ابتدا چند نكته را تذكر مي دهيم تا پاسخ سوال كاملا روشن شود.
1ـ در موفقيت يك رهبر در جامعه، مجموعه اي از شرايط لازم است مانند مديريت رهبر، آگاهي و شناخت او از جامعه خويش، تفهيم خوب و روشن برنامه هاي مورد نظر و… از جمله شرط ها قابليت مردم است و در تمام ابعاد (پذيرش دستورات رهبري، رفع موانع دروني و…) لذا اگر يك رهبر بسيار آگاه و مدير و… را مردم همراهي نكنند در اهدافش موفق نمي شود، از اين گذشته نقش مخالفين و منافقين ممكن است باعث خنثي شدن فعاليت يك رهبر شود.
2ـ نفس انسان اگر مهار نشود بزرگ ترين خطرها را مي تواند ايجاد كند، لذا پيامبر (ص) فرمود: قوي ترين دشمن شما نفس شما است([1]) و نفس باعث مي شود كه انسان (نسبت به حقايق) كور و كر شود([2]) پيامبر و علي (ع) فرمودند: بالاترين جهاد مبارزه با نفس است([3]).
3ـ گناه آثار زيادي دارد از جمله اينكه گناه به دنبال خود گناه ديگر مي آورد و ممكن است انسان را در حد كفر سقوط دهد «سرانجام كساني كه اعمال بد مرتكب شدند به جايي رسيد كه آيات خدا را تكذيب كردند آنرا به مسخره گرفتند([4])» مستي گناه برتر از مستي شراب است([5]).
بعد از بيان اين سه نكته جواب هر قسمت از سئوال ، جداگانه بيان مي شود، اما قسمت اول كه «آيا پيامبر ضعيف عمل كرده بود و آيا جامعه و مردم را نمي شناخت؟ جواب اين است كه حضرت نه اينكه ضعيف عمل نكرد بلكه داراي مديريت و آگاهي بالائي هم بود، دليل اين ادعا سه امر است 1ـ عصمت پيامبر (ص) كه از آيه ي تطهير([6]) و امثال آن استفاده مي شود مانع از اين ضعف و خطاها است، و علم و آگاهي حضرت هم كه از طريق وحي بود «و آنچه را نمي دانستي به تو آموخت و فضل خدا بر تو (همواره) بزرگ بوده است([7])» و قرآن هم پيامبر را به شدت تهديد مي كند اگر خطايي و نسبت ناروايي به خداوند بدهد رگ قلبش را قطع مي كند([8]).
2ـ و ثانياً عمل كرد ده ساله بعد از هجرت حضرت در مدينه نشان مي دهد كه حضرت مديريت بسيار قوي داشت كه توانست در يك شهر غريب اولا پيمان برادري را بين دو گروه درگير (اوس و خزرج) برقرار كند و با ساختن مسجد حكومت اسلامي را بنيان گذاري نمايد([9]) و آن گونه مردم در راه حضرت فداكاري نمايند و از آن عرب هاي بيابان، مقداد و عمار، و بلال بسازد، و آن همه جنگها را با فتح به پايان برساند و سرانجام برگردد و مكه را نيز فتح كند([10]) اين هم نشان دهنده مديريت قوي و بالاي حضرت است.
3ـ و ثالثاً قرآن هم حضرت را در رفتار و اخلاق مي ستايد و مي فرمايد: «انك لعلي خلق عظيم» و انجام رسالت حضرت را امضاء مي كند چون در آيه ي تبليغ فرمود. اگر امامت و ولايت علي (ع) را نرساني رسالت خدايي خود را به پايان نرسانده اي([11]) مفهوم آن اين است كه اگر اين كار انجام بگيرد رسالتت را انجام داده اي و طبق شهادت تاريخ حضرت تبليغ امامت را انجام داد در غدير خم([12]).
