خانه » همه » مذهبی » طرحي كامل از بحث قرائت‌هاي مختلف از دين ارائه نماييد.

طرحي كامل از بحث قرائت‌هاي مختلف از دين ارائه نماييد.

قائلين به قرائت‌هاي مختلف معتقدند كه: فهم بشر تاريخمند است و حتي اصيل‌ترين فهم‌ها تاريخي است و معنايش اين است كه ما نمي‌توانيم هيچ فهم قطعي و ثابتي از دين داشته باشيم. علاوه بر اين افق معنايي مفسر در فهم دخالت دارد و بدون پيش داوري نمي‌توان به درك و فهم نايل آمد. از آنجا كه انسان و سنّت، تاريخي، سيال و متغيرند، جريان فهم يك جريان پايان‌ناپذير است يعني يك متن يا اثر هنري قابليت تفسير و فهم‌هاي متعدد دارد. مفسرين جديد با افق‌هاي معنايي نو به سراغ متن يا اثر هنري مي‌روند و امتزاج جديدي رخ مي‌دهد و فهم‌هاي جديدي شكل مي‌گيرد.
اين نظريّه فقط در متون ديني جاري نيست آنها مي‌گويند هر متن و نوشته و حتي يك اثر هنري مانند تابلوي نقاشي قرائت‌ مختلف بر مي‌دارد. طرفداران نظريّة قرائت‌ها دربارة ماهيت فهم متن دو نوع تحليل ارائه كرده‌اند.
تحليل اول: عمل فهم متن بر محور ذهنيت مفسر دور مي‌زند خوانندة متن با پيش‌داوري و انتظاري خاص با متن مواجه مي‌شود و ذهنيّت خويش را بر متن تحميل مي‌كند و متن را آن گونه كه انتظار دارد درك مي‌كند. براساس اين تحليل از ماهيت تفسير و فهم متن همة فهم‌ها و تفسيرها تفسير به رأي است و پرهيز از آن و تلاش براي دخالت ندادن پيش فرض‌ها، انتظارات و پيش داوري‌ها در عمل فهم متن ناممكن و ناشدني است.
تحليل دوم: تفسير متن محصول مشترك ذهنيت و افق معنايي مفسر و خواننده از يك طرف و افق معنايي متن از طرف ديگر است. امتزاج اين دو افق معنايي واقعة فهم را صورت مي‌دهد. خواننده با متن به ديالوگ و گفتگو مي‌پردازد و فهم متن نتيجه و برآيند اين گفتگو و تعامل است. فهم متن از ذهنيت و افق معنايي مفسر شروع مي‌شود. خوانندة متن با پيش‌داوري و پيش فهم خاصي به سراغ متن مي‌رود و در جريان عمل فهم، اين پيش داوري از سوي متن تعديل مي‌شود و فهم متن محصول اين كنش رفت و برگشتي ميان مفسر و متن است كه از آن به حلقة هرمنوتيك يا دور هرمنوتيكي (hermeneutical circle) تعبير مي‌كند. عوامل متعددي زمينه‌ساز نظريّه قرائت‌ها بوده است كه به دو عامل اشاره مي‌كنيم:
1. نسبي‌گرايي: به عقيدة نسبي‌گرايان، كل معرفت بشري و فهم آدمي نسبي است يعني ما امور ثابت و قطعي و هميشگي نداريم. بعضي از فهم‌ها ممكن است امروز قطعي باشند ولي بعد از مدتي همان فهم غير يقيني شود. اين نسبيت در همة مسائل و فهم‌ها و حتي ملاك‌ها هم جاري است فلذا ملاك واحد و ثابتي هم براي يقيني و قطعي بودن نمي‌توانيم ارائه كنيم.
2. هرمنوتيك: مهم‌ترين انديشه‌اي كه زمينه‌ساز نظريّه قرائت‌هاي مختلف گرديد بحث هرمنوتيك است. اين انديشه تحولات و دوره‌هاي مختلفي را از سر گذرانده است. مهم‌ترين مرحلة آن كه بيشترين تأثيرگذاري بر نظريّة قرائت‌ها را دارد با هايدگر و گادامر شروع شد و نام «هرمنوتيك فلسفي» بر آن نهاده شد. اين هرمنوتيك «اختصاصي به فهم متن يا علوم انساني ندارد بلكه ماهيت فهم را به طور كلي مورد تحليل قرار مي‌دهد و بنيان‌هاي هستي شناختي و شرايط وجودي تحقق آن را بررسي مي‌كند با اين وجود در اين هرمنوتيك به مسألة تفسير و فهم متون توجّه خاصي شده است و از مباحث متعددي نظير ماهيت فهم متن، امكان وصول به فهم عيني، هدف از تفسير متن و امكان قرائت‌هاي متعدد از يك متن بحث شده است.»[1] مهم‌ترين دستاورد اين هرمنوتيك مفسر محوري، عدم امكان فهم عيني از متن و عدم وجود معياري براي تشخيص تفسير معتبر از غير معتبر است.
