خانه » همه » مذهبی » با توجه به اينكه مي گويند فقر كفر مي آورد، چرا بعضي آدم ها هيچ وقت پولدار نمي شوند، شايد اگر پولدار شوند آدم بدي نشوند؟

با توجه به اينكه مي گويند فقر كفر مي آورد، چرا بعضي آدم ها هيچ وقت پولدار نمي شوند، شايد اگر پولدار شوند آدم بدي نشوند؟

احاديثي كه در باب فقر و غناء از معصومين ـ عليهم السّلام ـ وارد شده است به صورت كلي بر دو دسته تقسيم مي شوند: 1. دسته اول احاديثي كه فقر را ستايش و غنا را نكوهش مي كنند. 2. دستة دوم احاديثي كه برعكس فقر را نكوهش و ثروتمندي را ستايش مي كنند. براي فهم مفهوم اين احاديث لازم است به مفهوم تك تك احاديث مراجعه نمود و به اين نكته توجه كرد كه چه فقري ستايش و چه غنايي نكوهش گرديده  است، همانگونه كه لازم است عكس آن، يعني ستايش غنا و نكوهش فقر مورد شناسي گردد.
تا آنجا كه مي دانيم حديث مورد نظر حديثي است كه به صورت مكرر از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ در مجامع حديثي شيعه و سني نقل شده: حديث اين است: «كاد الفقر ان يكون كفراً»[1] نزديك است كه فقر كفر باشد. احاديثي به اين مضمون هم از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ و هم از ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ بسيار داريم.
 اما در قبال اين احاديث، رواياتي فراوان داريم كه از فقر تمجيد شده است، مثلاً در حديث ديگر از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ داريم كه «الفقر فخري»[2] افتخار من به فقر است. معناي اين احاديث زماني روشن مي شود كه معاني فقر را بدانيم. راغب در مفردات چهار معنا براي فقر بيان كرده است:
1. فقر، يعني اينكه انسان غني بالذات نيست، هميشه به خداوند محتاج است. اين معنا از آيه كريمه «يا ايها الناس انتم الفقراء الي الله و الله هو الغنيّ الحميد»[3] اي مردمان شما محتاج هستيد به خداوند و خداوند بي نياز پسنديده است. استفاده مي شود.
2. فقر يعني بي پولي، نيازمندي دنيوي و كسي كه مخارج روزگارش را ندارد. اين گونه فقر موضوع مسئله زكات و صدقه و … مي باشد.
3. فقر النفس. يا همان حرص و آز و طمع. بعضي از بزرگان، حديث «فقر كفر مي آورد» را به همين معنا توجيه كرده اند. علامه مجلسي هم همين معنا را براي حديث مي پسندد و معتقد است كه فقر مزموم فقر نفس است.[4]4 . فقر الي الله. كه يكي از مقامات اولياء خدا مي باشد. بزرگان حديث «الفقر فخري» را به همين معنا را دانسته اند.[5]اكنون كه با سابقة اين بحث به صورت مختصر آشنايي حاصل شد، لازم است بگويم كه:
اولاً: به نظر اكثر علماء، حديث «فقر كفر مي آورد» ناظر به فقر مالي نيست. بلكه منظور فقر نفس است. يعني همان حرص و آز و طمع است كه كفر مي آورد.[6]ثانياً: بر فرض كه ناظر به فقر مالي باشد، علما توجيهاتي در وجه اينكه چرا فقر مذمت شده ذكر كرده اند: بعضي گفته اند دليلش آن است كه فقر انسان را به حسد مي كشاند و حسد اعمال نيك انسان را تباه مي كند، آنگونه كه آتش هيزم[7] را، دوم اينكه  انسان را خوار و حقير مي كند و انسان حقير به خودش، دينش و آبرويش بهايي قايل نيست،‌سوم اينكه روح تسليم در برابر قضاي الهي را از انسان سلب مي كند.[8]ثالثاً: مذمت و مدح فقر در صورتي است كه خود فقر به تنهايي مورد نظر باشد نه تبعات فقر. به عبارت ديگر، فقر به تنهايي مورد بحث احاديث مي باشد. اما اگر تبعاتي مانند اينكه بر اثر فقر دست به سرقت بزند، يا العياذ بالله، از دين بيرون شود، يا سخني بگويد كه خداوند را به خشم بياورد، در اين صورت به صورت قطع، فقر مذموم است. همانگونه كه اگر ثروت مندي باعث گردد كه انسان با استفاده از مالش به كارهاي خير بپردازد يا صدقه جاريه و باقيات الصالحاتي از خودش بر جاي بگذارد، دين خدا را ياري كند و امثال اين موارد، مسلماً ثروت مندي خوب و پسنديده است.
