براي روشن شدن مطلب، نخست به توضيح معناي سنت و بدعت مي پردازيم.
بدعت در لغت يعني «چيز تازه و نو ظهور»[1] و در اصطلاح عبارت است «از آنچه كه جزء دين نيست جزء دين شمرده شود.[2] و سنت در لغت به معناي «دستور، مقررات و قانون مي باشد»[3] و در اصطلاح به معناي «قول معصوم و فعل و تقرير او مي باشد.»[4]2ـ آيا زيارت قبور، از سنت است؟
اين گفته که «زيارت قبور از خرافات است»، دليلي براي آن ارائه نگرديده است، جز اين که ادعا شده که در سنت رسول الله زيارت اموات وجود نداشته است که اين خود نياز به اثبات دارد و بر فرض اثبات آن، عدم وجود آن در سنت رسول الله دليلي بر بدعت نمي گردد، زيرا خيلي از چيز ها در عصر و سنت رسول خدا وجود نداشته است مثل استفاده از برق، تلويزيون و … ولي يک امر خرافي به حساب نمي رود. و ثانياً دليلهاي فراواني وجود دارد كه زيارت قبور، مورد قبول و عمل و دستور نبي مكرم اسلام و ائمه اطهار «ع» بوده كه به برخي از آنها خواهيم پرداخت. و هرگاه چنين عملي داراي پشتوانه محكم از حيث صحت و سند بود، نمي تواند از مصاديق بدعت باشد. اينك به چند نمونه از دليلهاي فراوان كه وجود دارد اشاره مي كنيم.
1- عايشه نقل مي كند: «ان رسول اللّه رخَّص في زيارة القبور.»[5]عايشه مي گويد: رسول مكرم اسلام «ص» زيارت قبور را اجازه داده اند.
2- رسول گرامي اسلام فرمودند:«زورو القبور فانها تذكركم الاخرة.»[6] قبرها را زيارت كنيد كه اين عمل شما را به ياد آخرت مي اندازد.
3- «زارَ النبي قبر امه فبكي و اَبكي من حوله… و قال استأذنتُ ابي في آن ازورَ قبرها فاذن لي، فزور و القبور فانها تذكركم الموت.»[7]پيامبر اكرم «ص» قبر مادرش را زيارت نمود و گريست و گرياند كساني را كه در اطراف آن حضرت بودند، و فرمود از پروردگارم اجازه گرفتم كه قبر مادرم را زيارت كنم، پس به من اجازه داده شد، پس قبرها را زيارت كنيد، كه اين عمل شما را به ياد مرگ مي اندازد.
4ـ «و حضرت فاطمه زهرا ـ سلام ا… عليها هر جمعه به زيارت قبر عموي خود «حمزه» مي رفت و در كنار او نماز مي گذارد، و گريه مي كرد»[8] و «طبق روايت ديگر در هر صبح شنبه به زيارت قبر حمزه مي رفت و بر او ترحم نموده و برايش استغفار مي كرد.»[9]جالب اينكه در كتاب شريف الغدير، بحثي تحت عنوان «السنة في زيارة القبور» وجود دارد، كه مي فرمايد: «ورد في السنة الصحيحه المتفق عليها الامر بزيارة القبور و الحث عليها»[10]در سنت صحيح كه متفق عليه است امر به زيارت قبور تحريص و تشويق شده است.
5ـ و در كتاب الفقه علي المذاهب الاربعة آمده است: «و اما زيارة قبر النبي من اعظم القرب.»[11] و اما زيارت قبر نبي گرامي اسلام «ص»، از بزرگترين راههاي نزديكي به خداست.
6ـ و در روايتي آمده است: «قيل لعلي «ع» ما شأنك جاورت المقبره قال: إني اجدهم خير جيران إني لأجدهم جيران صدِ يكفون الاسنته و يذكرون الاخرة.»[12] به علي «ع» عرض شد: چگونه است كه مقبره را مجاورت مي كني؟ حضرت فرمودند: من اينان را بهترين همسايه ها مي يابم، من اينها را همسايگان صادقِ و راستگو يافتم كه سخن نمي گويند، و آخرت را به ياد مي آورند.
و «اصولا مسلمانان آياتي كه پيرامون احترام پيامبر وارد شده است را مخصوص حيات او نمي دانند، چنان كه در موقع دفن جنازه پيامبر اسلام (ص)، برخي در كنار قبر، سر و صدائي به راه انداختند، فوراً «حسين بن علي» براي ساكت كردن مردم اين آيه را خواند: «يا ايها الذين آمنوا لا ترفَعوا اصواتكم فوِ صوت النبي «سوره حجرات آيه 2» اي افراد با ايمان از صداي خود بكاهيد و بلندتر از پيامبر سخن نگوئيد، هيچكس حتي امويان نگفتند كه اين آيه و احترام مخصوص دوران زندگي پيامبر است…. اين آيه، گواه بر مشروع بودن زيارت پيامبر گرامي است، زيرا حقيقت «زيارت» جز حضور زائر نزد مزور چيز ديگري نيست.»
نتيجه اينكه زيارت قبور اموات جايز و سنت است و در عصر و سنت پيامبر وجود داشته است، و هيچ خرافاتي در آن راه ندارد.
معرفي منبع جهت مطالعه بيشتر:
1. آئين وهابيت، ص 125، چاپ، جامعه مدرسين.
پي نوشت ها:
[1] . فرهنگ نوين، چاپ، انتشارات اسلاميه، ص 53.
[2] . طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، چاپ، مطبوعاتي اسماعيليان، ج 19، ص 174.
[3] . فرهنگ نوين، چاپ انتشارات اسلاميه، ص 319.
[4] . اصول الفقه، چاپ بيروت، ج 2، ص 57.
[5] . سنن ابن ماجه، چاپ دار الحياء الكتب العربيه، ج 1، ص 501 ـ 500، باب ما جاء في زيارة القبور، ح 1570، اميني، الغدير، چاپ دار الكتب العربيه، بيروت، ج5، ص 166، ح 23؛ فيض كاشاني، الحجة البيضاء، چاپ جامعه مدرسين، ج 8، ص 289.
[6] . سنن ابن ماجه، چاپ دار الاحياء الكتب العربيه، ص 501 ـ 500، ح 1569، الحجة البيضاء، چاپ مدرك سابق، ج 8، ص 289، الغدير، چاپ پيشين، ج 5، ص168.
[7] . سنن ابن ماجه، چاپ، مدرك سابق، ص 501 ـ 500، ح 1572.
[8] . الغدير، چاپ، دار الكتب العربيه، ج 5، ص 165، ح 26، مستدرك حاكم، بيروت، چاپ دار الكتب العربيه، ج 1، ص 117.
[9] . حر عاملي، وسائل الشيعه، چاپ آل البيت، ج 3، ص 224، تنديب، چاپ نشر صدوِ، ج 1، ص 493.
[10] . اميني، الغدير، چاپ پيشين، ج 5، ص 166.
[11] . الفقه علي المذاهب الاربعه، چاپ بيروت، ج 1، ص 540.
[12] . الحجة البيضاء، چاپ جامعه مدرسين، ج 8، ص 284.