خانه » همه » مذهبی » به نظر مي رسد كه در مباحث كلامي، حق ورود داريم، ولي در مباحث فقهي، غير مجتهد، حق تفكر و نتيجه گيري و استدلال ندارد چرا؟! چه تفاوتي ميان اين دو وجود دارد كه باعث اين امر مي شود؟

به نظر مي رسد كه در مباحث كلامي، حق ورود داريم، ولي در مباحث فقهي، غير مجتهد، حق تفكر و نتيجه گيري و استدلال ندارد چرا؟! چه تفاوتي ميان اين دو وجود دارد كه باعث اين امر مي شود؟

مقدمة: براي روشن شدن جواب ناچاريم در مقدمه، چند مطلب را بيان نماييم.
1ـ تعريف علم كلام:
تعريف هاي مختلفي از آن شده از جمله اين كه: «علم كلام، دانشي است كه به استنباط، تنظيم، تبيين معارف و مفاهيم ديني پراخته. و بر اساس شيوه مختلف استدلال (عقلي) اعم از برهان، جدل، خطابه، و… گزاره هاي اعتقادي را اثبات و توجيه مي كند و به اعتراض ها و شبهات مخالفان ديني پاسخ مي دهد.[1]2ـ تعريف فقه در اصطلاح:
مجموعه احكام و مسائل عملي كه هدف از آنها اين است كه انسان در خارج، عمل خاصي انجام دهد و يا عملي كه انجام مي دهد، چگونه باشد و چگونه نباشد و به عبارت ديگر قوانين و مقررات موضوعه.[2]3ـ تعريف اجتهاد و فقاهت و مقدمات آن:
«تلاش براي علم پيدا نمودن به مسائل شرعي فرعي، و استنباط آن از قرآن، روايات، اجماع علماء و دلائل عقلي را اجتهاد گويند. و مقدمات آن عبارتند از آشنايي با منطق، فلسفه، اصول، لغت، صرف و نحو، رجال و….[3]بعد از اين مقدمه، ابتدا قسمت دوم سئوال را كه مي گويد: «چه تفاوتهايي بين كلام و فقه مي باشد» جواب مي دهيم تا قسمت اول روشن شود. تفاوت علم كلام و فقه را به اين صورت مي توان بيان مي كرد. 1ـ علم كلام، زير بنا و فقه، رو بنا مي باشد، يعني بعد از اينكه قبول كرديم خدايي وجود دارد و پيامبراني از طرف او آمده اند، و دستوراتي داده اند، آنگاه نوبت بايدها و نبايدها و حلال و حرام مي رسد. 2ـ علم كلام، مربوط به عقائد و ديد انسان نسبت به خدا و جهان و… است، ولي فقه، فقط مربوط به رفتار و اعمال ما مي باشد. 3ـ استدلالهاي علم كلام مبتني بر ادله عقلي است، ولي در فقه عمده مسائل آن، از قرآن و روايات استفاده مي شوند، و در موارد بسيار ناچيزي از مسائل، از عقل استفاده مي شود. 4ـ در اصول عقائد، وظيفه هر فرد تحصيل عقيده صحيح درباره اصول عقائد. (توحيد، عدل، نبوت، امامت و معاد) از راه تحقيق مي باشد نه تقليد و تعبد، ولي در فقه مي تواند يا مجتهد و محقق باشد و يا مقلد.[4] 5ـ در علم كلام و عقائد بحث هاي كلي و ابتدائي آن خيلي نياز به مقدمات زيادي ندارد، بلكه هر كس در درون خود با عقل و فطرت خدا دادي، مي تواند استدلالي دست و پا كند، ولي در فقه تك تك مسائل آن نياز به استدلال فني دارد، هر چند بعضي از مسائل آن از ضروريات فقهي مي باشد، در عين حال استدلال مي طلبد. به بيان فني و اصطلاحي، علم كلام و فقه هم از نظر موضوع و متعلق با هم فرق دارد، و هم از نظر مسائل و قواعد، و هم از نظر هدف و غرض.[5]از بيان مطالب گذشته، جواب قسمت اول سئوال كه مي گويد «در مباحث كلامي حق ورود داريم، ولي در مباحث فقهي حق نداريم» روشن شد، اولا اين كليت ندارد، چون در تمام مسائل كلامي، هر كس حق ورود و اظهار نظر را ندارد حتي در بعضي بخش ها حق فكر كردن هم نداريم، مثل ذات خداوند.[6]بلي در مسائل كلي كلام همه حق ورود دارند، و بايد اين عمل را انجام دهند.
