طلسمات

خانه » همه » مذهبی » منظور از برزخ متصل و برزخ منفصل چيست؟

منظور از برزخ متصل و برزخ منفصل چيست؟

اين سؤال از چند ناحيه مورد بحث واقع مي شود يكي از لحاظ ديني است و ديگري از لحاظ فلسفي و سومي از لحاظ عرفاني.
اما از نظر ديني، در قرآن كريم كلمه برزخ به معناي حدّفاصل دو چيز بكار برده شده است، در سوره (الرّحمن – 20-19) مي فرمايد: (مرج البحرين يلتقيان بينهما برزخ لا يبغيان..)يعني دو درياي آب شور و شيرين در كنار هم قرار دارند و يك حد فاصلي بين آن دو است طوري كه يكي در ديگري نفوذ نمي كند، اما در سوره مومنون آيه ي 100 همين کلمه برزخ بکار رفته و منظور عالم پس از مرگ است تا قيامت در آن جا خداوند مي فرمايد: «و من ورائهم برزخ الي يوم يبعثون» يعني پشت سر آنان برزخي است تا روزي که برانگيخته شوند.
در روايات متعددي هم آمده كه بين اين جهان مادي و زمانيكه قيامت كبري بوجود مي آيد، برزخ است و انسانها بعد از مرگ به آنجا منتقل مي شوند و مؤمنين در آنجا خوش و خرم هستند و كافرين معذّب[1] و بعد از قيامت كبري، حسابرسي انسانها شروع مي شود و عده اي به جهنم و عده اي به بهشت خواهند رفت.
اما از نظر فلاسفه، حكماي اسلامي قائلند عالم برزخ همان عالم مثال است، و عالم مثال دو گونه است. مثال متصل (برزخ متصل) و مثال منفصل (برزخ منفصل).
مثال منفصل: جهاني است كه قائم به خود بوده و از نفوس جزئيه متخيله بي نياز و مستقل مي باشد.
مثال متصل: جهاني است قائم به نفوس جزئيه و پيوسته در متخيله افراد آدمي ظهور مي كند.
ملاصدرا فيلسوف مسلمان شيعي مي فرمايد: جهان بصورت كلي سه قسم است: 1- جهان حسّي و دنيا  2- جهان غيب و آخرت  3- عالم عقل و مجرد. برزخ منفصل حد فاصل جهان حسّ و عالم آخرت است و جهان اَوسط شمرده مي شود. همانگونه كه در انسان هم اين سه جهان قابل تصور است: 1- عقل  2- خيال  3- اعضاي حسي. همانطور كه قوه خيال حد فاصل، قوه عقل و اعضاي حسي انسان قرار دارد، عالم عقل هم حدفاصل جهان غيب و جهان حسّي است. از اين جهت يكي را برزخ متصل مي ناميم زيرا از انسان جدا نيست و ديگري را منفصل، زيرا از انسان جداست.
خلاصه از نظر فلاسفه، برزخ، بين عالم عقلي و عالم ماده قرار دارد و در عالم برزخ آثار ماده مثل كمّ – كيف و… وجود دارد ولي خود ماده وجود ندارد.[2]اما از نظر عرفا، ميان عالم جبروت يعني عالم مجردات و عالم مُلك يعني جهان مادي عالمي است كه آن را به عنوان «عالم مثالي» يا «عالم مثال» مي نامند. جامي در تعريف اين عالم مي نويسد: عالم مثال يك عالم روحاني است نه از يك جوهر نوراني. به لحاظ داشتن مقدار و نيز به دليل محسوس بودن، شبيه جوهر جسماني است و از طرف ديگر به دليل نورانيت، شبيه جوهر مجرّد عقلي است.
عرفا با اين برزخ مرتبط هستند و هر كسي به نسبت قوت و استعداد و صفاي باطن مي تواند احوال بندگان را مشاهده كند. و ديگري برزخي است كه انسانها بعد از مردن، به آنجا انتقال مي يابند و كمتر اتفاق مي افتد كه كسي با آنجا ارتباط برقرار كند. قيصري در مقدمه خود بر شرح تائيّه ابن فارض مي گويد: با غيبت از عالم جسماني، نخستين روزنه غيبي كه به روي انسان گشوده مي شود همين دريچه عالم مثال است كه در اين عالم هر كسي به نسبت قوت استعداد و صفاي باطن مي تواند احوال بندگان را مشاهده كند. بعد مي گويد: آن برزخي كه انسان پس از مفارقت از بدن جسماني به آن وارد مي شود، همين عالم مثال است. منتها آن جايگاهي از برزخ كه انسان پس از مرگ به آن وارد مي شود، غير از آن برزخي است كه از آن وارد دنيا شده است.
بهشت و دوزخ و ثواب و عقاب نيز بر اساس احاديث صحيح، در همين عالم مثالي است و در اين عالم است، نعمتهاي قبر و سؤال نكير و منكر در همان جا است. بحث و شنود چنانكه انبياء خبر داده اند.[3]خلاصه: وجود جهاني حد فاصلِ جهان مادي و جهان عقلي يا آخرت، امري است كه از نظر ديني و عقلي و عرفاني امري مسلّم است، گرچه در بيان و تفسير آن اختلافاتي وجود دارد. ولي آنچه از نظر كاربردي قابل توجه است اين است كه چگونه زندگي كنيم تا در آنجا گرفتار نشويم، و تنها حل مشكل علمي آن، كافي نيست، بلكه از نظر عملي بايد طوري رفتار كنيم كه توشه اي براي آنجا تهيه كنيم.

پي نوشت ها:
[1]. رجوع شود به اعتقادات صدوق، ص 29.
[2]. رجوع شود به كتاب شعاع انديشه و شهود در فلسفه سهروردي، ص 363 و بداية الحكمة، ص 177.
[3]. رجوع شود به: يثربي، سيد يحيي، عرفان نظري، ج7، ص 343.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد