پاسخ اين پرسش در گرو شناخت صحيح عقل و وحي و آشنايي با ويژگيهاي معارف وحياني و دانشهاي عقلي است.
ماهيت و ويژگيهاي وحي؛
واژه وحي و مشتقات آن، چنانكه از آراء ارباب لغت و واژه پردازان زبان عرب به دست ميآيد، داراي معاني مختلف و كاربردهاي متنوعي است همچون اشاره، الهام و در دل افكندن، نوشتن، رسالت و پيام، تفهيم و القاي پنهاني مطلبي به ديگري، نوشتار، امر و خط.[1]در قرآن كلمه وحي بيش از 70 مرتبه ذكر شده است كه غالباً دربارة ارتباط ويژه و پيام رساني مخصوص خداوند با پيامبران در زمينه هدايت انسانهاست و در مواردي نيز به معاني ديگري مانند: تقدير و تدبير عام نظام هستي، تدبير غريزي حيوان، الهام و در دل افكندن، اشاره، و… به كار رفته است ولي آنچه در اينجا مورد نظر ماست همان وحي تشريعي و ارتباط ويژه خداوند با پيامبران است، و داراي ويژگيهايي است از جمله:
الف: عصمت وحي:
وحي كه از جانب خداوند بر پيامبران نازل ميشود از خطا و لغزش مصون است زيرا خداوند كه فاعل وحي ميباشد منزه از اشتباه و لغزش است و در طريق نزول و تلقي وحي نيز بجهت ضرورت هدايتگري انسانها، خداوند وحي را حفظ ميكند تا غرض از بعثت كه اقامه حجّت و ارائه راه درست است حاصل گردد. قرآن در آيات متعددي مصونيت و عصمت وحي را بيان كرده است مانند:
1ـ وحي، سخن الهي است نه كلام پيامبر: « و كَذلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»[2] يعني ما بر تو وپيامبران پيشين وحي كرديم، « ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ يُفْتَرى مِنْ دُونِ اللَّهِ… من ربّ العالمين…»[3] اين قرآن پرداخته غير خدا نيست… از پروردگار جهانيان است « تِلْكَ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ »[4] اينها اخبار غيبي است كه به تو وحي ميكنيم، «ومايَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى»[5] پيامبر از روي هوي و نفس سخن نميگويد، اين (قرآن) همان وحيي است كه به او فرستاده شود.
2ـ وحي، در مراحل نزول تا ابلاغ مصون از خطا و لغزش است، «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ َرسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَيْهِمْ وَ أَحْصى كُلَّ شَيْءٍ عَدَداً»[6]داناي نهان است پس كسي را بر غيب خود آگاه نسازد مگر آن را كه به پيامبري برگزيند زيرا كه از پيش روي و از پشت سرش نگهباناني ميگمارد تا معلوم بدارد كه پيامهاي پروردگارشان را رساندهاند و خداوند بر آنچه نزد ايشان است احاطه دارد و عدد همه چيز را شمار كرده است.
3ـ وحي مصون از شک و اختلاف: «ذلك الكتاب لاريب فيه[7]» در اين كتاب (آسماني) شكي وجود ندارد، «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً»[8] آيا در قرآن تدبر نميكنند و اگر از جانب غير از خداوند ميبود در آن اختلاف بسياري ميديديد.
ب: وحي فراتر از علم آدميان
آنچه را خداوند بر پيامبران نازل ميكند معارفي است كه بخشي از آن در توان درك عقل نيست و اگر آنها را خداوند نازل نميفرمود و انسانها را از علم غيبش بهرهمند نميكرد انسانها براي هميشه از آن معارف محروم بودند خداوند فرمود: «وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ»[9] آنچه را كه توان درك آن را نداري به تو آموخت و فرمود همانند قرآن را اگر جن و انس جمع شوند نميتوانند بياورند.[10]ج: وحي بيانگر كليات و جزئيات
وحي و معارف وحياني هم شامل اصول كلي و قابل درك عقل است و هم برخي از موارد جزئي را دربرميگيرد از اينرو ميبينيم در قرآن هم اصول كلي مانند: «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ[11] خداوند سرنوشت هيچ قومي را تغيير نميدهد مگر اينکه آنان خود سرنوشت خويش را تغيير دهند.» هست و هم موارد جزئي مانند چگونگي روابط زن و مرد در آيات مربوط به نكاح وطلاق و…
د: دفعي بودن معارف وحياني
وحي به يكباره معارفش را در اختيار انسان قرار داده است و بدين صورت حجت و بينه[12] براي زندگي درست و راه مستقيم را به بشر نمايان ساخته است.
ماهيت عقل و ويژگيهاي آن
عقل در لغت به معناي تدبر،ّ حسن فهم، ادراك و انزجار استعمال شده است. و مراد از عقل در مباحث عقل و وحي همان قوة ادراكي انسان است كه امور كلي را درك ميكند عقل آدمي كه وجه تمايز انسان است داراي ويژگيهايي ميباشد كه از آن جمله است:
1ـ توان استدلال، استنباط، محاسبهگري، آينده نگري: عقل ميتواند با ترتيب مقدمات معلوم بر اثبات نتايج مجهول توفيق يابد و ميتواند با توجه به اهداف، شيوههاي مناسب و راههاي دستيابي به آن اهداف را محاسبه كند و بدست آورد و با دانستههاي خود ميتواند آينده را پيش بيني كند.
2ـ خطا و اشتباه در ادراكات عقلي: عقل با تمام كاراييهاي مثبتي كه دارد گاهي در چينش مقدمات يا در انتخاب مقدمات بهر جهتي دچار خطا و لغزش ميشود و نتايج ناصوابي بدست ميآورد.
3ـ اختلاف و شك در يافتههاي عقلي: هر چند عقل به بديهيات و قطعياتي دست مييابد ولي نميتوان وجود اختلاف و شك را در ميان عالمان و متفكران انكار كرد و همين جهت ضريب اطمينان آدمي را نسبت به ادراكات عقلي در معرض ترديد قرار ميدهد.
4ـ محدوديتهاي ادراكات عقلي: محاسبات عقلي و برنامهريزيهاي عقلاني بجهت محدوديت دانش بشري يا علاقههاي خاص عالمان و يا بخاطر تدريجي بودن كسب دانش، احاطه بر همه جوانب را ندارد.
5ـ عقل در معرض اميال و علائق: از جمله خطرات عقل و موانع درست انديشيدن، اميال و علائق و شهوات انسان است انسان به ميزاني كه پاك باشد حقائق را بهتر درك ميكند و از اينرو قرآن ميفرمايد: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً[13] اي بندگان خدا اگر پرهيزگاري پيشه کنيد خداوند به شما وسيلهاي ميدهد که با آن حق را از باطل خواهيد شناخت».
مقايسه معارف وحياني با معارف عقلي:
با توجه به ويژگيهاي عقل و وحي بايد گفت نه تنها معارف وحياني به ميزان معارف عقلي قابل اطمينان ميباشند بلكه معارف وحياني ضريب اطمينان بيشتري نسبت به معارف عقلي دارند و از اينرو در تعارض ميان عقل و وحي بايد وحي را بر عقل مقدم نمود بخاطر همين نكته است كه متفكران مسلمان گفتهاند هيچگاه ميان معارف وحياني و عقل قطعي تعارض و تضاد وجود نخواهد داشت و اگر تعارضي مشاهده شود يا وحي دچار تحريف شده است و يا آنچه از عقل، قطعي پنداشته شده است در واقع قطعي نيست.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ مصباح يزدي، محمد تقي، معارف قرآن (بخش راه و راهنما شناسي)، قم، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره).
2ـ حسين زاده، محمد، مباني معرفت ديني، قم، انتشارات مؤسسه امام خميني(ره).
3ـ خسروپناه، عبدالحسين، کلام جديد، قم، انتشارات دفتر تبيلغات اسلامي.
پي نوشت ها:
[1] . سعيدي روشن، محمد باقر، تحليل وحي از ديدگاه اسلام و مسيحيت، بيجا، موسسه فرهنگي انديشه، چاپ اوّل، 1375، ص7.
[2] . شوري/3.
[3] . يونس/37ـ38.
[4] . هود/49.
[5] . نجم/3ـ4.
[6] . جن/26ـ28.
[7] . بقره/2.
[8] . نساء/82.
[9] . نساء/113.
[10] . اسراء/88.
[11] . رعد/11.
[12] . انعام/157.
[13] . انفاق/29.