پيش از پاسخ به سؤال ذكر چند مقدمه لازم است:
1ـ نياز انسان به رابطه با خدا همزاد او است، زيرا بر اساس فطرتي الهي خلق شده است. اين فطرت تغيير پذير نيست و از بين نيز نميرود،[1] اما ممكن است در اثر عوامل مختلف كارآيي فعلي نداشته باشد. و به تعبيري كه در سوره مباركه شمس آمده است مورد دسيسه قرار گيرد[2] و مخفي شود و به عبارتي، فعليت نداشته باشد. برخي از اين عوامل عبارتند از: دنيازدگي،در پي لهو و لعب بودن و … .[3]2ـ چنان كه گفته شد فطرت انساني هيچ گاه از بين نميرود. در اين بين عواملي نيز وجود دارند كه در مواقعي خاص باعث بروز و ظهور فطرت انساني ميشوند. مواقعي همچون احساس بيپشتوانگي و تنهايي و به عبارت دقيقتر حالت اضطرار روحي انسان، و يا حالت تنهايي و انقطاع انسان از زندگي مادي و دنيوي.[4] آنچه در اين موارد بروز مييابد و انسان به فطرت خويش رجوع كرده و خدا را ياد ميكند، همان خروج از غفلت و يافتن حالت تذكر است. كه در آيات و روايات فراواني مورد اشاره قرار گرفته است.[5]3ـ آن چه از اين دو نكته حاصل ميشود اين است كه ممكن است انساني در مدتي طولاني بلكه در تمامي عمر خويش، خدارا به ياد نياورد، زيرا ممکن است حقيقت وجودي و فطرت خويش را در زير آواري از غفلتها مخفي كرده باشد. بنابر اين اگر كسي در غرب و يا شرق خدا را فراموش كرده و اصلاً با خدا ارتباطي ندارد باعث تعجب نخواهد بود. و توجه به اين نكته لازم است كه غفلت در واقع پاسخي دروغين به فطرت انساني است و به همين دليل است كه انسان غافل احساس نياز به خدا نميكند زيرا گمان دارد كه اين نياز پاسخ گفته شده است. بنابر اين ميتوان پاسخ اول به پرسش شما را اين نكته دانست كه بسياري از انسانها با غفلت از خدا و مشغول شدن به غير او پاسخي ناصحيح به نيازهاي دروني خود ميدهند و احساس سيري كاذب پيدا ميكنند. بنا بر اين ديگر نيازي احساس نميكنند تا در جستجوي خدا باشند.
ولي آيا همة انسانهايي كه در مغرب زمين ساكنند چنين حالتي دارند؟ قطعاً پاسخ منفي است. و چنان كه گفته شد انسان فطرتي الهي دارد و اين فطرت در اثر عوامل بيدار كننده و هشدار دهنده بيدار ميشود. اين عوامل بيدار كننده در زندگي اكثر انسانها وجود دارند، بنا بر اين غربيها نيز همچون شرقيها و بلكه همانند همه انسانها نيازمند به رابطه با خدا هستند و اين رابطه را نيز احساس ميكنند و براي پاسخ به اين نياز واقعي خويش تلاش ميكنند. ذكر گوشههايي از يافتههاي يك نظرسنجي، ميتواند اين مدعا را وضوح بيشتري ببخشد. 82 درصد پاسخدهندگان آمريكايي به پرسشهاي اين نظرسنجي خود را يك فرد مذهبي توصيف ميكنند، و 60 درصد ايشان مذهب را در زندگي خود خيلي مهم ميدانند. اين رقم در كل اروپا 63 درصد و در انگلستان 55 درصد و براي فرانسه 48 درصد ميباشد. 44 درصد مردم امريكا گفتهاند كه لااقل هفتهاي يك بار در مراسم مذهبي (كليسا) شركت ميكنند. هرچند اين رقم در برخي از كشورهاي اروپايي همچون انگلستان و فرانسه و سوئد بسيار كمتر از اين عدد است كه شايد بتوان علت آن را سابقه نه چندان درخشان كليسا در اروپا عنوان كرد در حالي كه اين سابقه تاريك در امريكا وجود ندارد. و بالاخره اين كه 96 درصد امريكاييان خود را معتقد به خدا ميدانند. اين رقم در اروپا حدود 75 درصد است. بر اساس اين آمار ميتوان گرايش روزافزون مردم به اديان ديگر را نيز اضافه كرد. نياز اصيل انسان نه تنها باعث گرايش مردم به اديان الهي شده است، بلكه اديان غير الهي كه رايحهاي از معنويت براي انسان به ارمغان بياورند نيز مورد استقبال بشر غربي قرار گرفتهاند. در اين ميان اديان و فرقههاي جديد را نيز نبايد از نظر دور داشت.[6] همه اين نشانهها بيانگر اين است كه جمعيت انساني بدون خدا نميتواند زنده بماند حتي اگر انسانهاي نادري يافت شوند كه هيچ گاه به ياد خدا نباشند.
بررسي علل و عوامل اجتماعي اين رويكرد خارج از دايره اين نوشتار است. ولي توجه به اين نكته را لازم ميدانيم كه مهمترين علت اين گرايش به مذهب كه به شهادت همين آمار رو به گسترش است، سرخوردگي بشر جديد از زندگي جديد و مدرن خويش است كه او را به شدت نيازمند تكيهگاه رواني كرده است. احساس نياز به تكيهگاه يكي از عوامل بازگشت به فطرت الهي خويش است.
نتيجه آن كه بشر امروز غرب با روي آوردن به دين خود يعني مسيحيت و يا ساير اديان الهي و يا غير الهي همچون بوديسم و هندويسم و يا با ايجاد اديان و فرقههاي جديد و يا محافل معنويتگرا تلاش ميكند ارتباط خود با خداوند را حفظ كند و يا لااقل پاسخي به فطرت معنويت طلب خويش بدهد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ جوادي آملي، عبدالله، فطرت در قرآن، قم، مركز نشر اسراء.
2ـ مطهري، مرتضي، فطرت، تهران، انتشارات صدرا.
3ـ مجموعه مقالات اديان و مذاهب در جهان، مجله پگاه حوزه، شمارههاي 46ـ52.
پي نوشت ها:
[1] . بر اساس آيه 30 سوره مباركه روم.
[2] . آيه 10 سوره شمس «و قد خاب من دسّيها».
[3] . ر.ك فرقان/18، نور/37، منافقون/9، در اين آيات مباركه به برخي از عوامل غفلتزا اشاره شده است.
[4] . ر.ك جوادي آملي، عبدالله، فطرت در قرآن، قم، انتشارات اسراء، ص209ـ 208.
[5] . براي نمونه: نحل/53، عنكبوت/65، لقمان/32.
[6] . ر.ك: مجله همشهري ماه، مقاله باورمان به خداست، كاوس سيد امامي، شماره 12، اسفند 1380، ص56ـ57 كه به ضميمه روزنامه همشهريه شماره 2659، در تاريخ 5/12/1380 منتشر شده است.