ثانياً: تفاوت فوق الذكر در غالب مسائل ناشي از تفاوت هايي است كه اين دو علم باهم دارند، در علم كلام تحصيل عقائد را (البته كليات آن) از همه خواسته اند، آنهم با دليل عقلي نه تعبدي، بخلاف فقه كه سه راه وجود دارد: 1ـ تحقيق و اجتهاد. 2ـ احتياط . 3ـ تقليد.[7] و همچنين در علم كلام ابزار استدلال، عقل است و در اكثريت مسائل آن، هر كس با قدرت عقل خدا دادي و فطري مي تواند تفكر و استنباط نمايد. هر چند بعض مسائل پيچيده آن، و يا بعض استدلال هاي فني، (و لو در مسائل ساده) مثل برهان صديقين و يا برهان امكان و… نياز به تخصص هاي فني دارد كه براي هر كس قابل فهم نيست و اما در مسائل فقهي، در اكثر مسائل آن عقل و تفكر راه ندارد، چون دستور العمل هاي عملي و كاربردي است كه بايد از قرآن و روايات اخذ شوند، و استفاده از آن دو، نياز به تخصص و فراگيري علوم مقدماتي دارد كه قبلا به آنها اشاره شد؛ لذا صرف تفكر در مسائل فقهي، ره بجايي نمي برد، و ما را به نتيجه اي نمي رساند، بلي اگر كسي در حدي باشد كه بتواند، مسائل را استنباط كند، و لو در بعضي قسمت ها كه به آن تجزي مي گويند[8] بايد استدلال كند و احكام را استنباط و بدان عمل نمايد. خلاصه جواب قسمت اول سوال (با توجه به تعريف فقه و كلام و فقاهت) اين شد كه اولاً ورود در كلام و عدم ورود در فقه كليت ندارد و ثانياً تفاوت هاي دو علم در جهات مختلف، باعث اين فرق شده است.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ آشنايي با علوم اسلامي، اصول فقه، فقه و كلام فلسفه، استاد مطهري (انتشارات صدرا بهمن 1358).
2ـ كلام جديد، عبدالحسين خسرو پناه (مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه ي علميه قم، چاپ اول، سال 1379) گفتار اول.
3ـ ترجمه ماهو الكلام، استاد رباني.
4ـ مدخل مسائل جديد در علم كلام، آية الله سبحاني (مؤسسه امام صادق (ع) 1375) مقدمه و بخش نخست.
5ـ معتزله، بررسي و تحقيق در احوال و آراء و افكار و آثار معتزله، دكتر محمود فاضل، ص2 تا ص6.

پي نوشت ها:
[1] . خسرو پناه، عبدالحسين، كلام جديد، ناشر مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه ي علميه، چاپ اول، 1379، ص11.
[2] . مطهري، مرتضي، علوم اسلام، اصول فقه، انتشارات صدرا، 1358، ص54 و ص55.
[3] . حسن بن زين الدين، معالم الدين، دار الطباعة حاج ابراهيم خط عبدالرحيم، ص22 و ص25.
[4] . مطهري، مرتضي، انسان و ايمان، چاپ امير، انتشارات صدرا، 1358، ص 84.
[5] . برگرفته از معالم الدين، ص22 تا 25، پيشين.
[6] . توحيد صدوق، منشورات جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، ص454،.
[7] . رساله علميه، ص1.
[8] . معالم الدين، پيشين، ص22.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد