عجز به معني عقب افتادن از چيزي و قرار گرفتن در دنباله كاري است، سپس به عنوان قصور و ناتواني از انجام كار در مقابل قدرت به كار رفته است.[1] بنابراين عجز در صورتي صادق است كه قدرت در آن مورد بتواند إعمال شود و در تعريف قدرت گفته اند: عبارت است از اينكه فاعل به گونه اي باشد كه هرگاه بخواهد فعل را انجام دهد و هرگاه نخواهد انجام ندهد. پس اوّلا خواست و اراده لازم است و ثانياً قدرت فعل و ترك را در بر مي گيرد و ثالثاً اراده از قدرت محدودتر است و هم اينكه اراده مسبوق به علم است.[2] مسئله قدرت خداوند از اهم مباحث صفات كمال و جمال است كه از هر نظر نا محدود و بي پايان است و هر امر ممكني را شامل مي شود، قدرتي كه توأم با اختيار و مشيّت است، هر زمان اراده كند انجام مي دهد و هر زمان اراده محو و نابودي چيزي را كند، از ميان مي رود[3] اما مقدور بودن هر چيزي مستلزم تحقق آن نيست و تنها اموري تحقق مي يابند كه اراده الهي به ايجاد آنها تعلق گرفته باشد، پس دايره مرادات تنگ تر از مقدورات است[4] و خداوند حكيم جز كار شايسته و حكيمانه انجام نمي دهد ولو اينكه مقدور او باشد.