در پاسخ به سوال مورد نظر، توضيح و تبيين دو نکته لازم است:
الف: ترديدي نيست که حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ از پيامبران بزرگ الهي مي باشد. از جمله پيامبران ( اولوالعزم ) است که داراي کتاب و صاحب شريعت بوده و در قرآن کريم به آن تصريح گرديده است: «هنگامي که فرشتگان گفتند: اي مريم! خداوند تو را به کلمه (وجود با عظمت) از طرف خودش بشارت مي دهد که نامش مسيح، عيسي پسر مريم است، در حالي که در اين جهان و جهان ديگر، صاحب شخصيت و از مقربان (الهي) خواهد بود. و با مردم در گهواره و در حال کهولت (بر اساس بعضي از روايات، در آخر الزمان از آسمان خواهد آمد و در حال کهولت سن با مردم) سخن خواهد گفت و از صالحان (شايستگان) است. و به او کتاب و دانش (حکمت) و تورات و انجيل، مي آموزد و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوي بني اسرائيل (قرار داده که به آن ها بگويد:) من نشانه از طرف پروردگار شما، براي تان آورده ام، …. خداوند پروردگار من و پروردگار شما است، او را بپرستيد، اينست راه راست.»[1]بر اساس روايات صحيح و معتبري که شيعه و سني آن را نقل کرده اند، بعد از ظهور حضرت مهدي ـ عليه السلام ـ حضرت مسيح خواهد آمد و پشت سر امام زمان ـ عليه السلام ـ نماز خواهد خواند و به عنوان وزير اعظم و يا يکي از وزيران در دولت مهدوي، ايفاء نقش خواهد نمود. از رسول خدا نقل شده که فرمود: «هميشه طايفه اي از امت من در حالي که از پاکان اند در راه حق مبارزه مي کنند، تا روز قيامت، پس عيسي بن مريم ـ عليه السلام ـ (از آسمان فرود) مي آيد، سپس اميرشان (حضرت مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ به حضرت عيسي) مي گويد: بيا و براي ما نماز کن (يعني امام جماعت باش) پس (حضرت عيسي ) مي گويد: نه، بعضي از شما بر بعضي ديگر امير (و فرمانروا) هستيد، زيرا خداوند اين امت (امت خاتم) را گرامي داشته است»[2] و از امام باقر ـ عليه السلام ـ روايت شده که فرمود: «…عيسي بن مريم قبل از قيامت (از آسمان) فرود مي آيد و پشت سر مهدي نماز مي خواند…».[3]ب: بر اساس آيات و احاديث پيشوايان معصوم ـ عليهم السلام ـ پيامبر خاتم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ افضل و برتر از همه انبياء و پيامبران الهي مي باشد، پس امير المؤمنين و ائمه اطهار بعد از آن حضرت که در آفرينش با رسول خدا از يک نور که نور عظمت خداوند است آفريده شده اند نيز بر همه انبياء به جز حضرت خاتم برتري و فضيلت دارند، و در قرآن کريم علي ـ عليه السلام ـ و ذريه پاک آن بزرگوار بر اساس آيه شريفه مباهله نفس پيامبر خوانده شده است: «فَمَنْ حآجَّكَ فِيهِ مِنبَعْدِ مَا جَآءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَآءَنَا وَأَبْنَآءَكُمْ وَنِسَآءَنَا وَنِسَآءَكُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ»[4] پس هر کس با تو درباره بندگي و رسالت عيسي ـ عليه السلام ـ مجادله کرد، بعد از آگاهي و علمي که درباره او يافتي، به ايشان بگو بيائيد ما فرزندان خود و شما فرزندان خود را، ما زنان خود و شما زنان خود را، ما نفوس خود (کساني که بمنزله جان ما هستند) دعوت مي کنيم و شما نفوس خود را دعوت کنيد. سپس مباهله مي کنيم. «غالب مفسران و محدثان شيعه و سني تصريح کرده اند که آيه مباهله در حق اهل بيت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نازل شده است . و منظور از (انفسنا) تنها علي ـ عليه السلام ـ بوده است و احاديث فراواني در اين زمينه نقل شده است».[5]بنابر اين وقتي امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ و ائمه اطهار نفس رسول خدا باشد، همان گونه که پيامبر خاتم افضل و برتر از همه انبياء مي باشد ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ نيز برتر از همه انبياء به جز پيامبر خاتم خواهد بود. «و اين مطلبي است که علماء اماميه و مذهب حقّه اثنا عشري به آن معتقدند»[6] و وقتي خداوند متعال پيامبر و علي ـ عليهما السلام ـ را از يک نور آفريده و چنان چه پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: «من و علي از يک نور (نور عظمت الهي که سائر ائمه نيز از آن خلق شده اند) آفريده شده ايم»[7] وقتي پيامبر همان گونه که خود آن حضرت فرمود: «أنا سيد ولد آدم»[8] سيد و سرور اولاد آدم است، علي و ائمه اطهار بعد از آن حضرت نيز که در آفرينش از نور واحداند، سيد و سرورو برترين اولاد آدم هستند. و نيز احاديث ديگري که مفاد آن ها اين است که ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ و به ويژه امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ وارث علوم همه انبياء و داراي ويژگي هاي آن ها به جز نبوت مي باشند و حديث شريفي که از رسول خدا روايت شده که عيسي بن مريم پشت سر حضرت مهدي ـ عليه السلام ـ نماز مي خواند، خود اين حديث نيز دليل بر افضليت ائمه ـ عليهم السلام ـ بر انبياء به جز حضرت خاتم مي باشد و اين شبهه که سعد الدين تفتازاني از علماء اهل سنّت آن را طرح کرده که: «… عيسي پيامبر است و چگونه ممکن است که به (مهدي ـ عليه السلام ـ ) که نبي و پيامبر نيست اقتداء بکند پس آن چه گفته مي شود که عيسي به مهدي ـ عليهما السلام ـ اقتداء مي کند قابل استناد نخواهد بود؟!»[9] مطلبي است که نه تنها از ناحيه علماي شيعه مردود است، بلکه علماي اهل سنت نيز آن را قبول ندارند: سيوطي در کتاب (الحاوي للفتاوي) مي گويد: (اين شبهه تفتازاني از اعجب عجائب است، زيرا نماز عيسي پشت سر مهدي ثابت است به احاديثي صحيح (و معتبري) که از رسول خدا نقل شده و او مخبر صادقي است که خبرش قابل تخلّف نيست).[10]و ابن حجر که از علماء متعصب اهل سنت است در کتاب (صواعق المحرقه) مي گويد: «احاديثي که مي گويد حضرت عيسي پشت سر حضرت مهدي نماز مي خواند، در حد تواتر است»[11] و هيچ گونه مناقشه در آن جاي ندارد.
همان گونه که اشاره شد گذشته از آيه مباهله و احاديثي که در نکته دوم توضيح داديم، خود همين حديثي که مفاد آن اقتداء نمودن حضرت عيسي به حضرت مهدي ـ عليهما السلام ـ مي باشد پاسخ روشني به سوال مورد نظر است چون بر اساس اين حديث که در نکته اول ذکر کرديم. وقتي حضرت مهدي ـ عليه السلام ـ به حضرت عيسي مي گويد: بيا و براي ما نماز بخوان، يعني امامت جماعت را بپذير، حضرت عيسي در جواب آن حضرت مي گويد: خير، شما بعضي تان بر بعضي ديگر امارت داريد و خداوند اين امت را گرامي داشته است. مشاهده مي کنيم که حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ بر برتري و افضليت امام ـ عليه السلام ـ بر خودش و امت اسلامي بر ساير امم اعتراف مي کند.
و در پايان لازم است به يک نکته مختصر و مفيد ديگري اشاره نمائيم و آن اين که: بر اساس معتقدات شيعه، دو امام در يک عصر اجتماع نمي کنند و در هر عصري بايد فقط يک امام وجود داشته باشد و لو افرادي وجود داشته باشند که صلاحيت امامت را داشته باشند، بنابر اين در عصر ظهور، امام زمان ـ عليه السلام ـ امامت تامّه و مطلقه دارد و حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ با وجود اين که از پيامبران بزرگ الهي است ولي داراي سمت امامت در عصر ظهور نيست. بنابراين اولاً، امام بر غير امام افضل است؛ و ثانياً، نزول حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ در عصر ظهور به عنوان يک پيامبر صاحب شريعت و قانون مستقل قابل اجراء، دليلي ندارد و آن چه از روايات استفاده مي شود اين است که آن حضرت به عنوان وزير و مشاور و فرمانده در دولت مهدوي فعاليت مي کند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ تفسير نمونه ج2، ذيل آيه مباهله.
2ـ تفضيل الائمه علي الانبياء ـ عليهم السلام ـ ، سيد علي ميلاني.
پي نوشت ها:
[1] . آل عمران / 45، 46، 48، 49، 51.
[2] . صافي گلپايگاني، لطف الله، منتخب الاثر، ص 600.
[3] . همان منبع.
[4] . آل عمران / 61.
[5] . مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج2، ص 583.
[6] . ميلاني، سيد علي، تفضيل الائمه علي الانبياء ـ عليهم السلام ـ، ص 9،
[7] . همان، ص13.
[8] . همان منبع.
[9] . همان، ص29.
[10] . همان منبع.
[11] . همان منبع، الصواعق المحرقه، ص 99.