بر عكس آن نيز قابل تصور است. يعني اگر ثروت مندي انسان را دچار غرور، خود برتري خواهي، عناد و سركشي در برابر فرمان هاي خداوند و… وادار سازد، بدون شك موجب وبال و مذموم است. همانگونه كه در قرآن از «مترفين» يا همان ثروتمندان، همواره به عنوان نخستين دشمنان انبياء و تكذيب كنندگان ايشان، نام برده شده است.[9] و در مقابل، افراد فقير بسياري بودند كه دل هاي پر از ايمان داشتند و فقر زره اي از ايمانشان نكاست. مانند مجاهدين صدر اسلام. بنابراين مي توان نتيجه گرفت كه برداشت از حديث «فقر كفر مي آورد» نيازمند دقت بيشتر است و بايد احاديث بيشتر مطالعه گردد.
اما اينكه چرا بعض آدم ها پولدار نمي شوند و اگر پولدار شوند شايد آدم بدي نشوند. از جواب بخش اول سؤال تا حدودي روشن گرديد كه بدي و خوبي انسان ها ربطي به پولدار شدن و فقرشان ندارد. مهم انتخاب انسان است كه بخواهد چگونه زندگي كند و چه چيزهايي برايش اهميت داشته باشد؛ رضاي خداوند يا ثروت و پول و مقام…؟ همانگونه كه پولدار شدن آدم ها نيز ربطي به خوبي و بديشان ندارد. خداوند سنت هايي دارد كه هر كس آن سنت ها را رعايت كند چه كافر چه مؤمن به پول و ثروت مي رسد.
 بعنوان مثال هر كس تلاش نمايد و زحمت بكشد، يا به كسب و تجارت بپردازد و در اين مسير مهارت كافي داشته باشد، مي تواند صاحب پول و ثروت گردد. اما اگر كسي بيكاري و تنبلي را پيشه كند، يا در زندگي اش حساب و كتاب نداشته باشد، فقير مي شود، مي خواهد مؤمن باشد يا كافر. اين راه ها ممكن است حلال باشد يا حرام و تكليف انسان هم از همين جا معنا پيدا مي كند. چون او بايد ميان راه هاي خوب و بد انتخاب كند. آري،‌مي توان از روايات استفاده كرد كه راه هاي رسيدن به پول تنها راه هاي مادي نيست، دعاها، امدادهاي غيبي، ارتزاق از غير ما احتسبت (راه هاي نامرئي) هم وجود دارد. به عبارت ديگر علاوه بر طرق معمول كسب رزق، مؤمن مي تواندكارهايي انجام دهد كه خداوند به كسبش، به مالش بركت دهد، همانگونه كه مي تواند كارهاي انجام دهد كه موجب سلب توفيق او در امر كسب معاش حلال گردد. اما به هر حال همة اين امور باز هم به خود انسان و عمل او ربط پيدا مي كند.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. التحفته السنيه، الفيض الكاشاني (عبدالله جزائري)، ص 58، خطي.
2. شرح اسماء الحسناء، ملا هادي سبزواري، ج2، ص 68، مكتبه بصيرتي.
3. الميزان في تفسير القرآن، العلامه محمد حسين طباطبائي، ج 20، ص 395، مؤسسه نشر اسلامي، جامعه مدرسين قم.
 
پي نوشت ها:
[1] . كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، تحقيق علي اكبر غفاري، دارالكتب الاسلاميه، 1365 ش، ج2، ص 307، و صدوق، خصال، قم، جامه مدرسين حوزه علميه، ص 12، و مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، ج 27، ص 247، جلال الدين سيوطي، جامع صغير، بيروت، دارالكتب، ج 2، ص 266.
[2] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 41، ص 55 و منابع بسيار ديگر.
[3] . فاطر/ 15.
[4] . بحارالانوار، ج 69، ص 16.
[5] . راغب الاصفهاني، مقررات الفاظ القرآن، ص 641.
[6] . همان.
[7] . اشاره به حديثي از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ، صدوق، فضايل الشيعه، تهران، انتشارات عابدي، ص 11.
[8] . محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحكمه، همان، ص 2439 به نقل از احياء علام الدين، ابوحامد الغزالي.
[9] . سبأ/ 34، زخرف/ 23.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد