مسأله عصمت انبيا در دو محور مطرح است يکي عصمت انبياء از گناه، و ديگري عصمت از خطا و اشتباه، از اولي تعبير به عصمت عملي و از دومي تعبير به عصمت علمي مي شود، و اين مسأله جزو مسائل اساسي است، که بسياري از عالمان ديني در باره آن سخن گفته و بحث کرده اند. در اين جا به ذکر پاره از دلايل و مستندات عقلي عصمت انبيا اشاره مي شود:
1. از آن جا كه هدف از بعثت انبيا هدايت و راهنمايي انسانها به سوي حقايق و وظايفي است كه خداوند براي بشر تعيين كرده است، و در حقيقت انبيا و اوصياي آنان، خليفه و نمايندگان الهي در ميان بشر و مأمور ابلاغ دين خدا و هدايت بشرند، اگر خود آنان به دستورهاي دين و پيام رسالتشان عمل ننمايند و گرفتار لغزشهاي علمي و عملي بشوند، مردم هيچ گونه اعتمادي به آنان پيدا نميكند، در نتيجه اهداف بعثت تحقق نخواهد يافت؛ بنابراين حكمت و لطف خداوند اقتضا ميكند كه فرستادگان او از مصونيت كامل و عصمت در هر دو بعد عقل نظري و عقل عملي برخوردار بوده و نه تنها دچار معصيت و گناه نشوند؛ بلكه سهو و نسيان نيز در ساحت قدس آنان راه پيدا نكند.
2. دليل عقلي ديگر بر عصمت آن است كه انبيا، گذشته از آموزش و ابلاغ احكام خداوند مسئول پرورش و تربيت مردم نيز هستند. لذا در قرآن كريم آمده است: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَي الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ»؛[1]به راستي خدا بر مؤمنان منت نهاد آنگاه كه در ميانشان پيامبري از خودشان برانگيخت تا آيات او را بر آنان بخواند و پاكشان كند و كتاب و حكمتشان بياموزد، در حالي كه بيترديد پيش از آن در گمراهي آشكاري بودند. بيترديد اين مهم (تربيت و تزكيه نفوس) در صورتي تأمين خواهد شد كه مربيان اصلاح و تربيت، خودساخته، صالح و از هرگونه معصيت و نقص پاك و منزه باشند، و گرنه به طور مسلّم «فاقد شيء معطي شيء» نخواهد شد.[2] از قاضي عبدالجبار معتزلي نقل شده كه گفته است: چون مردم به حرف كسي كه كردارش با گفتارش مطابقت ندارد، اطمينان حاصل نميكنند، پس واجب است كه انبيا از چيزي كه سبب عذاب و خروج آنان از ولايت الهي ميشود، منزه باشند.[3]3. دليل ديگر آن است كه اطاعت و پيروي از پيامبران الهي واجب است و اگر آنان معصيت انجام دهند وظيفه مردم نسبت به آنان دو صورت خواهد داشت، اگر پيروي آن ها را نكنند و هر كاري كه پيامبران انجام ميدهند به جا نياورند، فايدة بعثت از بين خواهد رفت؛ زيرا خداوند پيامبران را براي آن فرستاده است كه مردم كردار آنها را سرمشق و الگو قرار دهند و با بهرهگيري از آن سرمشق، خود را به كمال مطلوب انسانيشان برسانند. و اگر پيروي كنند بايد مثل آنان هر كاري را، گرچه خلاف و معصيت باشد بايد انجام دهند؛ در حالي كه هيچ پيامبري مردم را به گناه فرا نميخواند و اساساً پيامبران براي هدايت و جلوگيري از معصيت فرستاده ميشوند؛ پس معلوم ميشود كه گناه اساساً با انگيزه بعثت ناسازگار است و انبيا نبايد گناه كنند.[4]4. نكته ديگر آن است كه اگر پيامبران معصوم نباشند و گناه انجام دهند چند محذور و مشكل جدي پيش خواهد آمد:
الف. چون معصيت موجب فسق ميشود؛ شهادت آنها پذيرفته نيست؛ در حالي كه نپذيرفتن شهادت پيامبر نقض غرض رسالت اوست.
ب. اگر پيامبري گناه كند، سزاوار عذاب، نفرين و سرزنش خدا ميشود؛ در حالي كه هيچ پيامبري چنين نيست.
ج. اگر كسي اهل معصيت باشد، اساساً به مقام نبوت نميرسد و نميتواند عهدهدار رسالت بشود، چون خداوند فرمود: «لاينال عهدي الظالمين»؛[5]جمعبندي و نتيجه: پس به دليل اين كه اولاً تنها در سايه عصمت اطمينان مردم به پيامبران تحقق پيدا ميكند.
ثانياً: انبيا، گذشته از بيان احكام دين مسئول تربيت و تزكيه بشراند.
ثالثاً: چون اطاعت از پيامبر واجب است، پس هركاري كه او ميكند مردم يا بايد انجام دهند و يا لااقل براي آنان جائز است انجام دهند، گرچه معصيت باشد.
رابعاً: اگر پيامبر معصيت كند شهادت او پذيرفته نيست و سزاوار نفرين است و نميتواند به مقام نبوت برسد.
با توجه به موارد ياد شده عقل حكم ميكند كه پيامبران الهي بايد در هر دو بعد علمي و عملي از هرگونه نقص و معصيت مصون و معصوم باشند و گرنه اهداف بعثت تحقق پيدا نخواهد كرد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. سبحاني، جعفر، منشور جاويد، ج 10، ص 152، نشر امام صادق، 1370 ش.
2. سبحاني، جعفر، منشور اماميه، ص 112، نشر مؤسسه امام صادق، 1376 ش.
3. علامه طباطبايي، سيد محمدحسين، شيعه در اسلام، ص 85، نشر شركت انتشار، تهران، سال 1348 ش.
4. سبحاني، جعفر، عصمة الانبياء في القرآن الكريم، ص 53، نشر مؤسسه الامام لاصادق، سال 1376 ش.
5. طباطبايي، سيد محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، ج 2، ص 136، نشرالمؤسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1403 ق.
پي نوشت ها:
[1] .آل عمران/ 164.
[2] . بند الف و ب، در منبع ذيل مطرح شده: مصباح يزدي، محمدتقي، آموزش عقايد، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، چاپ اول، سال 1367ش، ج 2، ص67، سبحاني، جعفر، منشور جاويد، قم، انتشارات اسلامي، ج 5، ص32.
[3] . سبحاني، جعفر، الهيات، علي هدي الكتاب و السنة و العقل، نشر المركز العالمي للدراسات الدينيه، چاپ دوم، سال 1411 ق، ج 2، ص 157.
[4] . جوادي آملي، عبدالله، وحي و نبوت، تفسير موضوعي قرآن كريم، قم، نشر مركز اسراء، چاپ اول، 1381 ش، ش3، ص 231.
[5] . بقره/ 124.