اما قسمت دوم سئوال كه آيا علي (ع) را كامل معرفي نكرد و جايگاه ايشان را به خوبي معلوم نكرد؟ جواب اين است كه خير، هرگز در اين قسمت كوتاهي نكرد هم از طريق قرآن و هم گفتار خود پيامبر (ص) بارها علي (ع) را معرفي نمود، اما قرآن: در آيه اكمال ولايت علي (ع) را شرط كمال دين([13]) و در آيه تبليغ([14]) مساوي دانستن با انجام رسالت، در آيه ي تطهير علي (ع) ([15]) را معصوم، و در آيه ي مباهله([16]) به منزله جان پيامبر معرفي شده است و همچنين در آيه ي ولايت([17]) و آيه ي اولي الامر([18]) ولايت حضرت را معرفي و همچنين در آيه 207 بقره، 23 احزاب، 23 شوري و سوره انسان فضائل حضرت را بيان نموده است و… و اما در روايات : در حديث الغدير([19]) به عنوان ولي و در حديث انذار عشيره بعنوان خليفه خود([20]) و در حديث مؤاخاه([21]) به عنوان برادر خود معرفي نموده است، و در حديث منزلت([22]) وصي خود و در حديث تبليغ سوره برائت «علي از من است»([23]) و در حديث جنگ خيبر محبوب خدا و رسولش معرفي نمود([24]) و همچنين فضائل حضرت در روايت ردّ الشمس ، مرغ بريان و ده ها عنوان ديگر بيان شده است([25])… پس اشكال نه در مورد مديريت پيامبر است، و نه در اين که علي (ع) را خوب معرفي نکرد، چون هم علي (ع) را و هم خلافت او را به خوبي معرفي نموده است، براي نمونه به دو روايت اشاره مي كنيم: 1ـ پيامبر اسلام فرمود: هركسي كه درباره خلافت بعد از من با علي (ع) منازعه كند كافر است و با خدا و پيامبر (ص) به جنگ برخواسته، كسي كه حتي شك كند (در حقانيت علي (ع) كافر است([26]) و فرمود: كسي كه خلافت علي (ع) بعد از من را غصب كند كافر است([27]) از اين رساتر ديگر نمي شود. اين همه روايات در فضايي به ما رسيده است که در طول تاريخ حکومت خلفاي سه گانه و خلفاي اموي و عباسي تمام تلاش بر کتمان فضايل امام علي (ع) بوده است، اگر اين مقدار حديث به ما رسيده است نشانه آن است که تأکيد پيامبر به مراتب بيشتر از اين بوده است.
بنابر اين مشكل را بايد جاي ديگر جستجو نمود، چنانكه در مقدمه بيان شد انسان وقتي در مسير گناه قرار گرفت و برگشت و توبه نكرد ممكن است تا كفر پيش برود، امثال عمر بن سعد در كربلا از اول نمي خواست وارد جنگ شود ولي وقتي وارد اين معصيت شد، فجيع ترين گناهان را انجام داد، غاصبان خلافت علي (ع) با اينكه خود، خلافت را به علي تبريك گفته بودند([28])، و به خوبي اين مساله را مي دانستند، گناهان و هواهاي نفساني آنها باعث شد خلافت غصب شود اما گناهان اين ها علاوه بر شرک در دوران جاهليت اينکه در زمان پيامبر (ص) در جنگ احد فرار كردند([29]) و نا فرماني پيامبر نمودند، در صلح حديبيه مخالفت كردند([30])، از لشكر اسامة بن زيد سر پيچي نمودند([31])و در لحظه آخر عمر حضرت از آوردن قلم و دوات خود داري نمودند، و حضرت را متهم به هذيان گوئي نمودند([32]) اين گناهان تا آن جا اينها را پيش برد كه به خانه زهرا (س) هجوم نمودند([33]) و علي (ع) را با دست بسته به مسجد بردند([34]) و فدك را هم غصب نمودند([35]) و ريشه اين گناهان هم هواهاي مهار نشده آنها بود.
علي(ع) از پيامبر (ص) اسلام نقل مي كند كه فرمود: از سه چيز بعد از خودم بر شما مي ترسم. گمراهي بعد از آگاهي، مشوب و مخلوط شدن حق با باطل و شهوت دامن و شكم([36]) و باز علي (ع) فرمود: بدترين چيزي كه بر شما مي ترسم دو چيز است 1ـ پيروي از هواي نفس 2ـ طولاني بودن آرزوها، اما پيروي نمودن از هوس شما را از حق باز مي دارد([37])
البته وجود افراد كينه توز([38]) و ترس از ارتداد و حفظ وحدت مسلمانان([39]) و عدم همكاري عده ديگر در غصب خلافت بي نقش نبود، درباره قسمت اخير خود حضرت مي فرمايد: گرفتار مردمي شده ام كه اگر فرمان دهم اطاعت نمي كنند و اگر دعوتشان كنم اجابت نمي كنند… آيا دين نداريد كه شما را جمع كند؟ يا غيرتي كه شما را به خشم آورد([40])؟
خلاصه اين كه 1ـ در موفقيت رهبر علاوه بر شرايط لازم در رهبري، قابليت و همكاري مردم هم لازم است. 2ـ اگر نفس مهار نشود انسان را به گناهان بزرگ وا مي دارد، 3ـ و گناه هم اگر ادامه يابد ممكن است انسان را تا سر حد كفر سوق دهد. اما خلاصه جواب قسمت اول سئوال اين است كه خير پيامبر اسلام ضعيف عمل نكرد… اولا عصمت حضرت مانع از اين علم است و ثانياً تشكيل حكومت در مدينه در شهر غريب و سرانجام فتح مكه و فتح در جنگها نشان از مديريت قوي حضرت است و ثالثاً قرآن رفتار و اخلاق او را به پايان رساندن رسالتش را امضاء نموده است.
اما درباره قسمت دوم سئوال، پيامبر از طريق قرآن و حديث به زيباترين وجه ممكن، علي (ع) را و امامت او را معرفي نمود، ريشه اصلي غصب خلافت ، هوي پرستي عدهّ اي، و كينه توزي و عدم همكاري عدّه ديگر شد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ استاد جعفر سبحاني، پژوهشي عميق در زندگي علي (ع) ، ناشر جهان آرا، چاپ اول.
