عرفا براي معرفت و شهود باطني ويژگيها و نشانههايي ذكر ميكنند كه آن را از ساير راههاي شناخت جدا ميكند. برخي از آنها عبارتنداز:
1ـ بيان ناپذيري
بيانناپذيري معرفت حاصل از سلوك و نگنجيدن محتويات آن در قالب الفاظ، ويژگي اصلي تمامي حالات و تجربههاي عرفاني [1]است.
وجود اين مشكل در ميان احوال عرفاني نه تنها مورد تأكيد و قبول عرفاي مسلمان است، بلكه انديشمندان غربي نيز بيان ناپذيري را يكي از ويژگيهاي مشترك عرفان در هر مكتب و فرهنگي شمردهاند.
عين القضاة خاصيت بيانناپذيري و غير قابل انتقال بودن را اساس تمايز معارف عرفاني از علوم رسمي ميداند و عطار هم از شبلي نقل ميكند كه عبارت، زبان علم است و اشارت، زبان معرفت.[2]و در ميان انديشمندان غربي باك ريچارد موريس ميگويد:كه تجربهاش محال است به وصف درآيد. تنيسون ميگويد: اين حال به كلي برتر از كلام است. سيموندز ميگويد:اين حال را براي خودش هم نميتوانست وصف كند و الفاظي بيابد كه تعبير مفهومي از آنها به دست دهد. آرتور كوستلر از تجربهاش ميگفت كه معني داشت ولي نه در قالب الفاظ.[3]اما سر بيانناپذيري مكاشفات و مشاهدات عرفا در اين است كه اين تجارب در جايگاهي وراي قلمرو عقل و انديشه معمولي ما تحقق ميپذيرند در حالي كه محور اصلي بهرهگرفتن انسان از زبان، انديشه است و زبان تنها از حوزه عقل و انديشه فرمان ميگيرد. پس زبان برخاسته از نيازهاي حوزة عقل و انديشه در شرح و تفسير تجارب عرفاني ناتوان خواهد بود.
2ـ ذو مراتب بودن
در مورد كشف و شهود، مراتب و تقسيمبنديهاي متنوعي از سوي عرفا مطرح شده است كه همة آنها به ذومراتب بودن كشف و شهود اشاره دارند و به عبارت ديگر از كلمات عرفاء دربارة معرفت عرفاني و شهودي نحوهاي از شدت و ضعف را ميتوان درك كرد. به اين معنا كه كسي در مرتبه ضعيف معرفت شهودي است و ديگري در مرتبه متوسط و آن ديگري در مرتبه بالاتر.
به اعتقاد خواجه عبدالله انصاري سالك بعد از طي مراحل و مقاماتي به مقام حقايق ميرسد يعني به مقام كشف و شهود رسيده و حقايق عالم براي وي مكشوف ميگردد. و اين مرحله مشتمل بر مراتب و درجاتي است كه اولين مرتبه آن مكاشفه است. و مكاشف كسي را گويند كه به ماوراء حجاب اتصال پيدا نمايد و به حسب باطن وجود خود، باطن وجود را كه ماوراي عالم وجودي است شهود نمايد؛ و سرّ اصلي حقيقت وجود در او سرايت نمايد و حقايق را در حضرت علميّه و عالم اعيان ثابته شهود نمايد، يعني حقايق اعيان را در عين حق به كشف تام ملاحظه نمايد.[4]ايشان مقام بعد از مكاشفه را مشاهده ميداند.[5]به اعتقاد ابن عربي مراحل سير و سلوك همراه با فتح و مكاشفات عرفاني است و براي اين فتوحات الهي سه مرتبه تصوير ميكند كه عبارتند از: فتح عبادت، فتح حلاوت و فتح مكاشفه.[6]آيت الله جوادي آملي در بيان مراتب معرفت شهودي ميفرمايد: در اولين مرتبه آدمي قادر به معرفت اسرار عالم ملك و طبيعت ميگردد و از اين طريق بدون آنكه رنج شرايط و اسباب معرفت مفهومي را كه مربوط به شناخت از دور است داشته باشد به حوادث گذشته و آينده نشئه طبيعت علم پيدا ميكند.
در مرتبه برتر به اسرار عالم ملكوت و فراطبيعت پي ميبرد، درك آن اسرار براي كساني كه از عالم ملك سفري را آغاز نكردهاند. و جز آن به حقيقتي راه نبردهاند مشكل و غير ممكن است.
مرتبه فراتر آمادگي نظر به جبروت و شايستگي نظر به عرش خداوند سبحان است، اين مقام نظير مقام حارثة بن مالك است.
اين مقام كه همان مقام احسان است مقام كساني است كه گرچه خداوند و عرش او را مشاهده نميكنند ليكن طوري خداوند را ميشناسند كه گويا او را با چشم دل ميبينند و نيز ميدانند كه خداوند آنان را مشاهده مينمايد.
در عاليترين مرتبه از معرفت و شهود، انسان به جايي ميرسد كه در متن تمامي امور متكثر، آن حقيقت واحده را مشاهده ميكند كه حضرت علي ـ عليه السّلام ـ در وصف او ميفرمايد: «مع كل شي لابمقارنة و غير كل شي، لابمزايلة»[7] يعني با همه چيز هست، نه اينكه همنشين آنان باشد، و با همه چيز فرق دارد نه اينكه از آنان جدا و بيگانه باشد.[8]3ـ وهبي بودن
عرفا معتقدند معرفت شهودي علمي وهبي و ارثي ميباشد كه عمل و رفتار بنده در آن نقش ندارد، بلكه صرفاً عطيّه الهي است.
سيد حيدر آملي براي وهبي و ارثي بودن اين علم، آيات و احاديث زيادي را نقل ميكند كه دلالت دارند بر اينكه تمام علوم حقيقي و معارف الهي در سرشت و نهاد آدمي مدفون است كه با تزكيه نفس از رذايل نفساني و تطهير باطن از تعلقات دنيايي و تصفيه قلب از ملكات شيطاني و توجه تام به پروردگار متعال و انجذاب كلي به حضرت ربوبيت و اعتماد تام بر فياضي علي الاطلاق و بالاخره با تقواي حقيقي شكوفا ميگردد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ يثربي، سيد يحيي، فلسفه عرفان، قم، دفتر تبليغات اسلامي. 1377.
2ـ شيرواني، علي، دين عرفاني و عرفان ديني، قم، دارالفکر.
پي نوشت ها:
[1] . يثربي، سيد يحيي، پژوهشي در نسبت دين و عرفان، تهران، مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، 1379، ص241ـ240.
[2] . همان.
[3] . خسروپناه، عبدالحسين، كلام جديد، قم، مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علميه، 1379، ص310.
[4] . القاساني، عبدالرزاق، شرح منازل السائرين، قم، انتشارات بيدار، 1373، ص514ـ510.
[5] . همان، ص515.
[6] . محي الدين عربي، الفتوحات المكيه، بيروت، دارصادر، بيتا، ج2، ص505.
[7] . نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتي، قم، انتشارات مشرقين، 1379، ص2.
[8] . جوادي آملي، عبدالله، شناختشناسي در قرآن، قم، مركز مديريت حوزه علميه، 1370، ص412ـ407.