طلسمات

خانه » همه » مذهبی » حضرت حوا براي چه آفريده شده است؟

حضرت حوا براي چه آفريده شده است؟

گرچه انگيزه و علت خلقت حضرت حوا همانند ساير پديده ها بطور كامل و همه جانبه براي كسي جز خداوند مشخص نيست، اما از دقت در بعضي از آيات، مي توان نكته هايي را دربارة خلقت حوا بدست آورد كه دراين جا به چند نمونه از آن آيات اشاره مي شود:
1. در سورة مباركه اعراف مي فرمايد: (هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِيَسْكُنَ إِلَيْها)[1] يعني او خدائي است كه شما را از نفس واحد آفريد و همسرش را نيز از جنس او قرار داد تا در كنار او بياسايد و آرام گيرد.
بايد توجه داشت كه مراد از كلمة (زوجها) در اين آيه، همسر آدم يعني حوا است و با عنايت به تعبير (ليسكن اليها)، انگيزة خلقت (حوّا) بدست خواهد آمد، كه خداوند براي آرامش و اُنس آدم (ابوالبشر) حوا را آفريده است.[2]2. در آية ديگر به نكته هاي ديگري دربارة خلقت همسر اشاره نموده و مي فرمايد: «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ لآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»[3] يعني از نشانه هاي او اين است كه از (نوع) خودتان، همسراني براي شما آفريد تا بدانها آرام گيريد، و ميان تان دوستي و رحمت نهاد، آري در اين نعمت براي مردمي كه مي انديشند قطعاً نشانه هاي است.
گرچه اين آيه، اختصاص به جريان خلقت (حوا) ندارد، اما (حوا) به عنوان همسر آدم (ابوالبشر) نيز از اين قاعده كلي و اصل عمومي بيرون نيست. از نظر اين آيه مي توان  آفرينش (حوا) را اولاً به عنوان آيتي از آيات خدا دانست چون اگر خلقت همسران ساير انسان ها از نظر قرآن، آيت الهي قلمداد شده پس خلقت (حوا) به طريق اولي آيت خدا است. ثانياً: اگر انگيزة خلقت همسر براي ساير انسان ها براي آرامش آنان معرفي شده، خلقت (حوا) به عنوان همسر آدم به طريق اولي مي تواند چنين باشد چون در آن زمان غير از آدم هيچ انساني وجود نداشته است تا آدم با او اُنس و آرامش بگيرد. از طرفي مرد و زن در واقع مكمِل هم هستند و آن دو به تنهايي در حقيقت ناقص اند و گويا چيزي كم دارند لذا برخي مفسرين در اين باره گفته اند: به راستي وجود همسر با ويژگي هايي كه در آيه اشاره شده، براي انسان، ماية آرامش زندگي است و يكي از مواهب بزرگ الهي محسوب مي شود، اين آرامش از اين جا ناشي مي شود كه اين دو جنس مكمِل يكديگر و مايه شكوفائي و نشاط و پرورش يكديگرند بطوري كه هر يك بدون ديگري ناقص است و طبيعي است كه ميان يك موجود و مكمل وجود او چنين جاذبة نيرومندي وجود داشته باشد.[4]تمام اين قواعد كلي كه دربارة همسران ساير انسان ها مطرح است دربارة همسر آدم يعني (حوا) نيز مطرح است بلكه به طريق اولي مطرح است. بنابراين تمام علل و انگيزه هايي كه در خلقت همسران ساير انسان ها وجود دارد درباره خلقت (حوا) نيز وجود دارد.
3. از نظر قرآن كريم همة انسان ها از آدم و همسرش (حوا) پديد آمده اند لذا فرمود: (خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثِيراً وَ نِساءً)[5] يعني شما را از نفس واحد آفريد و جفتش را (نيز) از او آفريد و از آن دو، مردان و زنان بسياري پراكنده كرد. پس يكي از انگيزه هاي خلقت (حوا) آن بوده است كه از طريق او نسل آدم و نوع انسان گسترش پيدا كند. و برخي از بزرگان اهل تفسير با استناد به آية ياد شده بدين نكته اصرار دارند كه هيچ موجودي غير از نوع انسان در ازدياد و گسترش نسل آدم، نقش نداشته است.[6]4. نکته ي مهم ديگر اين که هر دليل و انگيزه و عاملي كه براي آفرينش ساير موجودات و يا لااقل مردها مطرح است مي تواند درباره خلقت (حوا) نيز مطرح باشد مثلاً اگر قرآن كريم مي فرمايد: (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ)[7] يعني من جن و انس را نيافريدم جز براي اين كه عبادتم كنند؛ پس اگر خلقت انسان ها براي عبادت خداوند است، خلقت (حوا) نيز مي تواند براي چنين هدفي باشد، چون هيچ دليلي وجود ندارد كه انگيزة عبادت در آفرينش ديگران مطرح باشد اما در آفرينش (حوا) مطرح نباشد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. ناصر مكارم، تفسير نمونه، ج 22، ص 384، نشر دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1379ش.
2. علامه طباطبائي، الميزان، ج 8، ص 390، نشر دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1372 ش.
3. ناصر مكارم، تفسير نمونه، ج 19، ص 379، نشر پيشين.
4. ناصر مكارم، تفسير نمونه، ج 7، ص 50، نشر پيشين.

پي نوشت ها:
[1] . اعراف/ 188.
[2] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، نشر دارالكتب الاسلاميه، 1379 ش، ج 7، ص 51.
[3] . روم/ 21.
[4] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، نشر پيشين، ج 16، ص 389؛ و طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، تهران، نشر دارالكتب الاسلاميه، 1372ش، ج 16، ص 173.
[5] . نساء/ 1.
[6] . طباطائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، نشر پيشين، ج 4، ص 145.
[7] . ذاريات/ 36.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد