برخي از روشنفکران خواسته اند قصه هاي قرآن را مطابق معيارهاي هنر و غيرناظر به واقعيت بدانند. خولي از جمله اين افراد مي گويد: «از تمايز دوگانه در تصوير واقعيت، يعني تصوير هنري و روايت تاريخي، به روشني مي توان دريافت که روايت قرآن از رويدادها و اشخاص، ارائه هنرمندانه و ادبي است و نه تاريخي و واقع بينانه».[1]در حالي که اين تحليل دور از واقعيت و معارض با حکمت خداوند است. اگر پذيرفتيم فلسفه بعثت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و نزول کتاب، دعوت مردم به راه حق است، نمي توان تصور نمود که خداوند براي راهنمايي مردم از ابزارهاي باطل استفاده کند و با طرح داستان هاي خيالي و به دور از واقعيت در صدد هدايت مردم برآيد.
علامه طباطبايي در برابر چنين ادعاهايي موضع گرفته مي گويد: اعتقاد اين پژوهشگر با قرآن سازگار نيست. قرآن نه يک کتاب تاريخ است و نه مجموعه داستان هاي تخيلي؛ بلکه کتابي نفوذناپذير است که باطل از هيچ سو در آن راه ندارد و خود تصريح نموده که کلام خداست و جز حق نمي گويد. براي دستيابي به حق هرگز نمي توان از باطل ياري گرفت. پس چگونه يک پژوهشگر قرآني مي تواند آن را دارنده سخني باطل، داستاني دروغ يا خرافه و خيالي بداند؟[2]استاد مطهري پس از نقل سخن برخي متجددان در باب قصص قرآن مي نويسد: اين حرف، حرف بسيار مفتي است، محال است که خداوند متعال و انبياي عظام براي هدف مقدس از يک امر نامقدس مثلا از يک امر پوچ، باطل و بي حقيقت و لو به صورت تمثيل استفاده کنند.[3]سيد قطب نيز عدم نقل داستان هاي قرآن در منابع تاريخي را دليل واقعي نبودن آنها نمي داند و با صراحت مي گويد: درستي داستان هاي قرآن درستي واقعي است و هرگاه در داستان هاي قرآن از رويدادها يا شخصيت هايي سخن رفته باشد که نام و نشاني از آنها در تاريخ نيست بايد قرآن را در برابر تاريخ حجت دانست؛ زيرا قرآن فرستاده حکيم دانا و تنها متن ديني ايمن از تحريف و تزوير در طول تاريخ است.[4]آيت الله جوادي آملي نيز بر ناسازگاري کتاب حکمت با نقل داستان هاي خيالي و افسانه هاي ساختگي تاکيد مي ورزند و مي گويد: داستان هاي قرآن، ساختگي نيست بلکه واقعياتي است که در جهان گذشته رخ داده است و هدف قرآن از آوردن آنها نيز سرگرم کردن مردم نيست، بلکه واقعياتي است که در جهان گذشته رخ داده است و هدف قرآن از آوردن آنها نيز سرگرم کردن مردم نيست، بلکه نتايج حقي در جهت هدايت و تعليم و تزکيه مردم از آن مي گيرد و به همين جهت خداي سبحان قصه هاي قرآن را قصه هاي حق معرفي مي کند.[5]بنابراين اولا تمام آيات قرآن کريم از جمله داستان هاي آن داراي اعجاز هستند و معجزة جاويدان پيامبر اکرم مي باشد و تاکنون هيچ کس نتوانسته حتي سوره اي يا داستاني بياورد که به پاي آيات و داستان هاي قرآن برسد.
ثانيا داستان هاي قرآن بر اساس واقعيات شکل گرفته و از نظر پيام رساني آموزشي و عبرت آموزي در اوج است. «… مَا کانَ حَدِيثًا يُفْتَرَي وَلَکن تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ کلَّ شَيْءٍ؛ … اينها داستان دروغين نبود، بلکه (وحي آسماني است، و) هماهنگ است با آن چه پيش روي او (از کتب آسماني پيشين) قرار دارد و شرح هر چيزي (که پايه سعادت انسان است)، و هدايت و رحمتي است براي گروهي که ايمان مي آورند!».[6]
معرفي منبع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ تفسير نمونه، آيت الله مکارم شيرازي و ديگران، ج1، ص189ـ210؛ ج6، ص364ـ379؛ ج9، ص294.
پي نوشت ها:
[1]. ر.ک: خطيب، عبدالکريم، القصص القرآني في منطوقه و مفهومه، ص276ـ280.
[2]. طباطبائي، سيد محمد حسين، الميزان، ج7، ص165ـ167.
[3]. سيد قطب، التصوير الفني في القرآن الکريم، ص255ـ259.
[4]. مطهري، مرتضي سيري در سيره نبوي، ص123ـ124.
[5]. جوادي آملي، عبدالله، تفسير موضوعي، ج1، ص298ـ301.
[6]. يوسف / 111.