خانه » همه » مذهبی » آيا درست است كه انسان ها با اعمالي كه انجام مي دهند نوع و شيوه مرگ خود را تعيين مي كنند؟

آيا درست است كه انسان ها با اعمالي كه انجام مي دهند نوع و شيوه مرگ خود را تعيين مي كنند؟

در هنگام مرگ طبق عقايد و اعمال و رفتار هر كسي با او برخورد خواهند كرد. يعني برآيند رفتاري او در تمام عمرش مورد نظر قرار مي گيرد. اگر برآيند اعتقادي و رفتاري او صحيح و سالم و بر صراط مستقيم باشد به او از روي «سلام و بشارت بهشت» برخورد خواهند كرد ولي اگر برآيند رفتاري او زشت و پليد باشد ملائكه و فرشتگان الهي او را با شكنجه و عذاب و ذلّت و خواري به عالم برزخ منتقل مي كنند.
در واقع كيفيت مرگ آدمي وابسته به عملكرد او در دنيا است و اينكه چگونه آدمي بوده است؟ اگر در طريق صلاح و ايمان بخدا بوده است پس مرگ او همراه با آرامش و طمأنينه است و اگر انساني تبهكار بوده است مرگ سخت و طاقت فرسايي خواهد داشت.
لذا در روايات زيادي كه كيفيت قبض روح مؤمن را بازگو مي كنند دلالت بر اين دارند كه مؤمن با اطمينان و آرامش تن به مرگ مي دهد.
در روايتي است از امام سجاد  ـ عليه السّلام ـ كه مي فرمايد:
خداوند عزّوجل مي فرمايد: من در هيچ امري ترددّ و درنگ نكردم مانند درنگ كردن و ترددّي كه در قبض روح مؤمن كردم چون آن مؤمن از مرگ كراهت داشت و من هم كراهت داشتم به او ناراحتي برسانم پس زماني كه اجل محتوم آن مؤمن رسيد من دو شاخة گل معطر از بهشت براي او فرستادم يكي از آنها مُسخيّه نام داشت و ديگر مُنسيّه. اما مُسخيّه پس او را نسبت به مالش بي اعتنا نموده از همه آنها مي گذرد و اما منسيّه پس او را از تمام امور و شؤون دنيا به فراموشي و نسيان مي اندازد.[1]انسان در هنگام جان دادن به سبب تعلّقي كه به دنيا دارد نمي تواند به راحتي جان بدهد و از جمله سختي هاي مرگ همين قطع تعلّق آدمي از دنياست. او در دنيا گرفتار تعلق به اموال، فرزندان، دوستان بوده است و بعضي از محبّت ها ريشة غريزي و طبيعي داشته كه او در اين امر افراط كرده است همة اينها در هنگام قبض روح مانع از راحتي و آسايش انتقال او به برزخ خواهند بود.
و لكن در اين روايت امام مي فرمايد مؤمن به سبب توجهي كه به پروردگار خود داشته است و سعي او بر اين بوده است كه از صراط مستقيم خارج نشود لذا در هنگام مرگ فيض الهي نصيب او مي شود و اگر تعلقاتي هم از باب غريزه و طبيعت انساني به بعضي امور پيدا كرده با توجه ذات اقدس الهي تعلّق او قطع مي شود و بدون هيچ عذاب و سختي جان مي سپارد. در روايات ديگر آمده كه پس از اينكه اهل بيت به بالين او مي آيند ملك الموت به او مي گويد:
«آيا دوست داري كه به آنها بپيوندي و با آنها باشي يا دوست داري به دنيا برگردي؟ مؤمن مي گويد نه. دوست ندارم ابداً نمي خواهم به دنيا برگردم و مرا ديگر حاجتي به دنيا نيست.»[2]با ملاحظه به اين روايت مي يابيم كه خود مؤمن اصرار به رفتن دارد يعني او را چنان راضي مي كنند كه با بهجت و سرور اين دنيا را ترك مي كند.
