اعتقادات خاص شيعه شامل موارد مختلفي مي شود که جاي بحث از هر کدام به صورت جداگانه نيست چون بسيار مفصل و طولاني خواهد شد لذا به همان قسمتي که در سوال اشاره شده يعني (نقش اعتقاد به ظهور حضرت در زندگي چيست) مي پردازيم.
از جمله تأثيراتي که اين اعتقاد در زندگي يک مسلمان شيعه مي تواند داشته باشد اين است که:
1. باعث شناخت امام و صفات و ويژگي هاي او مي شود اين اعتقاد باعث مي شود شخص در پي شناخت سيره عملي آن حضرت بگردد.
امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «… کسي که شب را به گونه اي بگذراند که در آن امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است.[1]»
2. باعث تبلور عشق و محبت به آن حضرت مي شود که همين محبت، زندگي ما را متحول مي کند که اين علاقه همان اجراي دستور الهي است که مي فرمايد: «ذَلِک الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لَّا أَسْأَلُکمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکورٌ».[2]که عشق و محبت به آن حضرت شرط قبولي ايمان است.[3] البته وقتي اين عشق تشديد مي شود که باور داشته باشيم اين محبت دو جانبه است زيرا باور به داد ورزي عاشقانه آن حضرت و دلسوختگي و محبت ايشان به خلق و هم چنين عشق ايشان به ستاندن حق مظلومان از ظالمان و… سبب مي شود مومنين نيز در قبال نگرانيها و دغدغه ها پيوند معنويت خود را با آن حضرت محکم تر کنند و عاشقانه براي ظهور حضرت تلاش کنند.
3. باعث اميد به آينده مي شود. زيرا نور، اميد بوده که همواره در دل و جان بشر روشني ايجاد کرده و او را در برابر حوادث ناگوار پايدار ساخته است و اگر اميد نبود بشر هيچ گامي بر نمي داشت و هيچ رنجي را تحمل نمي کرد.اميد به ظهور آن حضرت که ضامن اجراي وعده هاي الهي بوده است و پناهگاه مومنين خواهد بود بزرگترين هديه اي است که جامعه بشري در اين دوران دريافت کرده اند.گوستاولوبون مي گويد «بزرگترين خدمت گزاران عالم همان اشخاصي هستند که توانسته اند بشر را اميدوار نگه دارند.[4]4. باعث آمادگي مي شود زيرا لازمه اين اعتقاد برقراري عدل الهي در سراسر جامعه است که اين عدالت جهان گستر نيازمند نيروهاي کارآمد و مهدي باوراني است که بتوانند در عرصه هاي مختلف خدمت گزار باشند.
امام باقر ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: هنگامي که قائم ما قيام کند و مهدي ما ظهور کند يک مرد از شيعيان ما پر جرأت تر از شير و نافذتر از نيزه خواهد بود[5] لذا وظيفه ماست که خود را آماده سازيم.
5. پايداري در برابر مصائب دشمنان. اين باور در مردم که روزي اين مصائب و وضعيت نامطلوب به پايان مي رسد و حق شان ستانده مي شود و… باعث توان روحي مي شود و صبر بر مصائب آسان مي شود.
6. اين اعتقاد باعث تقواي الهي مي شود چون يکي از مهم ترين شاخصه هاي تقواي الهي باور و ايمان به امور غيبي الهي است که باور به حکومت عدلي که توسط مهدي آخر الزمان تشکيل مي شود از نمونه هاي بارز آن است.
7. باعث تهذيب نفس مي شود، اگر خود سازي در همه حال براي يک مومن وارسته سزاوار است براي کسي که اعتقاد دارد روزي نزد حضرت مهدي مومن واقعي از غير واقعي نمايان مي شود ضرورت آن را بيشتر مي گردد.
