يكي از راههاي اثبات فراگيري و جامعيت دين اسلام, استفاده از بعضي ادله اثبات ضرورت نزول وحي و بعثت انبياء است به اين صورت كه:
الف) آفريدگار انسان, خداي عليم و حكيم است كه او را براي هدفي عالي ـ رسيدن به كمال و سعادت ابدي ـ آفريده است.
ب) انسان حقيقتي جاودانه است و بايد در «صراط مستقيم» به سوي ابديت حركت كند، تا از اين راه سعادت ابدي خود را تأمين كرده و به كمال برسد؛ و هر قدر در اين راه مرتكب خطا شود به همان اندازه از سعادت ابدي محروم خواهد بود.
ج) چون انسان مخلوق خداي عليم و حكيم است, فقط خداوند به حقيقت انسان و ابعاد وجودي و نيازهاي وي به طور دقيق واقف است و جز او, كسي از حقيقت انسان و نيازها و انتظارات واقعي او, آگاهي ندارد.
د) بنابراين هيچ كس جز خداوند نميتواند نيازهاي او را برآورده سازد, و اگر هم بخواهد در اين باره (تأمين نيازهاي دنيوي و اخروي بشر) قدمي بردارد ـ چون به همه ابعاد وجودي انسان آگاهي ندارد و از طرفي احتمال بروز خطا برايش وجود دارد ـ موجبات محروميت انسان از كمال و سقوط وي را فراهم ميكند.
و اين با عنايت و حكمت الهي سازگار نيست كه انسان را براي كمال بيافريند ولي مسير آن كمال را در اختيار انسان قرار ندهد؛ از اين رو پروردگار حكيم، برنامة هدايت انسان را تنظيم و آن را به وسيلة رسولان خود ارسال ميكند, تا بشر با پيمودن اين راه و برنامه الهي, مصون از انحرافات و لغزشها به سعادت حقيقي خويش نائل آيد و به كمال نهايي كه لقاي الهي است برسد و از سعادت جاودانه بهرهمند گردد.[1]برهان مزبور كه به اختصار بيان شد, روشن ميكند كه بين عمل انسان در زندگي دنيوي و سعادت ابدي او رابطه برقرار است و چون شئون زندگي انسان گسترده است, دين هم بايد شئون مختلف داشته, و از برنامه گسترده برخوردار باشد و لازم است هر آنچه براي سعادت و كمال انسان ضروري است و جز از طريق وحي حاصل نميشود و يا با سختيهاي فراوان حاصل ميشود, از جانب خداوند متعال تأمين شود. و از آنجايي كه وحي و نبوت انسان را به سعادت دنيا و آخرت نايل ميسازد, مؤمن دينباور و دينشناس در مقام نيايش ميگويد: « ربّنا اتنا في الدّنيا حسنة و في الاخرة حسنة»[2] خدا در دنيا و آخرت به ما حسنات اعطا كن.
حسنات دنيا, همان نظام اقتصادي و مالي سالم, نظام سياسي و اجتماعي صحيح, وجدان كاري و نظم, توسعه در معيشت, امانت, عدالت و مانند آنهاست و حسنات آخرت رضوان الهي و بهشت خواهد بود.[3]و امام صادق ـ عليه السّلام ـ نيز در بيان حسنات دنيا و آخرت ميفرمايد:
«رضوان الله و الجنة في الاخره و السعه في المعيشة و حسن الخلق في الدنيا»[4] حسنه آخرت رضوان خدا و بهشت است, و حسنة دنيا, توسعه در معيشت و اخلاق خوب است.
و در روايت ديگري آن امام ميفرمايد: حسنه دنيا توسعه در رزق و معيشت و حسن خلق است[5]بنابراين با ارائه نمونهاي از برهان عقلي و روايات نقلي[6] استفاده ميشود كه دين با ارائة برنامههاي متنوع، در صدد آن است كه جامعه انساني را وادارد تا زندگي خود را در دنيا به گونهاي نتظيم كند كه دنيائي نيكو و آخرتي سعادتمند براي خود رقم زند چرا كه ما بر اين باوريم كه دنيا و آخرت به هم پيوستهاند و نميتوان دنيا را بدون در نظر گرفتن موازين الهي سامان داد آنگاه انتظار آخرتي سعادتمند داشت.