ولي اين نكته لازم است گفته شود كه اين مربوط به انسان هايي است كه در همين دنيا رابطه اي با اهل بيت داشته اند و توانسته اند رشته محبّت آنها را در قلب خود ثابت بدارند و گرنه انساني كه غافل از محبّت اين خاندان است و اهل معصيت و تبهكاري است، حتي اگر آن حضرات را ببيند باز هم  آرزوي دنيا مي كند چون رشتة محبّت قلبي او متصل به دنياست و او نمي گذارد كه به راحتي ترك دنيا كند.
قرآن دربارة كيفيت برخورد فرشتگان با مؤمنين در حال قبض روح اين چنين مي فرمايد: (الَّذين تَتَوَفّاهُمُ المَلائِكةُ طَيِّبينَ يَقُولونَ سَلامٌ عَلَيكُم ادخُلُوا الجَنَّةَ بِما كُنتُم تَعمَلُونَ)[3] پرهيزكاران كساني هستند كه فرشتگان جان آنان را در حالي كه پاك و پاكيزه اند مي گيرند و به آنان مي گويند: درود بر شما باد.
مؤمنان و بندگان صالح پروردگار در اولين مرحلة انتقال به حيات اخروي با استقبال فرشتگان رو به رو خواهند شد و آنها را با شرافتي وصف ناپذير بشارت بهشت مي دهند.
در روايتي است كه از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ سؤال كردند: فرشتة مرگ چگونه جان آدمي را مي گيرد؟ حضرت فرمودند:
فرشتة مرگ هنگام مردن نزد وي آن گونه مي ايستد كه برده اي ذليل نزد مولي، او و يارانش نزد مؤمن مي ايستند و نزديك نمي شوند تا اين كه نخست فرشتة مرگ سلام كند و به او بشارت بهشت دهد.[4]در آيات متعددي از قرآن كريم، برخورد فرشتگان قابض ارواح و سخناني كه بين آنان و تبهكاران ردّ و بدل مي شود، بيان گرديده است.
1. كساني كه در حال كفر از دنيا رفته اند.
(و لو تَري إذ يَتَوَفَّي كَفَرُوا المَلائِكَةُ يَضرِبُونَ وُجُوهَهُم و أدبارَهُم و ذُوقُوا عَذابَ الحَرِيقِ)[5] اگر ببنيد سختي حال كافران را هنگامي كه فرشتگان جان آنان را مي گيرند و بر روي و پشت آنان مي زنند و به آنها مي گويند: بچشيد طعم عذاب سوزنده را. شبيه همين تعبير در سورة مباركة محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ آية 27 براي منافقان آمده است.[6]مرحوم شاه آبادي (رحمة الله) دربارة اين آيات توجيهي دارند مبني بر اين كه فرشتگان دو دسته اند: يك دسته كارگزاران امور آخرت و گروهي ديگر مجريان اوامر الهي در دنيا هستند. فرشتگان دنيا با ديدن اين مناظر كه شخص تبهكار تمام عمر خود را به بطالت و انكار حق گذرانده و اكنون لحظة مرگ او فرارسيده، با حالتي توهين آميز و همراه شكنجه محكم بر پشت او مي زنند و او را از دنيا بيرون رانده، تحويل فرشتگان آخرت مي دهند. آنها هم با ديدن اين بندة عاصي و نافرمان، به صورت او مي كوبند.[7]2. كساني كه متكبّرانه در دنيا به سر بردند.
(يَومَ يَرونَ المَلائِكَة لا بُشري يَومِئذ لِلمُجرِمينَ وَ يَقُولُونَ حِجراً مَحجوراً)[8] روزي كه مجرمان فرشتگان را ببيند، در آن روز بشارتي از فرشته نيافته، بلكه به آنها گويند: اي سركشان، محروم و ممنوع (از رحمت و جنّت خدا) باشيد.
