خانه » همه » مذهبی » چگونه با عدالت خداوند سازگار است که يکي را با هوش خلق مي کند و يکي را کم عقل؟ با اين وجود معلوم نيست که خداوند در جايي اين نقص را جبران کند ؟

چگونه با عدالت خداوند سازگار است که يکي را با هوش خلق مي کند و يکي را کم عقل؟ با اين وجود معلوم نيست که خداوند در جايي اين نقص را جبران کند ؟

قبل از هرچيز بايد بدين نكته اشاره شود كه گرچه براساس آيه مباركه (ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ)،[1] تمام نعمت هايي كه به انسان مي رسد از خداوند است، از جمله عقل، فراست و هوش، اما درباره اين كه شخص زمينه و ظرفيت افاضه اين نعمت را دارد يا ندارد، صدها علت پيدا و پنهان نقش دارد. چه اين كه مصلحت هاي نهفتة بسياري دراين باره وجود دارد كه درك آن براي همه كس آسان نيست و چه بسا به افرادي استعدادهاي يكساني داده مي شود، اما در برخي افراد زمينه شكوفايي آن استعدادها پيدا مي شود، و در برخي ديگر به دلايل مختلفي استعدادهاي خدادادي زمينه شكوفايي پيدا نمي كنند و در نتيجه فردي نسبت به فرد ديگر كم هوش تر و يا ضعيف تر به نظر مي آيد.
بنابر اين، لازم است به اين نکته دقت گردد که تمامي اسرار خلقت براي ما قابل درک نيست و اگر در موردي راز يک مسئله بر ما معلوم نشد، احتياط دين داري اقتضا مي کند که به محکمات عقايد مراجعه کنيم. در اين مورد، عدالت خداوند جزء اصول مسلم است که بارها در قرآن به صراحت مورد تأکيد قرار گرفته، اگر شبهه اي را نتوانستيم حل کنيم نبايد «ظلم» را به خداوند نسبت دهيم، بلکه بايد باز هم به کلام خداوند گوش دهيم که فرمود: «به شما جز دانش اندکي نداده ايم»[2]نکته ديگر اين که، بسياري از نواقص جسمي و ذهني معلول عوامل طبيعي است. مثلا وجود ژنهاي خاص، عدم مراقبت دردوران بارداري مادران، سوء تغذيه، تربيت و صدها عامل ديگر که امروزه در علم پزشکي مورد بحث قرار گرفته اند. خداوند اين عوامل را قرار داده و دوست ندارد که بر خلاف جريان اين عوامل کار کند. به عبارت ديگر، خداوند هميشه در کار خلق معجزه نيست. او همين اسباب را قرار داد. و مصلحت را بر اين ديده که امور عالم بر اساس همين اسباب اداره شود. اما از آن جا که عالم ماده عالم تزاحم است، گاهي عواملي باعث مي شود که پديده اي به صورت کامل بوجود نيايد. در اين جا اگر خداوند از راه فوق العاده نقص را جبران کند، کارکرد اسباب با اختلال مواجه مي شود، او به جاي اين کار که به يک معنا به برهم خوردن نظام عالم تکوين منتهي مي شود، به مقتضاي عدالتش دو کار ديگر انجام ميدهد؛ نخست اين که نقصانش درجاي ديگر و در زمينه ديگر جبران مي کند، دوم اين که تکليف را بر او آسان مي سازد که در ذيل به اين دو مورد اشاره مي شود:
اگر كسي به هر دليلي، دچار مشكلاتي از اين قبيل بشود، براساس باورهاي ديني، خداوند آن كاستي ها را به نحوي در دنيا و يا در آخرت جبران مي كند و هرگز بدون جبران نخواهد ماند. لذا يكي از بزرگان در اين باره مي گويد: مقتضاي عدل الهي است كه هر آزار و آسيب و رنج و كمبودي كه به انسان مي رسد از طرف خداي متعال همه آن ها جبران شده و عِوض داده مي شود تا نعمت او بر همه بندگان برابر و مساوي شود و تفاوتي در ميان نماند. مگر بر حسب قابليت خود بندگان، زيرا كسي كه قابليت چيزي را ندارد، آن نعمت را آرزو نمي كند مثلاً افراد عادي هرگز آرزو ندارند كه مشكل ترين مسايل رياضي را بتوانند حل كنند چون قابليت آن را ندارند مثل آن كه كوه آرزوي حركت ندارد و اگر از اين نعمت محروم شود رنج نمي برد تا عوض بخواهد، اما آنچه بر حسب قابليت آرزوي آن را دارد، بايد به آنها داده شود تا رنج نبرد و اگر محروم ماند با عِوض گرفتن جبران مي شود.[3]و در روايات نيز در اين باره كه كمبودهاي بعضي مردم را خداوند بالاخره جبران مي كند، مطالبي بازگو شده كه در اين باره به چند نمونه اشاره مي شود:
