در كتب كلامي شيعه و در بحث عصمت انبيا يكي ازخصوصياتي كه براي انبياء، لازم شمرده شده است، تنزه والدين ايشان از دنائت و ناپاكي است. خواجه طوسي در تجريد الاعتقاد ميگويد: «و يجب في النبي العصمة و… عدم السهو و كل ما ينفر عنه من دنائة الاباء و عهر الامهات».[1] اين نكته، در ساير كتب شيعي نيز مطرح شده است. البته اين عقيده اختصاص به شيعيان ندارد و مورد تأييد برخي از بزرگان اهل سنت نيز ميباشد. چنان كه علاء الدين قوشجي در شرح خود بر تجريد الاعتقاد مدعاي خواجه طوسي را پذيرفته است.[2] دليل اين باور به لحاظ عقلي، لزوم دوري و پاكي پيامبران الهي از هر گونه صفت نفرتانگيز است؛ زيرا اين گونه خصوصيات در هر كسي كه وجود داشته باشد، باعث گريز مردم از او و ايجاد فاصله بين او و ديگران ميشود. روشن است كه اگر پيامبري، دچار اين مشكلات شود از انجام رسالت الهي خود باز خواهد ماند. اين نكته مورد توجه ابوالحسن ماوردي نيز بوده است؛ از اين رو او معتقد است كه اگر پدران پيامبر، از شرك بري باشند، قلوب مردم نسبت به آنها شنواتر و نفوس ايشان براي پذيرش آمادهتر خواهد بود، و لذا شرافت نسب را جزو شرايط نبوت دانسته است.[3] البته ممكن است كسي بگويد: مشرك بودن پدر و مادر، باعث ايجاد تنفر از پيامبر نخواهد شد، و لذا دليل فوق، كارآيي خود را از دست خواهد داد؛ ولي با نگاهي اجمالي به نزاعهاي فكري جاري در تاريخ اسلام، پاسخ اين نكته به خوبي روشن ميشود، چنان كه اصرار بيش از حد عدهاي براي اثبات شرك ابوطالب، پدر امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ ، و دفاع شيعه در اين مورد، گواه خوبي بر اين مدعاست كه موقعيت پدر، تأثير فراواني در تعيين جايگاه اجتماعي فرزند دارد.[4]آن چه موجب به وجود آمدن سؤال فوق شده است، به نظر مي رسد داستان پدر حضرت ابراهيم ـ عليه السّلام ـ كه بايد بررسي كرد:
در باره پدر حضرت ابراهيم در روايات اختلاف وجود دارد. برخي از روايات، «آزر» و برخي ديگر «تارخ» را پدر حضرت ابراهيم (ع) دانسته است.[5] و نيز نقل شده كه بين علماء انساب هيچ اختلافي وجود ندارد كه نام پدر ابراهيم «تارخ» بوده است.[6] در كتاب تورات نيز، همين نام و يا تارح، ذكر شده است.[7]اما شواهد و قرائن کافي وجود دارد که پدر حضرت ابراهيم آذر که شخص مشرک است نبوده، و اين شواهد عبارتند از:
1. بر اساس آيات قرآن، حضرت ابراهيم ـ عليه السّلام ـ در اواخر عمر خود، چنين دعا ميكند: «ربنا اغفرلي و لوالديّ و للمؤمنين يوم يقوم الحساب»؛[8] او از خداوند براي والدين خود طلب غفران کرده است؛ در حالي كه برابر آيه 113 از سوره توبه، مؤمنين مجاز نيستند براي مشركين استغفار نمايند، حتي اگر آن مشرك از نزديكان ايشان باشد. «ما كان للنبي و الذين ءامنوا ان يستغفروا للمشركين و لو كانوا اولي قربي من بعد ما تبين لهم أنهم اصحاب الجحيم». و همين نشان ميدهد كه پدر و مادر ابراهيم ـ عليه السّلام ـ مشرك نبودهاند، و الا براي آنها استغفار نميكرد.
هنوز اين پرسش وجود دارد كه دعاي ايشان براي آزر كه در آيه 89 سوره شعراء، ذكر شده است چگونه با اين نهي سازگاري دارد؟ جواب اين اشكال را در آيه114 سوره توبه جستجو ميكنيم كه ميفرمايد: «و ما كان استغفار ابراهيم لأبيه الّا عن موعدة و عدها اياه فلما تبين انّه عدو لله تبرأ منه ان ابراهيم لاوّاه حليم. در اين آيه علت استغفار را وفاي به عهدي ميداند كه ابراهيم به آزر وعده داده بود.[9] پس از روشن شدن اين نكته كه آزر از شرك دست نخواهد كشيد، ابراهيم نيز از او برائت جست. بايد توجه داشت كه وعده ابراهيم به آزر در آغاز نبوت او بوده؛ است زيرا در همان زمان قصد خود براي كناره گيري از آن مردم را بيان كرده و در ضمن، براي خود نيز از خداوند فرزنداني صالح طلب کرده اند؛[10] ولي دعايي كه براي والدين خود كرده است در اواخر عمر است كه داراي دو پسر بوده است. و لذا پيش از دعاي مذكور، خدا را به خاطر عنايت اسماعيل و اسحاق، حمد ميگويد: «الحمدلله الذي وهب لي علي الكبر اسمعيل و اسحاق إن ربي لسميع الدعاء»[11]. اين نكته نيز قابل اشاره است كه قرآن كريم هرگاه به آزر اشاره كرده است از كلمه «أب» استفاده كرده است؛ در حالي كه در دعاي ابراهيم براي پدر و مادرش، با لفظ «والدين» آمده است، ميدانيم كه «أب» داراي كاربردي وسيعتر از والد است، چنان كه كلمة «أب» بر جدّ، عمو و همچنين سرپرست و اختياردار فرد، نيز اطلاق ميشود، ولي ريشه «ولد»، مخصوص پدر و مادر حقيقي و صلبي است. به عنوان مثال در آية 133 سوره بقره در داستان اختصار يعقوب آمده است: «اله ءابائك ابراهيم و اسمعيل و اسحق…». روشن است كه ابراهيم، جد، و اسماعيل عموي يعقوب است. همين استعمال در آيه 38 سوره يوسف نيز تكرار شده است.[12]2. دليل ديگري كه ميتوان بر اين مدعا اقامه كرد، کافر و مشرک نبودن آبا و اجداد پيامبر بزرگ اسلام حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميباشد. از آنجا كه نبي گرامي اسلام از نسل حضرت ابراهيم ـ عليه السّلام ـ است، با اثبات دوري اجداد ايشان از شرك و كفر، پدر ابراهيم نيز مشمول اين حكم خواهد بود. علماي شيعه در اين مورد اتفاق نظر دارند، در ميان مستندات ايشان ميتوان به آيه «تقلبك في الساجدين»[13] اشاره كرد كه طبق نظر مفسرين، صفت ساجدين، درباره اجداد پيامبر ميباشد.[14] به علاوه روايتي است از خود پيامبر اكرم كه ميفرمايد: «لم ازل انقل من اصلاب الطاهرين الي ارحام الطاهرات». اين روايت در كنار آيه شريفه «انما المشركون نجس»[15]، رساننده مقصود ما ميباشد؛[16] زيرا اجداد پيامبر پاك توصيف شدهاند، در حالي كه خداوند مشركين را نجس ميداند. البته در نقل ديگري از اين حديث تصريح شده است كه: «لم تدنسنا الجاهليه بارجاسها و سفاحها»،[17] و لذا روايت به تنهايي دلالت بر مقصود دارد.
3. بر اساس نقل علامه مجلسي، سيوطي نيز در اين عقيده با اماميه همراه است و به جز دلايل فوق، خود نيز دليلي بر اين مدعا اقامه كرده است كه با دو مقدمه آن را به اثبات ميرساند. وي ميگويد: احاديث صحيحهاي وجود دارد، مبني بر اين كه اجداد پيامبر در هر زماني، از همه اهل زمان خود افضل و برتر بودهاند. و روايات ديگري نيز داريم كه ميگويند هيچ زماني خالي از انسانهاي موحد نبوده است و هميشه كساني بودهاند كه با فطرت پاك خود خدا را يافته باشند و خداوند نيز زمين را به خاطر آنها از فروپاشي حفظ كرده است. وي سپس از اين دو نكته نتيجه ميگيرد كه اجداد رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ، همگي جزو موحدين بودهاند. سيوطي، در اين باره امام فخر رازي را نيز هم رأي خود ميداند.[18]نتيجه آن كه مشرك نبودن پدران و مادران انبيا، امري است كه در انجام وظايف رسالت لازم است و لذا خلاف آن ممكن نيست، و اين نكته مورد پذيرش برخي از علماي اهل سنت نيز قرار گرفته است. و پدر حضرت ابراهيم نيز مشرك نبوده است، و آن كه نامش در قرآن آمده است پدر واقعي حضرت ابراهيم ـ عليه السّلام ـ نيست.