3. كساني كه هنگام جان دادن، ستم كنندگان به جان خويشتن به شمار مي روند.
(إِنَّ الَّذينَ تَوفَاهُمُ المَلائِكَةُ ظالِمِي أنفُسِهِم قالُوا فِيمَ كُنتُم قالُوا كُنّا مُستَضعَفِينَ فِي الارضِ قالُوا ألَم تَكُن أرضُ اللهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِيها فَاُولئِكَ مَأواهُم جَهَنَّمُ و ساءَ‍ت مَصِيراً)[9] آنان كه به هنگام (مرگ) قبض روح، ظالم و ستمگر بميرند، فرشتگان از آنها باز پرسند كه در چه كار بوديد (و چرا به ايمان و اعمال نيك براي آخرت نپرداختيد؟) پاسخ دهند كه ما در روي زمين (مردمي) ضعيف و ناتوان (و اسير ظلم حكّام جاهل و كافر) بوديم. فرشتگان گويند: آيا زمين خدا پهناور نبود كه در آن سفر كنيد (و از محيط جهل و كفر به سرزمين علم و ايمان بشتابيد؟ از آنها عذر نپذيرند) و مأواي اينان جهنم است و بازگشت آنها به جايگاه بسيار بدي است (كه محل قهر و عذاب خداست).
4. كساني كه بر خداوند دروغ بستند و رسول او را نپذيرفتند.
(… و لَو تَري إذِ الظّالِمُونَ فِي غَمَراتِ المَوتِ وِ المَلائِكَةُ باسِطُوا أيدِيهِم أخرِجوا أنفُسَكُمُ اليَومَ تُجزَونَ عذابَ الهُونِ …)[10]… و اگر فضاحت و سختي حال ستمكاران (و مدعيان باطل) را ببيني، آن گاه كه در سكرات موت گرفتار آيند و فرشتگان براي قبض روح آنها دست قهر و قدرت برآورند و گويند كه جان از تن به در كنيد امروز كيفر عذاب و خواري مي كشيد … .
در هر حال، برخورد فرشتگان قابض ارواح با عاصيان به گونه اي است كه از ابتداي امر و از لحظات اولية حيات اخروي گرفتار عذاب الهي مي شوند. انساني كه به استعدادهاي دروني خود بي توجه بوده و جهات ملكوتي و (وَ نَفَحتُ فِيهِ مِن رُّوحِي) خود را فراموش و تمام عمر را صرف همان جنبة طبيعي كرده است، حال با انقطاع علاقة روح از بدن مادّي بدون هيچ وسيله و توشه اي به عالمي ديگر منتقل مي شود. او در عالم دنيا در صدد به فعليّت رساندن استعدادهاي دروني و جنبه هاي  روحاني خود نبوده تا در حين انتقال به برزخ خوش و خرّم و با صورتي زيبا قدم به عالم آخرت بگذارد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. آيت الله جوادي آملي، معاد در قرآن.
2. علامه طباطبايي، حيات پس از مرگ.
3. علامه طهراني، معاد شناسي.
 
پي نوشت ها:
[1] . ر.ك: بحارالانوار، طبع آخوندي، ج 6، ص 152.
[2] . ر.ك: بحارالانوار، مجلسي، طبع آخوندي، ج 6، ص 162 ـ 163.
[3] . نحل/ 32.
[4] . ر.ك: جوادي آملي، عبدالله، معاد در قرآن، ج 4، ص 199 ـ 200، و صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 135.
[5] . انفال/ 50.
[6] . ر.ك: مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش عقايد، ص 405، و سبحاني، جعفر، منشور جاويد، ج 9، ص 218، و جوادي آملي، عبدالله، معاد در قرآن، ج 4، ص 204 ـ 205.
[7] . ر.ك: جوادي آملي، عبدالله، معاد در قرآن، ص 205.
[8] . فرقان/ 22.
[9] . نساء/ 97.
[10] . انعام/ 93.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد