براي اين که بتوانيم يک تحليلي درست و کامل در رابطه با نسبيت عصمت نمائيم توجه به دو نکته به عنوان مقدمه لازم است:
الف) ترديدي نيست که هر کدام از ما بدون آن که يک نيروي به زور جلو ما را گرفته باشد، از بعضي لغزش ها و گناهان مصون و معصوم هستيم و اين به خاطر کمال ايمان و باوري است که ما نسبت به خطر آن گناهان داريم. مثلاً خود را از بالاي پشت بام يک ساختمان بلند و چند طبقه پرت کردن يا خود را داخل آتش انداختن و يا وارد يک استخر عميق پر از آب شدن بدون اين که شنا بلد باشيم، يک گناه است اما ما اين گناه را مرتکب نمي شويم چون خطر و زيان آن براي ما ثابت و مجسم بوده و جزء باورهاي قطعي ما محسوب مي گردد. و تنها وقتي مرتکب اين گناه مي شويم که از خطر آن چشم پوشيده باشيم. ولي يک بچه ممکن است راحت به پرتگاه چندين طبقه نزديک شود و يا دست به آتش بزند چون خطر اين کار آن چنان که براي ما مسجّل و قطعي است براي او مسجّل نيست.
يک نفر آدم عادل که ملکه تقوا دارد بسياري از گناهان را اصلاً انجام نمي دهد چون همان ملکه تقوا به او در اين حد عصمت و مصونيت مي دهد. بنابراين عصمت از گناه بستگي دارد به درجه ايمان انسان به گناه بودن آن گناه و تبعات شوم آن. و به بيان ديگر ما گناهان را تعبداً پذيرفته ايم که گناه است، يعني مي گوييم چون اسلام گفته است شراب نخور و يا قمار نکن ما هم انجام نمي دهيم و احياناً کم و بيش مي دانيم که بد است اما آن چنان که خطر خود را در آتش انداختن و از ارتفاع به پايين انداختن براي ما مجسم است، خطر نوشيدن شراب و يا قمار زدن و امثال آن براي ما مجسم نيست.
اگر ما همان اندازه که به خطر در آتش انداختن و پرت شدن از ارتفاع ايمان و باور داريم به خطر اين گناهان نيز ايمان و باور مي داشتيم، ما هم قطعاً از اين گناهان معصوم و مصون بوديم. پس عصمت از گناه يعني نهايت و کمال ايمان و رسيدن به مراتب اعلاي آن است. بنابراين مي توان گفت که عصمت يک امر نسبي بوده و داراي مراتب و درجاتي است.
ب) نسبي دانستن عصمت هيچ گاه به معناي انکار عصمت تام و کامل نيست، به اين معنا که گفته بشود حالا که عصمت يک امر نسبي شد و به درجات باورها و ايمان افراد بستگي پيدا کرد، درجات ايمان در افراد متفاوت بوده و ممکن است کسي به مراتب اعلي و نهايي عصمت دست پيدا نکند وائمه-ع-به اين امتياز قطعي و کمال مسلم دراثرعنايت خداوند رسيده اند وعصمت آنان از کمال ايمان آنان پرده برداشته و از اوج يقين و باور آن ها حکايت مي کند .
وقتي باور و ايمان به حدي برسد که نهان و عيان براي انسان يکي بشود نه تنها معصيت و گناه بلکه خطاء و نسيان هم جايي ندارد. زيرا او در اين سوي پرده هم پشت پرده را مجسم مي بيند و به خوبي از تبعات کارهايي که مي خواهد انجام بدهد آگاه است.
با عنايت به دو نکته ي که بيان گرديد روشن مي گردد که هر انساني عصمت و مصونيت او بستگي به درجه باور و ايمان او به تبعات و عواقب کارهايش دارد و هر اندازه که از درجات ايمان و باور بيشتر و بالاتري بهره مند باشد از مراتب بالاتري عصمت برخوردار خواهد بود. و انسان هاي کامل، پيامبران و ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ چون به مراتب عاليه و نهايي ايمان و يقين رسيده اند از عصمت کامل و تام برخوردارند و نه تنها از آن چيزهايي که ما آن ها را گناه مي دانيم معصوم هستند بلکه از خيلي چيزهايي که براي ما گناه نيست براي آن ها گناه محسوب شده وازآن معصوم اند.
مثلاً اگر يک شاگرد کلاس پنجم يک مساله کلاس ششم و اول راهنمايي را حل کند براي او فضيلت و امتياز محسوب شده و جايزه دارد اما اگر همان مساله را شاگرد کلاس نهم و اول دبيرستان حل کند، امتيازي برايش محسوب نمي گردد و ارزشي ندارد و لذا به همين جهت چيزهايي که براي ما حسنه است براي انسان کامل ممکن است گناه باشد.
بنابراين نسبي دانستن عصمت نه تنها نقص و توهين به ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ نيست بلکه حکايت از کمال ايمان و باور و يقين آن بزرگواران کرده و امتياز و فضيلت محسوب مي گردد..
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
شهيد بزرگوار علامه مطهري مي باشد
امامت و رهبري