اين موارد نمونه اي از تأثيرات فردي و اجتماعي است که مي تواند در زندگي شخص تحول ايجاد کند که البته اعتقاد به ظهور آن حضرت و اينکه زماني جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد و شرايط ترقي و کمال انسان ها را فراهم خواهد کرد همان وعده الهي و هدف از خلقت انسان خواهد بود که در بخش هاي بعدي سئوال به طور مفصل تري به آن خواهيم پرداخت.
هر کسي در هر سلک و مذهب و ديني که هست نسبت به اعتقادات خودش دليل و براهين کافي دارد و يا بايد داشته باشد. ما هم نسبت به اعتقاداتمان و اينکه مذهب شيعه را انتخاب کرده ايم دلائل قانع کننده اي داريم چه نسبت به اصول و چه فروع دينمان، البته گاهي بخاطر عدم دسترسي به بزرگان و يا سهل انگاري خودمان مسائلي براي مان ابهام آور مي شود و دليل قانع کننده اي براي آن نداريم .
ما معتقديم براي تمام اعتقادات مان دلائل قانع کننده اي داريم و اگر کسي بعد از تفحص و بررسي قطع و يقين برايش حاصل نشد نزد خداوند معذور است هر چند اگر دليل عقلي مطرح شود همه عاقلان آن را پذيرا خواهند بود.
عدم اعتقاد به ظهور حضرت اگر بعد از تفحص و بررسي هاي لازم باز تغيير نکند چون منجر به نفي اصل اعتقادي شيعه مثل امامت مي گردد موجب خروج از زمره شيعيان مي شود زيرا شيعه يکسري اعتقادات خاص دارد که اگر به هر کدام از آنها معتقد نباشد شيعه خوانده نمي شود.
البته با توجه به اينکه پرسشگر محترم مسلمان و به خصوص شيعه بوده و کلام خداوند و معصومين را مطيع مي باشد هيچ مشکلي نداشته و با بيان کلام نوراني آن بزرگواران در مورد ظهور آن حضرت اعتقاد او به اين امر راسخ خواهد شد. احاديثي که از معصومين ـ عليهم السلام ـ در مورد آن حضرت و ظهور ايشان در دست ما است فراتراز حد تواتر مي باشد، و احاديثي در مورد نوع حکومت حضرت و… در کتب معتبر شيعيان و حتي اهل سنت بسيار وجود دارد مثلا در احاديث مختلف داريم که حتي اگر يک روز هم از دنيا باقي مانده باشد آن حضرت ظهور خواهد کرد و دنيا را پر از عدل و داد مي کند، مثلا در حديثي (در باب شهادت عمار در بحار الانوار ج 33، ص18) آمده است که رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در مورد قيام آن حضرت بيانات گهرباري را فرموده اند و آن حضرت را معرفي کرده است با توجه به شيعه بودن پرسشگر محترم، انکار و عدم قبول اين احاديث که قطع به صحت و درستي سند بسياري از آنها داريم معنايي نخواهد داشت که در غير اين صورت خداي نکرده بايد در اعتقادات خود تحولي ديگر ايجاد کرد.
در روايت آمده است که: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية؛ هر کس بميرد و امام زمان خويش را نشناسد،به مرگ جاهليت، مرده است». اين روايت به خوبي اهميت شناخت امام زمان را مي رساند.
افزون بر آنچه توضيح داده شد،دليل عقلي نيز بر ظهور آن حضرت وجود دارد. با توجه به اينکه در بخش پاياني سئوال که به بحث هدف از آفرينش هم اشاره شده ، مي توان گفت هدف از خلقت انسان کمال است خداوند انسان را خليفه خود بر روي زمين معرفي کرده «وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلاَئِفَ الأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ»[6] که اين جانشيني يعني به فعليت رساندن استعداد هائي که خداوند در درون انسان ها به وديعه نهاده است که با فعليّت آنها به کمال دست خواهند يافت (که بحثي طولاني است) اما مي بينيم اين انسان بر اثر شرايط نامطلوب جهان نتوانسته اند اين هدف الهي را محقق کنند و هميشه انسان ها بر اثر تسلط زورگويان و ظلم ظالمان و عدم دسترسي به رهبري جهاني و… از حق دور شده اند لذا خداوند اراده کرده که زماني فرا رسد که اين هدفش محقق شود و آن زمان ظهور حضرت و برقراري قسط و عدل است. که حتي يهوديان و مسيحيان و اديان ديگر هم به ظهور منجي معتقدند. پس بايد با دقت در آيات و روايات اين اعتقاد را در جان خود رسوخ داده و از صميم قلب بپذيريم و الاّ… .
