محمد شجاعي، ج 1 و 2 و 3، نشر سروش، 1380 ش.
2. معاد از ديدگاه امام خميني، امام خميني، تبيان دفتر 30، نشر مؤسسة آثار امام، سال 1378 ش.
3. گناهان كبيره، دستغيب، ج 1-2، نشر دفتر انتشارات اسلامي، قم، 1376 ش.
پي نوشت ها:
[1] . صدرالمتالهين، اسفار، بيروت، نشر دارالاحياء، بي تا، ج 9، ص 243- 270 و ص 305- 318؛ و فيض كاشاني، ملا محسن، علم اليقين، قم، نشر بيدار، بي تا، ج 2، ص 861.
[2] . موسوي خميني، سيد روح الله، چهل حديث، نشر مؤسسة آثار امام خميني، 1378 ش، ص 20- 21.
[3] . معاد از ديدگاه امام خميني، نشر مؤسسة آثار امام، 1378 ش، ص 340.
[4] . نقل از فيض كاشاني، علم اليقين، قم، نشر بيدار، بي تا، ج 2، ص 1032، باب 15، فعل اول.
[5] . موسوي خميني، سيد روح الله، چهل حديث، نشر پيشين، ص 24.
[6] . موسوي خميني، سيد روح الله، معاد از ديدگاه امام خميني، نشر مؤسسة آثار امام، 1378 ش، ص 301.