نظريّة قرائت‌هاي مختلف لوازمي دارد كه عبارتند از:
1ـ به لحاظ قلمرو، نامحدود است و هر فهمي، قابل قرائت‌هاي مختلف است و هيچ متني از امكان تعدد فهم مستثني نيست.
2ـ تكثر و تنوّع قرائت‌ و وجود معاني مختلفي كه همگي آن‌ها قابل قبول و حتي بدون رجحان است مطلوبيت و مشروعيت دارد و به عنوان امري ناخواسته و عارضي تلقّي نمي‌گردد.
3ـ مفسِّر آزادي عمل بيشتري دارد و او را به حصار ضوابط و روش خاصي براي فهم متن محصور نمي‌كند و روش عامي براي فهم متون وجود ندارد تا از مفسرين خواسته شود كه لزوماً قرائت‌ خويش از متن را در چارچوب ضوابط آن و به طور روشمند و مضبوط انجام دهند بلكه دست مفسر در اين زمينه گشوده است و امكان ارائة تفسيرهاي متفاوت و گاه كاملاً متضاد و متناقض وجود دارد، بي‌آنكه مفسر دغدغة پيروي از روش خاصي را در باب فهم متن داشته باشد.
4ـ اين نگرش به شدت مفسر محور است به جاي آن‌كه مؤلف محور يا متن محور باشد. نقش مفسر و ذهنيّت او در شكل‌گيري معناي متن اگر بيشتر از خود متن نباشد دست كم به اندازة متن است. در اين تلقّي نقش مؤلف و مقصود و مراد او در فهم عملاً ناديده گرفته مي‌شود. طرفداران اين نظريه براي مدّعاي خود بيش از آن‌كه به دنبال اقامة دليل باشند در صدد اقامة شواهد هستند. و با بيان شواهد، چگونگي واقعة فهم و تحليل را نشان مي­دهند چنانچه در هرمنوتيك فلسفي هايدگر گذشت. برخي از شواهدي كه اقامه شده عبارتند از: 1ـ بعد زماني و تاريخ متن مانع دسترسي به معناي متن است. 2ـ هر مفسري ناخودآگاه در عمل فهم، پيش‌فرض‌ها و پيش‌نيازها و انتظارات خود را ناخودآگاه دخالت مي‌دهد. 3ـ قرائت‌هاي مختلفي كه از يك متن وجود دارد. اختلافات فقها و عالمان شاهد همين مدعاست. 4ـ هر متني داراي يك هسته و معناي مركزي است كه دور از دسترس مي‌باشد. اين نظريه با چالش‌هايي روبرو است كه به طور اجمال به برخي از آن‌ها اشاره مي‌كنيم:
1ـ قرائت‌هاي مختلف خود قرائتي در باب هويت فهم متن و معرفت دين است و حداكثر براي معتقدان آن حجّيت دارد.
2ـ اگر نظرية قرائت‌هاي مختلف حجّت باشد بايد نظريّة قرائت واحد كه تفسير صحيح را منحصر مي‌داند هم حجّت باشد لذا قرائت‌هاي مختلف خودشكن است.
3ـ در نظريّة قرائت‌ها از موارد جزئي، حكم كلّي استفاده شده و دچار مغالطه تعميم قضيه جزئي شده است.
4ـ صامت دانستن متن خلاف وجدان و محاورات روزمرّة آدميان است.
5ـ قرائت‌هاي مختلف افراطي چون منجر به تأييد دو فهم و دو معني متناقض از يك عبارت يا كلمه مي‌شود مستلزم تن دادن به تناقض است.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ واعظي، احمد، مقالة قرائت‌پذيري دين، نشريه قبسات، ش18.
2ـ خسروپناه، عبدالحسين، کلام جديد، قم، مرکز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه، چاپ اول، 1379.
3ـ مصباح يزدي، محمد تقي، پاسخ استاد به جوانان پرسشگر، قم، مؤسسه امام خميني، چاپ سوم، 1382.
4ـ نبويان، سيد محمود، راه و بيراه، قم، مؤسسه فرهنگي طه، چاپ اول، 1382.

پي نوشت:
[1] . حسين زاده، محمد، مباني معرفت ديني، ص138.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد