در موردسئوال ابتداء بايد دانست که خداوند به عنوان يگانه مدبر علي الاطلاق امور، که يکي از آن ها قبض روح انسان ها است، مي باشد و کسي ديگر به استقلال در آن ها دخالتي ندارد و هر کسي از ملائکه يا غير آن که به اين امور مي پردازد با اجازه و دستور حضرت حق مي باشد و لذا برگشت همگي آن ها در طول اراده پروردگار متعال است.
در کتاب توحيد، از علي ـ عليه السلام ـ روايت شده که در ضمن حديثي که پاسخ به سئوالات مردي است، که آياتي از قرآن برايش مشتبه شده، فرمود: اما آيه: «يتوفيکم ملک الموت الّذي وکّل بکم» با آيه «الله يتوفي الانفس حين موتها» و آيه «الذين تتوفاهم الملائکة طيّبين يقولون سلام عليکم» (که چطور در اولي روح انسان ها را ملک الموت، و در دومي به خود خدا، و در سومي به رسولان و در چهارمي و پنجمي به ملائکه نسبت مي دهد، جوابش اين است که: همانا خداي تبارک و تعالي يگانه مدبر امور است، به هر طور که خودش بخواهد و کساني از مخلوقات خود را مي خواهد موکل بر اموري مي کند که خودش بخواهد، و اما ملک الموت، خدا او را به خصوص، موکل بر قبض روح اشخاص معيني از خلق که خود بخواهد مي کند و رسولان را از ملائکه انتخاب نموده، و براي قبض روح بعضي از خلقش، که باز خودش بخواهد موکل مي کند. و هر علمي که صاحب علم داشته باشد، چنان نيست که براي مردم شرح بدهد، چون همه مردم در عقول يکسان نيستند،بعضي قوي و بعضي ضعيف هستند. و بعضي علوم هستند که قابل فرا گرفتن نيستند چون فوق طاقت هستند، مگر کسي از اولياي خدا که تحمل آن برايش آسان باشد. و لذا همين اندازه که مي دانيم خداوند محيي (زنده کننده) و مميت (ميراننده) است، کافي است و اوست که جان ها را به دست هر کس از خلقش که بخواهد مي گيرد، چه ملائکه، و چه غير ايشان».[1]ولي از باب اين که به سئوال جواب روشنتري بدهيم، بايد گفت: هيچ بعيد نيست که خود خداوند از طرقي غير از ملائکه و رسل که موکل قبض روح هستند، در مورد قبض روح امام حسين ـ عليه السلام ـ اقدام کرده باشد، و لذا امکان دارد مستقيما اين کار توسط خود حضرت حق انجام گرفته باشد و يا توسط امر ديگري که بر ما پوشيده است و سپس به اراده طولي، و اينکه آن قبض روح در طول اراده خداوند بوده است، آن را به خود نسبت داده باشد. روايتي هم که در بالا نقل شد نه اثبات مي کند که خود خداوند مستقيما در قبض روح دخالت مي کند و نه نفي مي کند، و لذا احتمال آن داده مي شود. والله عالم.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ تفسير نمونه، ج17، آيت الله مکارم شيرازي.
2ـ مجمع البيان، ج8، طبرسي.
پي نوشت:
[1]. طباطبائي، سيد محمد حسين، الميزان، مترجم سيد محمد باقر موسوي همداني، قم، چاپ و نشر دفتر انتشارات اسلامي، 1383ش، ج17، ص418.