انتظار در لغت يعني چشم به راه داشتن[7] و در اصطلاح ديده دوختن به راه تحقق امري است که منتظر را به حالت انتظار وا داشته است که هر چه آن امر در نظر او مهم تر باشد براي تحقق آن تلاش و کوشش بيشتري مي کند.
ما دو نوع انتظار داريم:
1. انتظار منفي و مخرب که باز دارنده است و جامعه را به طرف انحطاط و سقوط مي کشاند و هستند افرادي که خيال مي کنند انتظار يعني دست روي دست گذاشتن و منتظر ظهور مصلح ماندن، در نظر ايشان هر اصلاحي محکوم به شکست است و گناه و ظلم و بي عدالتي و… اين گونه انتظار عاملي است براي توجيه ستم ها و فسادها که باعث پشت کردن به انسانيت مي شود.
2. انتظار مثبت، که انتظاري است تعهدآور و تحرک بخش و لازمه انتظار به کار گرفتن تمام نيروها و کوشش بي دريغ به سوي امر مورد انتظار است.
واما اينکه چرا بايد منتظر ماند و ضرر و سودش چيست، و اگر به سرانجام برسد يا نرسد چه مي شود که به طور کلي در يک جمله مي توان اين گونه گفت که فوايد انتظار چيست؟ در جواب از اولين بخش سئوال آثار و فوايد انتظار را بر شمرديم و مي گوئيم چون انتظار اين فوايد را دارد پس شخص مسلمان بايد منتظر باشد و اگر اين انتظار نباشد آن فوائد از بين رفته و انسان متضرر مي شود و اگر اين انتظار به سرانجام برسد جهان پر از عدل و داد مي شود و حق مظلومان از ظالمان گرفته مي شود و عدالت گستري مهدوي حاصل مي شود و… و اگر به سرانجام نرسد به اين صورت که در سوال مطرح شده که«اگر دروغ باشد» باز جواب از رجوع به بخش دوم سوال معلوم و پاسخ داده مي شود که دروغ نيست بلکه حقيقتي است از روز روشن تر و با ادله عقليه و نقليه ثابت شده است. (که اجمالا بيان کرديم).
اگر به سرانجام نرسد يعني مرگ قبل از ظهور آقا شخص را بي نصيب کند، بايد گفت که حضرت عده اي اصحاب خاص دارد اگر آن شخص که از دنيا رفته از افراد خاص و مقرب باشد زمان ظهور حضرت زنده مي شود و به اصحاب آن حضرت ملحق مي شود چون در احاديث آمده است در آن روز بهترين و پست ترين انسان ها زنده مي شوند و اگر شخصي معمولي بوده بايد گفت توفيق ياري حضرت را از دست داده است که البته از ثواب انتظاري که کشيد بهره مند مي شود که «أفضل الأعمال انتظار الفرج».
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. سيماي آفتاب ، حبيب الله طاهري.
2. مهدي موجود موعود ، آية الله جوادي آملي.
پي نوشت ها:
[1]. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج23، ص89.
[2]. شوري / 23.
[3]. مکيال المکارم، ج2، ص217.
[4]. در انتظار ققنوس، ص273.
[5]. سليمان ابن ابراهيم، ينابيع المودة، ج2، ص499.
[6]. انعام / 165.
[7]. دهخدا، علي اکبر، لغت نامه، چاپ دانشگاه تهران، ج2، ص2963.