پي نوشت ها:
[1]. حلي، كشف المراد، تصحيح: حسن حسن زاده آملي، قم، موسسه نشر اسلامي، 1422 ق، ص 472.
[2]. قوشجي، علاء الدين، شرح تجريد العقائد، قم، منشورات رضي، بيدار، عزيزي، بيتا، ص 359.
[3]. ر.ك: بحار الانوار، دار احياء التراث العربي، لبنان، 1403، ج 15، ص 118 ـ 122، اين نكات در پاورقي ذكر شده است.
[4]. براي اطلاع از تفصيل اين بحث ر.ك: ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، دار احياء الكتب العربي، ج 14، ص 65 ـ 85، وي در ذيل همين بحث اشارهاي نيز به بحث پدر حضرت ابراهيم نموده است.
[5]. به عنوان مثال در كتاب كافي، روايتي آمده است و به صراحت آزر را پدر حضرت ابراهيم ميداند؛ كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1362، ج 8، ص 366، حديث 558؛ ولي در تمام رواياتي كه در آنها نام انبياي الهي آمده است از تارخ به عنوان پدر حضرت ابراهيم نام برده شده است. ر.ك: بحار الانوار، ج 15، صص 36 و 106 ـ 108، و 280 و ج 17، ص 148 و ج 43، ص 145.
[6]. ر.ك: ابن كثير، الحافظ ابي الفداء، البدايه و النهايه، تحقيق: علي شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1408، ج 1، ص 163؛ و نيز همان، تفسير القرآن العظيم، بيروت، دار المعرفه، 1412، ج 2، ص 155، و نيز ابن منظور، لسان العرب، قم، نشر ادب الحوزه، 1405، ج 4، ص 19؛ و نيز الزبيدي، محمد مرتضي، تاجع العروس، بيروت، المكتبه الحيات، بيتا، ج 3، ص 12.
[7]. كتاب مقدس، عهد عتيق، سفر پيدايش، 11.
[8]. ابراهيم/ 41.
[9]. اين وعده در آيات 4 از سوره ممتحنه و 47 از سوره مريم آمده است.
[10]. و قال اني ذاهب الي ربي سيهدين، رب هب لي من الصالحين، صافات/ 99 ـ 100.
[11]. ابراهيم/ 39.
[12]. براي مطالعه تفصيلي اين دليل ر.ك: طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان في تفسير القرآن، قم، موسسه مطبوعات اسماعيليان، چاپ پنجم، 1371، ج 7، ص 161 ـ 165 و ج 15، ص 287 و ج 14، ص 59 ـ 60.
[13]. شعرا/ 219.
[14]. ر.ك: طبرسي، فضل بن الحسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، بيروت، موسسه الاعلمي للمطبوعات، 1415، ج 7، ص 356؛ وي اين تفسير را به عنوان يك قول ذكر ميكند و رواياتي را نيز در ذيل آن ميآورد. استناد به اين آيه را امام فخر رازي نيز در تفسير خود به شيعيان نسبت داده است، ر.ك: مجلسي، بحارالانوار، ج 12، ص 48.
[15]. توبه/ 27.
[16]. ر.ك: مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، همان، ج 12، ص 48.
[17]. العاملي النباطي، علي بن يونس، الصراط المستقيم الي مستحقي التقديم، تحقيق: محمد باقر بهبودي، بيجا، المكتبه المرتضويه لاحياء التراث الجعفريه، بيتا، ج 1، ص 341، وي اين حديث را از كتابي به نام الياقوت از ابوعمر الزاهد از علماي اهل سنت نقل ميكند.
[18]. ر.ك: مجلسي، بحار الانوار، ج 15، ص 118 ـ 122، پاورقي.
خانه » همه » مذهبی » چه دليلي بر ضرورت پاكي و طهارت پدران و مادران انبيا از شرك و كفر، گناه وجود دارد؟ در حالي كه خداوند در قرآن به پدر حضرت ابراهيم ـ عليه السّلام ـ نسبت شرك ميدهد؟