در آغاز شايسته است به چند نكته اشاره كنم.
تعريف علم حضوري
قبل از هر مطلبي درباره علم ضروري است كه ماهيت و گوهر علم حضوري و حصولي روشن گردد تا دامنه و قلمرو هر يك مشخص شود.
علم حضوري آن است كه: وجود معلوم در پيش عالم حضور داشته باشد؛ يعني «واقعيت معلوم پيش عالم (= نفس يا ادراككننده ديگري) حاضر است و عالم، شخصيت معلوم را مييابد».[1]علم حصولي آن است كه: ماهيت و مفهوم معلوم در نزد عالم حاضر است، و «واقعيت معلوم در پيش عالم حاضر نيست فقط تصويري از معلوم در پيش عالم حاضر است».[2] حاصل اين تعريف اين است كه گاهي علم و آگاهي از طريق حضور وجود معلوم در نزد عالم صورت ميپذيرد، و زماني بواسطه حصول و حضور مفهوم و ماهيت معلوم حاصل ميگردد، كه عالم نخست به مفهوم ماهيت آگاه ميشود، سپس از طريق آن به معلوم خارجي آگاهي مييابد. بنابراين ملاك در علم حضوري، حضور وجود معلوم در پيش عالم است و در علم حصولي، ماهيت و مفهوم معلوم.
امّا در رابطه به سؤال مطرح شده، بايد گفت: هر چند علم انسان به آفريدگارش حضوري است «ولي در اثر ضعف مرتبهي وجودي و نيز در اثر توجّه به بدن و امور مادي، اين علم به صورت ناآگاهانه در ميآيد؛ امّا با تكامل نفس و تمركز توجّه همين به صورت كاملتر ظاهر ميشود.»[3] توضيح اينكه علمهاي حضوري از نظر شدّت و ضعف يكسان نيستند، بلكه گاهي علم حضوري در اثر ضعف (ضعف وجودي عالم) به صورت ناآگاهانه در ميآيد و گاهي نيمه آگاهانه و زماني آگاهانه خواهد بود.[4]پرسش مهم اين است كه علت اختلاف مراتب علم حضوري چيست؟ با اينكه در علم حضوري وجود معلوم در پيش عالم حاضر است، اختلاف مراتب علم حضوري «معلوم»، به علت اختلاف مراتب وجودي «شخص مدرك» است، يعني عالم و نفس، هر قدر از نظر مرتبهي وجودي ضعيفتر باشد، علوم حضوريش ضعيفتر و كمرنگتر است و هر قدر مرتبهي وجوديش كاملتر باشد، علوم حضوريش كاملتر و آگاهانهتر ميگردد. هرگاه وجود «عالم» از نظر وجودي كاملترين باشد كه فوق از آن قابل تصور نباشد، همانند وجود خدايي سبحان كه هيچگاه غفلتي او را فرا نميگيرد، و لحظهايي از تدبير جهان غافل نميماند.[5] و ذات او به هر چيز عالم است[6] جهل و ناآگاهي در ساحت مقدس او راه ندارد. معاليل و نفس انسان، هرچه از نظر وجودي كاملتر باشد، علم حضوريش به خداي سبحان كاملتر خواهد بود و نفس در اثر تهذيب هرچه كاملتر و قويتر باشد و تعلّقاتش را از دنيا و زخارف دنيا گسسته باشد، مانند انبياء و امامان ـ عليهم السّلام ـ محال است كه علم حضوري آنان آگاهانه نباشد و غفلت در آن راه داشته باشد.[7] ولي در مواردي كه معلول از نظر وجودي، ضعيف و متوجه دنيا و امور دنيوي و زخارف آن باشد و در تهذيب نفس و تزكيه آن، در صحنه جهاد اكبر پيروزي نصيبش نگرديده از حضور معلوم (خدايي سبحان) غافل ميشود.[8] هر چند حضور محقق و ثابت است، ولي به آن حضور توجّه ندارد و در اثر توجّه و علاقه به دنيا از حضور حق تعالي غفلت دارد. همانند بيماري كه از درد، رنج ميكشد و درد خود را با علم حضوري مييابد، ولي هنگامي كه دوست عزيزي را ميبيند و توجهش بسوي او معطوف ميشود، ديگر شدت درد را درك نميكند، علت اين ضعف ادراك ضعف توجّه است، برعكس موقع تنهايي در شب تاريك كه توجهي به ساير موارد ندارد درد خود را با شدت بيشتر درك ميكند كه علت آن شدت توجّه است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. مصباح يزدي، محمدتقي، آموزش فلسفه، ج 1، سازمان تبليغات اسلامي، تهران، 1364.
2. طباطبائي، محمدحسين، ترجمه: شيرواني، علي، بداية الحكمة، الزهرا، تهرن، 1369.
3. جوادي آملي، عبدالله، ده مقاله، الزهرا، تهران، 1364.
4. فنائي اشكوري، محمد، علم حضوري، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، قم 1375.
پي نوشت ها:
[1] . مطهري، مرتضي، اصول فلسفه، مقاله دوم، ص47، «پاورقي».
[2] . همان مدرك.
[3] . مصباح يزدي، محمد تقي، دروس فلسفه، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالي، ص 30.
[4] . همان مدرك.
[5] . بقره/ 255.
[6] . بقره/ 29.
[7] . جوادي آملي، عبدالله، تبيين براهين اثبات وجود خدا، نشر اسراء، چ 2، 1375، ص 95.
[8] . توبه/ 67.