در پاسخ به سوال مورد نظر که ناشي از يک توهم مي باشد توجه به نکاتي لازم است:
الف: خيلي از شبهات و اشکالات بدوي نسبت به مسائل ناشي از توهم و پندارهاي سطحي و ابتدائي مي باشد به گونه اي که باعث خلط مسايل گرديده و خيلي از مسايل مسلّم که بر اساس عقل و نقل به اثبات رسيده است، از امور موهوم پنداشته مي شود و اولين ضربه را به شخص متوهّم و صاحب پندار وارد مي سازد و او را از حقايق و واقعيات دور کرده و گرفتار يک جبهه گيري کور و نا خواسته جدلي و محاجّه و مخاصمه عملي، مي سازد. بنابر اين لازم است شبهات علمي با توجه به دلائل و منابع موثق و تحقيق و بررسي دلائل و منابع در هر مسأله مطرح گردد تا بازار توهم پروري و توسعه پندارهاي غلط که در بسياري از موارد منجر به سردرگمي و احياناً گمراهي عده اي مي گردد، کساد و بي رونق گردد. چنان چه بسياري و بلکه اکثر شبهات و اشکالات برادران اهل سنّت ناشي از عدم توجه و دقت و تحقيق در منابع شيعي بوده و بر اساس شنيده ها و پندارها و توهمات واهي که عاري از تحقيق و تدقيق علمي مي باشد، صورت مي گيرد.
ب: مسأله مهدويت و انتظار که در سوال به عنوان امر موهوم به آن اشاره گرديده است از مسايل و پديده هايي است که در ميان مسائل اسلامي و بلکه آسماني، کمتر مسأله اي از نظر اتقان و شهرت و اتفاق به آن مي رسد. و خدشه در آن خود يک پنداري بيش نخواهد بود. زيرا امر مهدويت و منجي گرايي و اميد به اصلاح عالم با ظهور يک مصلح جهاني، مسأله اي است که اديان آسماني در کتب و صحف شان به آن تصريح نموده اند و دلائل عقلي و نقلي از قرآن و سنّت در کتاب هاي شيعه و سني بر آن اقامه گرديده است:
تجلّي مهدويت در کتب زرتشتيان: 1ـ در کتاب معروف «زند» پس از ذکر مبارزه هميشگي «ايزدان» و «اهريمنان» مي خوانيم: …. آن گاه پيروزي بزرگ از طرف ايزدان مي شود و اهريمنان را منقرض مي سازند… پس از پيروزي ايزدان، و بر انداختن تبار اهريمنان، عالم کيهان به سعادت اصلي خود رسيده، بني آدم بر تخت نيکبختي خواهد نشست: 2ـ «جاماسب» در کتاب «جاماسب نامه» از زرتشت نقل مي کند که مي گويد: مردي بيرون آيد از زمين تازيان…. مردي بزرگ سر، بزرگ تن، و بزرگ ساق، و بر آيين جد خويش و با سپاه بسيار، و روي به ايران نهد، و آباداني کند و زمين را پراز داد کند.»[1]تجلّي مسأله مهدويت در کتب هنديان و برهمائيان:
1ـ در کتاب وشن جوک از کتب هندوها چنين آمده است: سرانجام دنيا به کسي بر گردد که خدا را دوست دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او فرخنده و خجسته مي باشد.
2ـ در کتاب ديگري به نام «ديده» آمده است: پس از خرابي دنيا پادشاهي در آخرالزمان پيدا مي شود که پيشواي خلايق باشد، و نام او «منصور» باشد و تمام عالم را بگيرد و به آيين خود آورد.
3ـ در کتاب «داتک» از کتب مقدس برهمائيان آمده است: دست حق در آيد و جانشين آخر «ممتاتا» ظهور کند و مشرق و مغرب عالم را بگيرد همه جا، و خلايق را هدايت کند.