2ـ استاد مرتضي مطهري، امامت و رهبري ، انتشارات صدرا، چاپ سوم 1364.
3ـ ابراهيم اميني ، بررسي مسائل كلي امامت ، نشر دفتر تبليغات اسلامي قم.
4ـ فروغ ابديت، جعفر سبحاني ،نشر عمار، ج2.
5ـ هادي نجفي، ولايت و امامت ، توزيع دار الذخائر، قم، چاپ اول، 1370 ش، چاپخانه خيام قم.
6ـ الامام امير المؤمنين از ديدگاه خلفاء ، مجمع الغدير مشهد ، با اشراف شيخ مهدي فقيه ايماني ،ناشر مجمع الغدير مشهد، بهار 1375.
پي نوشت ها:
[1]- صابري، عليرضا، الحكم الزاهرة، مكتب الاعلام اسلامي، چاپ اول، 1415 هـ ق، 1373 هـ ش، ج2، ص386.
[2]- همان.
[3]- همان.
[4]- روم/10.
[5]- الحكم الزاهرة، ج2، ص431.
[6]- احزاب/33.
[7]- نساء/113.
[8]- الحاقه/44.
[9]- سبحاني، جعفر، فروغ ابديت، نشر عمار، ج2، ص367 ـ 385.
[10]- همان.
[11]- قلم/4.
[12]- فروغ ابديت، ج2، ص831.
[13]- مائده/5.
[14]- مائده/67 و همان.
[15]- احزاب/33.
[16]- آل عمران/61.
[17]- مائده/55.
[18]- نساء/59.
[19]- الغدير، ج1، ص11.
[20]- محمد بن جرير طبرسي، تاريخ الامم و الملوك، مصر، چاپ اول، ج2، ص216 و ص217.
[21]- حافظ ابي عبدالله محمد حاكم نيشابوري، مستدرک ، حيدر آباد كن، 1324، ج3، ص14.
[22]- ابن هشام، السيرة النبوية، مصر، 1355، ج4، ص163.
[23]- احمد بن حنبل، مسند احمد، مصر، 1313، ج1، ص3.
[24]- آيتي، محمد ابراهيم، تجديد نظر دكتر ابوالقاسم گرجي، تاريخ پيامبر اسلام، چاپ دانشگاه تهران، 1366 ش، ص502.
[25]- صابري، عليرضا، الحكم الزاهرة، مكتب الاعلوم الاسلامي، چاپ اول، 1415 ق، 1373 ش، ج2، ص98 ـ 143 مفصل فضائل علي مساله خلافت و… بيان شده است.
[26]- مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، تهران، منشورات المكتبة الاسلامية، ج38 ص135.
[27]- حر عاملي، محمد بن الحسن، اثباة الهداة، قم، ناشر مطبعه علميه، ج2، ص231.
[28]- اميني، الغدير، دار الكتب الاسلامية، چاپ دوم، 1366، ج1، ص11، و ر. ك: شيخ مفيد، الامالي، تحقيق علي اكبر غفاري حسين استاد ولي، مؤسسه النشر الاسلامي جامعه مدرسين، قم، ص19، ح7.
[29]- سبحاني، فروغ ابديت، ج2، ص467.
[30]- سبحاني، فروغ ابديت، ج2، ص600.
[31]- سبحاني، فروغ ابديت، ج2، ص850.
[32]- سبحاني، فروغ ابديت، ج2، ص 850.
[33]- سبحاني، جعفر، زندگي علي (ع)، ناشر جهان آرا، چاپ اول، ص243.
[34]- نهج البلاغه، نامه 28.
[35]- سبحاني، زندگي امام علي (ع)، ص260.
[36]- الامالي كه معرفي شد در شماره (2) ص111 حديث 1. حديث ديگري از خود امير المؤمنين نقل شده است كه چون فعلا مدركي براي آن نيافتم لذا در متن گنجانده نشد، و آن اين است كه در لحظه اي كه خواستند از علي (ع) براي ابوبكر بيعت بگيرند، حضرت فرمود: «و نحن احق بهذاالامر منكم ما كان فينا القاري لكتاب الله الفقيه في دين الله العالم بسنن رسول الله المضطلع بامر الرعية و الله انه لغبثا فلا تتبع الهوي فتضلوا عن سبيل الحق فتزدادوا من الحق بعداً. محل شاهد ذيل حديث است كه حضرت فرمود از هوس پيروي نكنيد كه باعث گمراهي از راه حق مي شود و دوري شما از حق بيشتر مي شود.
[37]- نهج البلاغه، فيض الاسلام، خ 43، ص 127.
[38]- سبحاني، جعفر، زندگي امام علي (ع)، همان، ص200.
[39]- همان، ص 211.
[40]- نهج البلاغه، خطبه39.