دربارة دايرة علم غيب امام مي توان گفت اما م معصوم علاوه بر علم عا دي كه براي نوع بشر قابل تحصيل است از علم لدني و خدادادي (علم غيب) نيز بهره مند است. اما م به حسب علو رتبه وجوديش به لطف و اذن الهي به سرچشمه علم الهي متصل است و از حقا يق حواد ث عالم هما ن گونه كه در متن وا قع هستند آگاه مي باشد. امام رضا ـ عليه السلام ـ در ضمن حديثي مفصل دربا رة اما مت فرمودند:«هنگا مي كه خداوند متعا ل كسي را به عنوا ن امام براي مردم بر مي گزيند به او سعة صدر، عطا مي كند چشمه هاي حكمت را در د لش قرار مي دهد و علم را به وي ا لهام مي كند تا براي جواب از هيچ سؤالي در نماند و در تشخيص حق، سرگردان نشود پس او معصوم و مورد تأييد و توفيق الهي بوده و از خطا ها و لغزش ها د ر اما ن خواهد بود …».[1]در روايتي از امام صا دق ـ عليه السلام ـ آمده است اما مي كه نداند چه مصيبتي به او مي رسد و كار او به كجا مي انجا مد حجت خدا بر بندگا نش نخواهد بود.[2]بنابراين ائمه ـ عليهم السلام ـ علاوه بر علم معمولي به اذن پروردگار از علم غيب نيز برخوردارند و از همه چيز آگاهي دارند و گذشته و آينده را مي دانند و در روايتي از امام صادق ـ عليه السلام ـ آمده است كه فرمود: علم گذ شته و آينده تا روز قيا مت نزد ما ست،[3] با اين بيان هرگز نمي توان گفت امام حسين ـ عليه السلام ـ از فرجام كارش آگاه نبود بلكه به يقين امام حسين ـ عليه السلام ـ بيشتر از هر کس از فرجام كارش آگاه بوده و اخبار فراواني بر آگاهي دا شتن امام حسين ـ عليه السلام ـ از شها دتش در كربلا دلا لت مي كند. استاد جعفريان در اين باره مي نويسد: «از مسائلي كه در بعد تاريخي حما سة عقيدتي كربلا سهم به سزايي دارد، مسألة «غيب» است. … در اين زمينه روايات بسياري وجود دارد كه در بيشتر آن ها آمده است كه رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ از شهادت اما م حسين ـ عليه السلام ـ خبر داده بودند. علامة اميني بخشي از اين نقل ها را در كتاب «سيرتنا و سنتنا» فراهم آورده اند. كتاب هاي اهل سنت مملو ا ز اين اخبا ر و آثا ر است.[4]علاوه بر اين روايات كه خود جنبة تاريخي دارد[5]، اخباري نقل شده است كه به صراحت يا اشا رت، از علم ا مام حسين ـ عليه السلام ـ به وقوع حا د ثه كربلا قبل از اتفاق افتا دن آن، خبر دا ده است. اين اخبا ر در كتب تاريخي نقل شده كه در ذيل به برخي از آن ها اشا ره مي كنيم:
در روايتي آمده است كه امام ـ عليه السلام ـ در شبي قبل از آن كه از مدينه به سوي مكه هجرت كند، بر سر قبر رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ آمد پس از آن كه كنا ر قبر خوابش برد، در خواب پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و جمعي از ملائكه را ديد پيامبر ا و را د ر آغوش گرفته و بدو فرمود: «اي حسين! مي بينيم كه به زودي به د ست گروهي از امّت من در كربلا تشنه كشته خواهي شد…. »[6].
د ر خبر ديگري آمده است كه اما حسين ـ عليه السلام ـ در مكه فرمودند : «من جدّم را در خواب ديدم، به من دستوري داد كه براي اجراي آن مي روم. اما م در نا مه اي براي سعيد بن عاص، با ا ستنا د به همين خواب ، نوشت:«تو را از نكته اي آگاه كنم كه من جد خود را در خواب ديده ام. او به من خبري داده كه من به دنبال آن هستم.[7]در روايت ديگري آمده است كه چون ا مام به كربلا رسيد فرمود پدرم در حين رفتن به صفّين از اين جا عبور كرد كه من با او بودم. اسم اين محل را پرسيد و به او گفتند، فرمود: اين جا محل فرود آن ها و ريختن خون شا ن است. د ر اين با ره ا ز ا و پرسش كردند، گفت: جمعي از اهل بيت در اين جا فرود خواهند آمد.[8]بر اين اسا س ، اما م حقيقت افعا ل اختيا ري خود را مانند خوردن ميوة مسموم، ضربت خوردن د ر محراب و يا شهادت خود و يا را نش را ا ز منظر با لاتري كه هما ن منظر علم الهي است مي نگرد و سرانجام كارها را مي داند . ا ما چون علم غيب اما م هما نند علم الهي تأثيري در حوادث عالم ندارد چون به معناي حضور عين وقايع نزد عا لم است، امام ـ عليه السلام ـ بر ا ساس آن عكس العملي نشان نمي دهد و بر طبق علم بشري خود عمل مي كند و به همين جهت اين علم براي امام تكليف آور نيست چون علمي موجب تكليف است كه مكلف بتواند بر اساس آن علم منشاء تغيير و تأثير باشد.[9]علاوه بر اين وقتي ا مام با لطف و اذ ن الهي به مرتبه اعلاي كما ل و علو وجودي مي رسد و با منبع علم ا لهي تما س پيدا مي كند، در اوج مقام فناء در ذات ا لهي است. او در اين مقام فقط خدا را مي بيند و تنها مشيت ا لهي را مي پسندد و چون مشيت ا لهي را برا ساس نظام علت و معلولي و قضا و قدر د ر تحقق حوادث هستي و پديده هاي آن، به د نبال علت تا مه شا ن مي يابد، خواسته اي بر خلاف آن ندارد و به همين علت تلاش براي تغيير اين حوادث از جمله شهادت خود را (با قطع نظر از اين كه تأثيري ندارد) صورت نمي دهد.[10]خداوند متعال در سوره جن مي فرمايد: « عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ …»[11] «ا و
دا ناي عا لم غيب است و هيچ كس بر عا لم غيب ا و آگاه نيست مگر آن كس كه از رسولان، برگزيده است …» وقتي اين آيا ت را د ر كنا ر آيا تي كه علم غيب را مختص خداوند متعا ل مي داند، قرار مي دهيم، چنين نتيجه مي دهد كه خداوند متعال، غيب را ذاتاً و استقلالاً مي داند و غير خداوند، غيب را به تعليم الهي مي دانند … .
طبق آيه، رسول اكرم، پسنديدة نزد خداوند ا ست، پس غيب را به تعليم ا لهي مي داند. و ائمه ـ عليهم السلام ـ نيز وا رثا ن پيا مبر اكرم – صلي الله عليه و آله و سلم – هستند (پس آنان نيز علم غيب ياد مي گيرند .).
چنا ن چه اما م رضا – عليه ا لسلام ـ د ر تفسير اين آيه فرمودند: «فرسول الله – صلي الله عليه و آله و سلم – عند الله مرتضي و نحن ورثة ذلك ا لرسول الذي إطّلعه الله علي ما يشاء من غيبه فعلمنا ماكا ن و ما يكون إلي يوم القيامة»، «پس رسول الله – صلي الله عليه و آله و سلم ـ نزد خداوند برگزيده است و ما اهل البيت، وارثان همان رسولي هستيم كه خداوند او را ا ز آن چه از غيبش بخواهد، آگاه مي گرداند. پس آن چه گذشته و آن چه تا قيا مت اتفا ق خواهد افتا د را مي دا نيم». پس پيامبر اكرم – صلي الله عليه و آله و سلم – ، آ ن را به وسيلة وحي از خداوند دريا فت مي كند و ائمه بواسطه وراثت از پيا مبر اكرم – صلي الله عليه و آله و سلم – .[12]امام باقر – عليه السلام ـ در تفسير اين آيه «إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً»[13] فرمودند: «رصد» يعني يا دگيري از نبي و قول خداوند «من بين يديه» يعني در قلب پيامبر، ا لهام را ا لقاء مي كند تا اين كه نبي بداند رسا لت ها ي پروردگا رش را ابلاغ كرده و علي – عليه السلام ـ احاطه دارد بر آن چه ا ز علم نزد پيا مبر، موجود است. امام باقر – عليه السلام – در توضيح «واحصي كل شيء عدداً»[14] فرمودند: علم گذشته و آينده تا روز قيا مت نزد معصوم مي باشد حتي هر انسا ني را با اسم و نسب مي شنا سد و اين كه چه كسي به مرگ طبيعي مي ميرد و چه كسي كشته مي شود و اين كه چه كسي اهل بهشت و چه كسي اهل آ تش مي باشد.[15]پس معصومين ـ عليهم السلام – ، دايرة علم شان از ابتدا تا انتها ي خلقت مي باشد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. راه و راهنما شناسي، تأليف آيت الله مصباح يزدي.
2. بررسي مسائل کلي اما مت تا ليف ابراهيم اميني ـ (قسمت علم امام ـ عليه السلام ـ )
پي نوشت ها:
[1] . اصول كافي، جلد 1، صفحه 203-198.
[2] . اصول كافي، جلد 1، صفحه 258.
[3] . خصيبي، ابي عبدالله، الهداية الكبري، صفحه 238، بيروت،مؤسسة البلاغ، چهارم، 1411 قمري.
[4] . جعفريان، رسول، حيات فكري و سياسي امامان شيعه ـ عليهم السلام ـ ، انتشارات انصاريان، چاپخانه نگين، چاپ پنجم، صفحه 218. به نقل از عبرات المصطفين، محمودي، محمد باقر، جلد 1.
[5] . همان، ابن سعد ، صفحه 161-154، به نقل از ترجمة الامام الحسين ـ عليه السلام ـ .
[6] . همان.
[7] . همان، جلد 5، صفحه 116، تاريخ طبري، جلد 4، صفحه 291 و ترجمة الامام حسين ـ عليه السلام ـ صفحه 202.
[8] . همان، به نقل از اخبار الطوال، صفحه 253.
[9] . گرفته شده از:علامه طباطبايي،محمدحسين، تفسير الميزان، جلد 18، صفحه 192، جلد 13، صفحه 72-74،جلد 19، صفحه 92. جلد 12، صفحه 144.
[10] . همان.
[11] . جن/ 26 و 27.
[12] . طباطبائي، سيد محمد حسين، الميزان، بيروت، ألاعلمي، چاپ 2، 1394 هـ ، ج20، ص 53 و 59 (با تصرف).
[13] . جن/ 27.
[14] جن/28
[15] . رجب برسي، حافظ، مشارق انودر القين، انتشارات شريف رضي، 1422 هجري، ص 267، ج 1.