اما به صورت مصداقي نسبت به هر كدام بايد گفت:
در نظام اقتصادي اسلام اصول و پايههاي اساسي و ساختمان نظري آن، كه حاوي احكام كلي و جزئي است، در قالب متون ديني و در گسترة فقه اسلامي ارائه شده است. يكي از ارائه دهندگان مكتب اقتصادي اسلام شهيد محمد باقر صدر است كه نظريات و اصول كلي را زيربنا، و سيستم قانوني و احكام اقتصادي را كه كه مبتني بر اصول است رو بنا ناميد و با مطالعه و بررسي احكام حقوقي ـ اقتصادي، يعني رو بنا به كشف زيربنا يا اصول كلي نظام اقتصادي همت گماشت.
مكتب اقتصادي اسلام اهداف خاصي را براي تحقق خود بيان كرده است كه چگونگي اجراي اين هدف، به مقتضيات زمان و مكان و اوضاع و شرايط جوامع مختلف بستگي دارد.[7] بدين معنا كه اصول كلي اقتصاد اسلامي بيانگر محدودة فعاليتهاي اقتصادي هر مسلمان است. كه تخطي از آن باعث كسب حرام و بطلان معاملات ميشود.
از آن جمله ميتوان سلسة مقررات اقتصادي دربارة مالكيت، مبادلات، معاملات، ماليات، ارث، هدايا، صدقات، وقف، مجازاتهاي مالي و… را نام برد. از طرف ديگر اسلام محدوديتهايي به لحاظ اخلاقي نيز ارائه داده است و به مردم توصيه به رعايت امانت، عفت، عدالت، ايثار و منع تعدي به مال ديگران، خيانت، رشوه و…
اما ضوابط جزئي و موردي را به عهده عقل بشر قرار داده است تا براساس تجربيات كرده است بشري شكل گيرد و به شرط انطباق بر آن محدوديتهاي كلي اقتصادي و اخلاقي مورد تأييد اسلام خواهد بود.[8]به عنوان نمونهاي از بيان آن اصول كلي ميتوان به آيه كريمه 29 سوره مباركه نساء اشاره نمود:
«لاتأكلو اموالكم بينكم بالباطِلِ اِلّا ان تكون تجارة عن تراض منكم
اموال يكديگر را به ناروا مخوريد؛ مگر آن كه داد و ستدي با جلب رضايت هر دو طرف از شما باشد.
نظام تربيتي
در مورد نظام تربيتي اسلام بايدگفت منظور از اين نظام، كليه اطلاعات و انديشههايي است كه دين راجع به حقيقت انسان و ويژگيها و ابعاد او و رابطهاش با خداوند و اموري مانند اينها ارائه ميكند. فقط بايد به اين نكته توجه داشته باشيم كه بدون شك علم و فلسفه در توسعه و بالندگي مباني نظام تربيتي اسلام مؤثر است.[9] يكي از مهمترين اهداف پيامبران تربيت و هدايت انسانها بوده است و از فراز و نشيبهاي زندگي عبور دهند و به مقصود و مطلوب نهائي، كه قرب به خداوند متعال است رهنمون سازند.
لَقَدْ مَنَّ الله علي المُؤمِنينَ اِذْ بَعَثَ فيهِمْ رسولاً مِنْ اَنفُسِهِمْ يَتْلوُا عَلَيهم آياتِهِ و يُزَكيهم و يُعَلِمُهُمُ الكتابَ و الحِكمْة[10]ترجمه: به يقين خدا بر مؤمنان منت نهاد كه رسولي از خودشان در ميان آن برانگيخت، تا آيات خود را بر ايشان تلاوت كند و به پاكي تربيتشان كند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد.
مباني و اهداف نظام تربيتي؛ به عنوان بخشهاي بنيادين آن نظام، به صورت گستردهتر و آشكارتري در متون ديني اسلام ظاهر ميشوند، گرچه روشها و راهكارهاي تربيتي نيز به صورت قابل توجهي در آيات و روايات مشاهده ميشود.
