قبل از تعريف معرفت ديني لازم است ابتدا دو واژة دين و معرفت تبيين شوند.
دين در لغت به معناي اطاعت و جزا به كار رفته است. امّا در اصطلاح براي دين تعاريف مختلفي ارائه شده كه تفاوتهاي بنيادين با هم دارند. بعضي دايرههاي دين را چنان گسترده كرده كه حتي ادياني را كه به وجود خدا قائل نيستند در زير مجموعة دين قرار دادهاند و در مقابل گروهي آن چنان دايرة دين را تضييق كرده كه شامل يك نحله و مذهب خاصي ميشود. از اين رو بررسي تعريفهاي مطرح شده در اين مبحث چندان ضروري و سودمند نيست. مهم آن است كه منظور خود را از دين روشن كنيم. دين عبارت است از مجموعة عقايد، اخلاق، قوانين و مقرراتي كه براي اداره امور جامعه انساني و پرورش انسانها باشد. گاهي همه اين مجموعه حق و گاهي همة آن باطل و زماني مخلوطي از حق و باطل است. اگر مجموعهاي حق باشد، آن را دين حق و در غير اين صورت باطل يا التقاطي از حق و باطل مينامند.[1]بر اساس اين تعريف دين از سه بخش اعتقادات، اخلاقيات و احكام تشكيل شده است.
معرفت: در لغت به معناي مطلق علم و آگاهي است، همچون آگاهي پيدا كردن به اينكه زمين كروي است يا معرفت به وجود خدا وآگاهي به دانستههاي خود كه در مباحث معرفت ديني، معرفتشناسي و معرفت شناسي ديني همين معناي لغوي مورد نظر است. معرفت تقسيمهاي گوناگوني دارد. از جمله تقسيم به معرفت درجه اول و درجه دوم است. بيان اين تقسيم مانع از خلط بين تعريف معرفت ديني و تعريف معرفت شناسي ديني ميشود. معرفت درجه اول نگرش عالم از درون علم است و متخصص هر علمي بر اساس مسلمات و اصول موضوع و متعارف به آن دانش به حل مسائل آن ميپردازد، مانند اينكه با دليل عقلي يا نقلي به رحمانيت خداوند آگاهي مييابد.
معرفت درجه دوم، نگرش عالم به مسائل بيروني است، عالم از بيرون به مسائل مينگرد و معرفتهاي انسان را مورد بررسي قرار ميدهد مانند اينکه: آيا با عقل ميتوان اثبات كرد كه خداوند رحمان و رحيم است. در واقع اين نوع معرفت، علم به علم است. با توجه به تعريفي كه از واژههاي «دين»، «معرفت»، و معرفت درجه اول و دم ارائه شد. معرفت ديني را چنين بيان كردهاند: «معرفت ديني مجموعه شناختهايي است دربارة اديان الهي كه در بخشهاي عقايد، اخلاق و احكام و به عبارت ديگر، در بخشهاي عقيدتي و ارزشي و به عبارت سوم، در ابعاد هستها و بايدها يا نبايدها وجود دارد.»[2]بر اساس اين تعريف علم كلام، تفسير، فقه و ديگر رشتههاي علوم اسلامي زير مجموعة معرفت ديني واقع ميشوند. با توجه به مطالب فوق دين عبارت است از خود عقايد، اخلاق و احكام.
امّا معرفت ديني به شناخت از عقايد، اخلاق و احكام تعلق ميگيرد.
ابزار تحصيل معرفت: انسان براي دستيابي به معرفت، ابزارهاي گوناگوني دارد:
1. حس و تجربه: بسياري از شناختهاي ما از راه حواس پنجگانه ظاهري حاصل ميشود كه برخي از آنها بسيار ساده و روزمرهاند، مثل «اين منظره زيبا است» و پارهاي ديگر نياز به دقت و تأمل دارند، وقتي اين شناختهاي جزئي را به كمك قوانين عقلي، همچون قانون عليت، تعميم دهيم، به قانوني تجربي دست يافتهايم، مانند: آب در صد درجه ميجوشد.
2. عقل: اساسيترين كار آن درك مفاهيم كلي است كه با عمل تجربه، تعميم و انتزاع در مدركات به دست ميآيد.
3. شهود: واقعيات را بدون واسطه آن چنان كه هست دريابيم، در اين نوع معرفت هيچگونه خطا و اشتباه تصور نميشود. انسان به وسيله كشف و شهود ميتواند به معرفتهاي بسياري نايل آيد. ولي اكثر اين معرفتها براي همة انسانها امكانپذير نيست.
4. نقل: رهآورد نقل معتبر و روشمند به شمار ميآيد. آگاهي ما از وقايع و شخصيتهاي تاريخي و نيز كشورهايي كه تاكنون به آنها سفر ننمودهايم. به روش نقلي مبتني است. (گفتني است در نوشتههاي انديشمندان مذهبي، آن گاه كه نقل در برابر عقل قرار داده ميشود، منظور از آن خصوص معارفي است كه به وسيلة وحي دريافت شده و روايتگران براي ما گزارش كردهاند).
5. وحي: در لغت معاني گوناگوني دارد. اشاره، نوشتن، پيام، و سخن پوشيده. ولي در اصطلاح كلامي، وحي تفهيم اختصاصي از جانب خدا به بنده برگزيدهاي كه مأمور هدايت مردم است.[3] قرآن كريم نزول وحي را به پيامبر سه گونه بيان كرده است: «هيچ بشري را نرسد كه خدا با و سخن گويد جز (از راه) وحي يا از فراسوي حجاب يا فرستادهاي كه بفرستد و به اذن او هر چه بخواهد وحي نمايد».[4]معرفت ديني از چه راههايي به دست ميآيد؟ از آنجايي كه معرفت ديني بنابر تعريفي كه ارائه شده خود نوعي معرفت بشري است، پس از نظر راههاي تحصيل معرفت با معرفتهاي ديگر بشر يكسان است. ولي از آنجا كه دين به سه بخش اعتقادات، اخلاقيات و قوانين و احكام تقسيم ميشود، راههاي معرفت هر كدام عبارتند از:
1. اعتقادات: اصول اعتقادي بين تمام اديان الهي همان توحيد، نبوت و معاد است كه هستة مركزي اعتقادات همان توحيد است كه تنها از راه عقل يا كشف و شهود به اين معرفت ميتوان رسيد. و ابزاري مثل حس نميتواند در اينجا مورد استفاده قرار گيرد. همچنان كه با حس نميتوان نبوت و معاد را شناخت. زيرا كه حس به گذشته و آينده تعلق نميگيرد و حواس از درك حقايق غيرمادي عاجز است. امّا در شناخت معاد جداي از راه عقل و شهود از كتاب و سنّت (نقل) ميتوان بهره جست، ولي نبوت را يا بايد از راه عقل يا از راه اعجاز و اخبار پيامبران پيشين شناخت.
2. اخلاق و احكام و قوانين: كه همان بايدها و نبايدها هستند و از ملاكات واقعي مبتني بر مصالح و مفاسد حكايت ميكنند. اينها بر چند دسته تقسيم ميشوند. الف) آنها که از بايدها و نبايدها از راه عقل دريافت ميشوند، مثل وجوب عدالت و حرمت ظلم. ب) آنهايي که عقل به كمك حس و تجربه به آنها دست مييابد همچون احكام بهداشتي اسلام. ج) آنهايي كه عقل و ديگر ابزار معرفت نميتوانند شناختي از آنها حاصل كنند و تنها راه معرفت به اين دسته كتاب و سنّت (نقل) است، مانند تعداد ركعات نماز يوميه و بعضي از حلال و حرامهاي الهي. البته آن چه از راههاي معرفت ديني بيان شد، اختصاص به انسانهاي عادي دارد ولي تحصيل معرفت ديني براي اولياء و انبياء الهي با ابزارهاي حسي يا عقلي نبود، بلكه از طريق وحي حاصل ميشود و ليكن وحي به عنوان نوعي عالي از معرفت هيچ گاه مخالف با دانش عقلي و ادراك حسي نميباشد.[5]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ هادوي، مهدي، مباني كلامي اجتهاد، موسسه فرهنگي خانه خرد، چاپ اول.
2ـ لاريجاني، صادق، معرفت ديني، مركز ترجمه و نشر كتاب، چاپ اول.
3ـ ابراهيمان، سيد حسين، معرفت شناسي، ناشر دفتر تبليغات اسلامي.
4ـ طباطبايي، علامه محمدحسين، شيعه در اسلام، انتشارات جامعه مدرسين.
5ـ گلپايگاني، علي رباني، معرفت ديني از منظر معرفت شناسي، موسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، چاپ اول.
6ـ معلمي، حسن، معرفت شناسي، كانون انديشه جوان، چاپ اول، 1378.
پي نوشت ها:
[1] . جوادي آملي، عبدالله، شريعت در آينه معرفت، مركز نشر فرهنگي رجاء، چاپ اول، ص93.
[2] . حسين زاده، محمد، مباني معرفت ديني، قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، چاپ دوم، 1380، ص24.
[3] . مصباح يزدي، محمد تقي، راهنما شناسي، قم، مركز مديريت حوزه علميه، چاپ اول، ص21.
[4] . شوري/51.
[5] . شريعت در آينه معرفت، همان، ص366.