4ـ در «پاتيکل» از کتب هندوان آمده است: چون مدت روز تمام شد، و دنياي کهنه نو شود، و زنده گردد و صاحب ملک تازه پيدا شود، از فرزندان دو پيشواي جهان يکي ناموس آخر زمان و ديگري و حتي بزرگ وي که «پشن» نام دارد و نام صاحب آن ملک تازه «راهنما» باشد بحق پادشاه شود، و خليفه رام باشد و حکم براند و او را معجزه بسيار باشد.
5ـ در کتاب «باسک» از کتب هندوها آمده است: دور دنيا تمام شود به پادشاهي عادلي در آخرالزمان که پيشواي فرشتگان و پريان و آدميان باشد، و راستي حق با او باشد، و آن چه در دريا و زمين ها و کوه ها پنهان باشد، همه را به دست آورد، و از آسمان و زمين آن چه باشد خبر مي دهد و از او بزرگتر کسي به دنيا نيايد.»[2]تجلّي مسأله مهدويت در کتب عهد قديم «تورات»:
1ـ در کتاب «مزامير داود» مزمور 37 چنين مي خوانيم: … زيرا که شريران منقطع خواهند شد، و اما متوکّلان به خداوند وارث زمين خواهند شد، هان، بعد از اندک مدّتي شرير نخواهد بود، در مکانش تأمل خواهي کرد و نخواهد بود، امّا حکيمان (صالحان) وارث زمين خواهند شد.
2ـ ونيز در همان مزمور37 در جمله 22 مي خوانيم: … زيرا متبرّکان خداوند وارث زمين خواهند شد.
3ـ در کتاب «حبقوق» نبي، فصل 7 مي خوانيم: …. و اگر چه تأخير کند. برايش منتظر باش! زيرا که البته خواهد آمد و درنگ خواهد نمود، بلکه جميع امت ها را نزد خود جمع مي کند و تمامي را براي خويشتن فراهم مي کند.
تجلّي و نشانه هاي مهدويت و ظهور در کتب عهد جديد (اناجيل):
در انجيل «لوقا» فصل دوازدهم آمده است: کمرهاي خود را بسته و چراغ هاي خود را افروخته داريد و شما مانند کساني باشيد که انتظار آقاي خود مي کشند، تا هر وقت بيايد و در را بکوبد. بيدرنگ براي او باز کنيد».[3]و امّا تجلي و نشانه هاي مهدويت و انتظار در منابع اسلامي:
1ـ قرآن: خداوند متعال در قرآن کريم در آياتي متعدد وعدة تشکيل يک حکومت واحد جهاني اسلامي، بسط دين اسلام، غلبه آن بر کليه اديان، زمامداري صلحاء و ارباب لياقت، پيروزي حزب الله، بر جنود شيطان را داده است، اين وعده تاکنون عملي نشده و در روايات اهل بيت نيز در تفسير اين آيات، گفته شده که اين موضوع در زمان ظهور حضرت مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه ـ واقع خواهد شد. اينک به ترجمه بعضي از آيات وارده در اين مساله اشاره مي گردد و براي آگاهي از روايات که در تفسير اين آيات وارد شده به کتاب هاي تفسيري و خصوصاً به کتاب:
«المحجة فيما نزل في القائم الحجة» تاليف سيّد هاشم بحراني که بيش از صد آيه را در اين کتاب جمع آوري نموده است مراجعه نمائيد.
1ـ «با کافران جهاد کنيد تا در زمين فتنه و فسادي نماند و آئين همه دين خدا شود»
[4] 2ـ «اوست خدايي که رسول خود را با دين حق به هدايت خلق فرستاد تا بر همه اديان عالم او را تسلّط و برتري دهد.»[5] 3ـ : «ما بعد از تورات در زبور داود نوشتيم که البته بندگان نيکوکار من ملک زمين را وارث و متصرّف خواهند شد.»[6] 4ـ «خداوند وعده فرموده به کساني از شما که ايمان آورده و نيکوکار گردد در زمين خلافت دهد.»[7] 5ـ «ما البته رسولان خود و کساني که ايمان آورده اند را در حيات دنيا ياري و پيروزي مي دهيم.»[8] 6: «اراده کرديم بر مستضعفان زمين منّت نهاده، آنان را امام مردم و وارث ملک و جاه قرار دهيم.»[9] اين ها و آياتي ديگر که در تأويل و تفسير آن ها روايتي وارد شده، مربوط به حضرت مهدي است که همگي دلالت دارند بر اين که خدا وعده پيروزي به انبياء و مؤمنين و حزب الله داده است و از آن جا که وعده خداوند تخلّف ندارد و هنوز اين وعده عملي نشده، پس بايد به انتظار روزي بنشينيم که دين خدا غالب آيد و حزب الله پيروز شوند و دين خدا در زمين مستقر گردد. و بديهي است که خداوند حکيم بندگانش را وعده به يک امر موهوم نمي دهد.
2ـ روايات:
1ـ روايات اهل سنّت:
اهل سنّت در اين که مهدي موعود از نسل پيامبر و از فرزندان زهراي اطهر است و زمين را پر از عدل و داد مي کند، پس از آن که، پر از جور و ستم شده باشد و اين که عيسي مسيح ـ عليه السلام ـ از آسمان نازل شده و در پشت سر آن حضرت نماز مي خواند و مردم در عصر آن بزرگوار در رفاه زندگي مي کنند،اتفاق نظر دارند و با توجه به روايات زيادي که از پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ درباره مهدويت وارد شده ابداً نسبت به وجود آن حضرت به خود ترديد راه نمي دهند.
به عنوان مثال، حافظ ابو عبد الله گنجي شافعي متوفاي سال 658 هـ .ق در کتاب البيان خود مي گويد: «احاديث پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ درباره مهدي ـ عليه السلام ـ به دليل راويان بسياري که دارد به حد تواتر (که احتمال کذب در آن نمي رود) رسيده است»[10] و ابن حجر عسقلاني شافعي متوفاي سال 852 هـ.ق در کتاب فتح الباري که شرح صحيح بخاري است مي گويد: اخبار متواتر (از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ) رسيده است که مهدي از اين امت است و عيسي ـ عليه السلام ـ از آسمان فرود خواهد آمد و پشت سر مهدي نماز خواهد خواند»[11] و به دليل همين عقيده است که قاضي محمد شوکاني يمني، رساله خود را «التوضيح في تواتر ما جاء في المنتظر و الدجال و المسيح» ناميده است و در اين باره مي گويد: «همه احاديث مذکور را که آورده ايم به حد تواتر مي رسد بنابر اين، با توجه به همه احاديث مذکور مسلّم گشت که احاديث رسيده درباره مهدي منتظر متواتر است»[12] و ده ها عالم و دانشمند سني ديگر که مجال ذکر آن ها نيست و احاديث در مورد مهدي ـ عليه السلام ـ را بسياري از بزرگان اهل سنّت در کتاب هاي شان آورده اند مانند احمد حنبل، ابي داود، ابن ماجه، ترمذي، مسلم، نسائي، بيهقي و غير آن ها.
2ـ مهدويت از ديدگاه شيعه و روايات آن:
در مورد عقيده شيعه نيازي به سخن گفتن و اقامه برهان نيست. اصولاً شيعه بر خلاف ساير فرق اسلامي معتقد است که زمين هيچ گاه خالي از حجت و واسطه فيض نخواهد بود زيرا اگر زمين بدون امام و حجت الهي بماند، اهل خود را فرو خواهد برد.
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «لو بقيت الارض بغير حجة لساخت باهلها»[13] بنابراين، اعتقاد شيعه به مهدويت نياز به استدلال ندارد چرا که يکي از اصول و امتيازاتش از ساير فرق، اعتقاد به مهدي موعود با نام و نشان و مشخصات کامل است، و علاوه بر اين و احاديث متواتري که از رسول خدا درباره مهدويت وارد شده و چنان چه در کتب اهل سنّت هم به تفضيل آمده است، روايات فراواني از ائمه اطهار درباره حضرت مهدي و غيبت آن بزرگوار و فضيلت انتظار ظهورش، نقل شده که در کتب معتبر روايي موجود است به گونه که جاي هيچگونه ترديد و ابهام براي انسان آگاه باقي نمي گذارد.
جابر بن عبد الله انصاري از رسول خدا روايت کرده که فرمود: «مهدي از اولاد من است نامش نام من و کنيه اش کنيه من مي باشد. صورت و سيرتش از همه کس به من شبيه تر است. غيبتي کند که مردم دچار حيرت گردند و بسياري از فرقه ها گمراه شوند، آنگاه مانند ستاره تاباني از پرده غيبت ظاهر شده، به در آيد و زمين را پر از عدل و داد کند آن چنان که پر از ظلم و ستم شده باشد .[14] از امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ نقل شده که فرمود: «قائم ما غيبتي طولاني خواهد داشت، شيعيان را چنان مي بينم که براي پيدا کردن او دشت و دمن را زير پا گذارند و او را پيدا نکنند. بدانيد آن ها که در غيبت وي در دين خود ثابت بمانند و از طول مدّت غيبت اش منکرش نشوند، روز قيامت با من خواهند بود.»[15]از امام رضا ـ عليه السلام ـ نقل شده که امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ به امام حسين ـ عليه السلام ـ فرمود: « نهمين فرزند تو قيام به حق مي کند و دين را پايدار مي سازد و عدل را گسترش مي دهد. امام حسين ـ عليه السلام ـ گفت: آن چه فرمودي تحقق خواهد يافت؟ فرمود: آري به خداوندي که محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ را به مقام پيغمبري بر انگيخت و او را بر همه مخلوقاتش برتري داد. لکن پس از غيبت او وضعي پيش مي آيد که جز دوستان مخلص ما و مومنين پاک سرشت که نور ايمان و محبت ما در لوح دل شان نقش بسته، کسي در عقيده ديني خود ثابت نمي ماند.»[16]و ده ها و بلکه صدها حديث معتبر ديگر که در کتب روايي معتبره موجود است.
و نکته آخر اين که: همان گونه که توحيد حقيقي و يکتا پرستي از انديشه و تأمل در ايات و روايات قرآن به اثبات مي رسد اعتقاد به موعود واصل انتظار هم از آيات قرآن بر اساس روايات و تفاسير اهل بيت به دست مي آيد. و سوالي که مطرح مي شود اين است که آيا ناديده گرفتن اين همه دلايل و شواهد که در مقاله به آن اشاره گرديد و اديان و مذاهب مختلف به آن اعتقاد مستدل دارند، توهم و پندار است، يا ادله متقن عقلي و نقلي که عقلاء در اثبات هر امري به آن تمسک کرده اند؟!
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ بحار الانوار، ج51 ـ 52
2ـ کمال الدين و تمام النعمه، شيخ صدوق
3ـ سيماي آفتاب، حبيب الله طاهري
4ـ در انتظار ققنوس،ترجمه: مهدي علي زاده
5ـ دادگستر جهان، آيت الله ابراهيم اميني
6ـ منتخب الاثر، آيت الله صافي گلپايگاني
پي نوشت ها:
[1] . آيت الله مکارم شيرازي، حکومت جهاني مهدي، ص 53.
[2] . همان، ص 54.
[3] . آيت الله مکارم شيرازي، حکومت جهاني مهدي، ص 55.
[4] . انفال / 39.
[5] . توبه / 33 ـ فتح / 28.
[6] . نساء / 105.
[7] . نور / 55.
[8] . غافر / 51.
[9] . قصص / 5.
[10] . آيت الله صافي، منتخب الاثر، ص 5ـ4.
[11] . همان منبع.
[12] . همان..
[13] . اصول کافي، ج1، کتاب الحجه، ح10.
[14] . همان، ص110.
[15] . بحار الانوار، ج51، ص 71.
[16] . بحار الانوار، ج51، باب 2، ص 109.