نظام اجتماعي
قرآن و سنت به مسائلي در حوزة فلسفه اجتماع و تاريخ پرداخته است؛ ولي اين پرداختن، ما را از مطالعة علمي جامعهشناسي بينياز نميكند. بدين معنا كه عالمان علوم اجتماعي بايد همواره با مطالعه ميداني، آماري و تجربي پديدههاي اجتماعي در جامعة خود، آسيبهاي اجتماعي و روابط پديدههاي اجتماعي را كشف كنند و در عين حال به جهت اينكه موضوع بحث جامعة ديني و جامعة مسلمين است، به ناچار بايد از آموزههاي ديني مدد گرفت.[11]
نظام سياسي
ادغام دين و سياست در اسلام، از زمان شخص پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ آغاز شد و با قوانين سياسي و حقوقي جهت خاصي پيدا كرد. پس از هجرت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ از شهر مكه به مدينه، سياست عملي ايشان به صورت حكومت ديني ظاهر شد و او رهبري سياسي و در عين حال، ديني جامعة خويش را برعهده داشت.
تاريخ اسلام شاهد جنبشها و حركتهاي سياسي فراواني بوده است كه منشاء ديني و اسلامي داشتهاند.[12]كه همه اينها به علاوة آيات و رواياتِ ناظر به نوع حاكميت و رفتارهاي حاكمان و امثال اينها جلوههائي از نظام سياسي اسلام است.
در مورد بيان معيارهاي كلّي مسائل سياسي آيات و روايات فراواني ميتوان يافت. از آن جمله ميتوان آيه 279 سوره مباركه بقره را ذكر كرد كه در مورد ظلمزدايي در جامعه ميفرمايد: «لاتظلمون و لاتظلمون» نه ستم كنيد و نه تحت ستم قرار گيريد. و يا در آيه 90 سوره نساء پيروان صلحخواهي اسلام ميفرمايد:
«ان اعتزلوكم فلم يقاتلوكم و القوا اليكم السلام فما جعل الله عليهم سبيلاًُ»
پس اگر از شما كنارهگيري كردند و با شما نجنگيدند و با شما طرح صلح افكندند، ديگر خدا براي شما راهي (براي تجاوز) بر آنان قرار نداده است.
و از جمله روايات متعددي كه در اين زمينه وجود دارد ميتوان به نامه اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ به مالك اشتر كه منشور حكومتي جامعي به شمار ميآيد، اشاره كرد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ علامه طباطبايي، تفسيرالميزان، ج4، انتشارات اسلامي، قم.
2ـ جوادي آملي، عبدالله؛ انتظار بشر از دين، نشر اسراء، قم.
3ـ جوادي آملي، عبدالله؛ شريعت در آينه معرفت، نشر اسراء، قم.
4ـ جوادي آملي، عبدالله؛ نسبت دين و دنيا، نشر اسراء، قم.
5ـ خسروپناه، عبدالحسين، گستره شريعت، نشر معارف، تهران.
6ـ خسروپناه، عبدالحسين، انتظارات بشر از دين، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، تهران.
7ـ رباني گلپايگاني، علي؛ جامعيت و كمال دين، كانون انديشه جوان، تهران.
پي نوشت ها:
[1]. جوادي آملي, عبدالله، انتظار بشر از دين, قم, مركز نشر اسراء, 1380, ص36ـ35.
[2]. بقره/201.
[3]. جوادي آملي, عبدالله, همان، ص38.
[4]. مجلسي, بحارالانوار, بيروت، دارالاحياء التراث العربي, 1403 هـ . ق، ج69, ص 37, ح18.
[5]. شيخ جمعه العروسي الحويزي, تفسير نورالثقلين, قم، مؤسسه اسماعيليان, ج13, ص7, ح2.
[6]. ر.ك: صدر، محمد باقر؛ اقتصادنا، قم، مكتب علوم اسلامي، 1417 هـ . ق، ج1.
[7]. خسروپناه، عبدالحسين؛ گستره شريعت، تهران، نشر معارف، 1382، ص306ـ307.
[8]. مطهري، مرتضي، نظري به نظام اقتصادي اسلام، تهران، انتشارات صدرا، ص16ـ17.
[9]. همان، ص344.
[10]. آل عمرانظ164.
[11]. خسرو پناه، همان، ص430.
[12]. خسروپناه، عبدالحسين، كلام جديد، قم، مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علميه، چاپ اول، 1379، ص231.