1. امام صادق ـ عليه‎ السلام ـ فرمود: همانا فقراء مؤمنين، پيش از ثروت مندان به باغ هاي بهشت وارد مي شوند.[4]2. و نيز فرمود: چون گناه بندة مؤمن فراوان شود و عمل صالحي نداشته باشد كه جبران آن گناهان نمايد، خداوند او را به غم و اندوه گرفتار نمايد تا آن گناهان را جبران كند و او را پاك سازد.[5]3. و هم چنين فرمود: روز قيامت خداوند به بندة مؤمن مي فرمايد: ترا در دنيا براي خوار كردنت در نزد خودم نيازمند نكردم، اين پرده را بردار و نگاه كن به جاي دنيا به شما چه داده ام، او پرده اي را بر مي دارد و به خداوند عرض مي كند با اين عوض هايي كه بمن داده ايد مشكل و سختي دنياي من جبران مي شود.[6]از اين گونه روايات بخوبي بدست مي آيد كه هرگز جاي ترديد نيست كه كاستي هاي انسان كه در دنيا گرفتارش مي شود، به بهترين صورت در قيامت جبران مي شود و خداوند عوض آن كاستي ها را چند برابر به انسان مي دهد. گذشته از اين، چه بسا در دنيا ديده مي شود كه كساني با اين كه در اول عمر دچار مشكلات گوناگوني شده اند, در آخرعمر به آسايش و رفاه رسيده اند و بالعكس، و يا چه بسا ديده مي شود كه برخي گرچه خودش از نظر بعضي جهات جزء طبقه ضعيف جامعه است اما فرزندان تيزهوش و با استعدادي دارند، و چه بسا كساني گرچه بدلايلي نتوانسته اند كه به دانشگاه راه پيدا كنند و به مدارج علمي ظاهري دست يابند، اما از نظر معنويت و تقوي و دين داري از بسياري از درس خوانده هاي پُرمدعا جلوتر اند و يا خداوند به او فرزندي مي دهد كه آموزگار بزرگي براي بسياري از بزرگان اهل معرفت مي شود. از جمله، به عنوان نمونه، پدر ملاحسين قلي همداني است كه پدر او يك چوپان ساده دل (ولي باتقوا) بوده است، خداوند به بركت معنويت او فرزندي چون ملاحسين قلي را مي دهد كه بلاواسطه يا بالواسطه استاد همه بزرگان اهل عرفان و معنويت محسوب مي شود و بسياري از بزرگان اهل معرفت در زمان معاصر با واسطه شاگرد مكتب عرفان آن بزرگ مردي الهي هستند.
نمونه معروف آن علامه طباطبائي است كه در كودكي پدرش را از دست مي دهد، اما در سايه لطف خداوند از نظر علمي به جايي مي رسد كه همه دانشمندان فيلسوف به نحوي شاگرد مكتب فلسفي او هستند. و صدها نمونه را دراين باره مي توان آورد كه بخوبي مي رساند كه خداوند در دنيا يا آخرت و يا در هر  دو جا كاستي هاي بنده گانش را به نحوي شايسته جبران مي كند.
بنابراين ترديدي در اين كه خداوند كمبودها درهر محوري كه باشد جبران مي کند نيست, لذا هرگز از اين نظر اشكالي بر عدالت خداوند پديد نمي آيد. چرا كه يا در اين دنيا خداوند از طريقي ديگر به او نعمتي بالاتر مي دهد مانند انسان كوري كه از تيزهوشي و حافظة بسيار بالايي برخوردار است. يا انسان فلجي كه با دهان و دندان خود نقاشي هاي زيبا مي آفريند و… (نمونه هايش در جهان فراوان است) يا اينكه در قيامت خداوند جبران مي كند, حال يا در گناهان و عذابش تخفيف مي دهد يا در بهشت نعمت هاي فراواني ارزاني مي كند كه اكثراً اين گونه است. لذا لازم نيست فقط در اين دنيا كمبودها و نقص ها جبران شود.
گذشته از همه اين امور، اگر تكاليف هوشمندان با افرادي كه از هوش بهره فراواني ندارند مساوي مي بود، ممكن بود كه اشكال بر عدالت وارد مي شد؛ اما خداوند از هر كس به اندازه توانايي عقلي و جسمي شان تكليف خواسته است. و از نظر اجتماعي نيز هر كس به اندازه صلاحيت فكريش وظيفه دارد؛ پس اشكال از اين جهت نيز متوجه عدل الهي نيست. و اين نكته را مي توان از آيه «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»[7] برداشت كرد. مي فرمايد خداوند هيچ كس را بيش از توانايي اش تكليف نمي كند.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. آية الله جعفر سبحاني، الهيات و معارف اسلامي، ص 128، نشر مؤسسة امام صادق، 1372 ش.
2. آية الله جعفر سبحاني، راه خداشناسي و شناخت صفات او، ص 494. انتشارات مكتب اسلام، سال 1375.
3. مطهري، مرتضي، عدل الهي، نشر شركت سهامي، انتشارات، تهران، چاپ 2، سال 1352 ش.
4. علي رباني گلپايگاني، عقايد استدلالي، ج 1، ص 194، نشر انتشارات نصايح قم، 1381 ش.
 
پي نوشت ها:
[1] . نحل/ 53.
 [2]. اسراء/ 85.
[3] . شعراني، شرح فارسي تجريد الاعتقاد، تهران، نشر كتابفروشي اسلاميه، بي تا، ص 469.
[4] . امالي مفيد، مشهد، نشر بنياد پژوهشهاي اسلامي، 1364 ش، ص 155، ح7.
[5] . همان، ج 3، ص 36.
[6] . كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، با ترجمة جواد مصطفوي، قم، نشر بنياد رسالت، بي تا، ج 3، ص 364.
[7] . بقره/ 286.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد