كشور اسلامي عراق دومين كشور شيعي جهان محسوب ميشود. موقعيت ارزشمند اين كشور به عنوان قلب خاورميانه و دروازة شرقي جهان عرب، عراق را به ميداني براي تاخت و تاز سياستهاي توطئهآميز قدرتمندان شرق و غرب تبديل كرد. با شروع جنگ جهاني اول، انگليسيها به بهانه جلوگيري از نفوذ آلمان با نيروي نظامي عظيم خود از دهانة شطالعرب با كليه ساز و برگ نظامي پيشرفته خود به عراق حمله كردند. از اينجا بود كه نهضتها و انقلابهاي جزئي عليه استعمارگران به رهبري مراجع و روحانيون برجسته، شكل گرفت به ويژه آن كه فرستادن نمايندگان مستقيم و تام الاختيار انگلستان براي ادارة عراق و نخستوزيري «نوري سعيد» و حكومت موقت «رشيد عالي كيلاني» كه به دشمني با شيعه مشهور بود بر شدت غضب مردم عراق و شكلگيري مسنجمتر نهضتهاي آنان افزود بعد از آن هم رياست جمهوري عبدالكريم قاسم و به دنبال آن حكومت وحشتناك حزب بعث و حسن البكر و بالاخره به قدرت رسيدن صدام كه نماد واقعي ديكتاتوري و خشونت و جنايت بود، موجب اعتراضات و در پي آن شكل گيري احزاب و نهادهاي مخالف شد.[1]اين احزاب فعال شدند و نخستين جرقة انقلاب، در حقيقت در سال 1920 م عليه انگليسيها شكل گرفت. اين انقلاب كه بعدها مشهور به انقلاب اسلامي 1920 عراق شد به رهبري روحانيت معروف شيعه نظير آيت الله العظمي محمد كاظم يزدي، آيت الله العظمي شيرازي، آيت الله العظمي اصفهاني و… انجام شد ولي متأسفانه اين انقلاب به موفقيت كامل دست نيافت و شكست خورد ولي با اين حال مردم عراق را از خواب غفلت بيدار كرد و زمينهساز تشكيل گروههاي مبارز بعدي شد، كه يكي از آنها همين مجلس اعلا است.
دلايل شكست انقلاب 1920م:
1. محدود بودن منابع مالي انقلاب؛ 2. كارشكني مليگراها كه همگي وابسته به انگليس بودند؛ 3. بياعتنايي كشورهاي خارجي به اين انقلاب؛ 4. عدم كمك اعراب و مسلمانان خارج از عراق به اين انقلاب؛ 5. كمبود اسلحه و مهمات در ميان انقلابيون. 6. پايين بودن سطح آگاهي عقيدتي و سياسي عموم مردم عراق؛ 7. كمبود روحانيون درجة دو تا بتوانند ميان رهبران عالي و مردم رابطه برقرار بكنند. 8. ايراني بودن سران انقلاب تا به اين بهانه انگليسيها وانمود كنند اين انقلاب خواست مردم عراق نيست. و…
در هر صورت عليرغم ناكامي انقلاب عراق در سال 1920 موجب شد كه پس از آن احزاب و نهادهايي براي پيشبرد اهداف اسلامي و مبارزه با ظلم و جور زمان شكل بگيرد به ويژه بعد از پايان جنگ جهاني دوم در سال 1945 م، تشكيل احزاب اسلامي وارد مرحلة جديدي شد كه عبارتند از:
1. اخوان المسلمين: اين هيئت و حزب در سال 1948 شكل گرفت ولي از آن جايي كه يك جنبش سني بود، بيشتر در محافل اهل تسنن هوادار داشت و به همين دليل هيچگاه نتوانست آن طور كه بايد در مراكز شيعي، مخاطب پيدا كند.[2]2. حزب التحرير الاسلامي: اين حزب نيز توسط اهل تسنن عراق تأسيس شد كه رياست آن به عهدة شيخ تقي الدّين النبهاني بود كه البتّه در سال 1954 دولت از ادامة فعاليت آنها جلوگيري كرد.[3]3. حركة الشباب المسلم: اين حزب حوالي سال 1953 تأسيس شد. اين جنبش موفق شد اولين تظاهرات مسلمانان در عراق را برنامهريزي و عملي كند.
4. اما مهمترين حزبي كه در آن دوران شكل گرفت و داراي گسترة عظيمي شد، بيشك حزب الدعوة الاسلاميه بود. اين حزب در سال 1957 م مطابق با 17 ربيع الاول 1378 ق مطابق با سالروز ولادت حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ تشكيل شد. اين حزب به ابتكار و رهبري يكي از علماي جوان به نام سيد محمد باقر صدر تشكيل شد. او و ساير عالمان همفكر او معتقد بودند شكستهاي جهان اسلام دليلي بر اثبات اين ادعاست كه لازم است همگان دوباره به اسلام روي آورند زيرا خداوند به مسلمانان وعده داده كه اگر از مذهب پيروي كنند، پيروز خواهند شد. اين حزب مورد حمايت جدي مرجع مذهبي اصلي عراق يعني آيت الله محسن حكيم، نيز برخوردار شد، لذا داراي استحكام و قدرت زياد گشت غير از آن علماي ديگري هم آن را تأييد و حمايت نمودند.[4]اين حزب همان طوري كه گفته شد با حمايت آيت الله العظمي حكيم رشد يافت. در برابر قيام 15 خرداد 42 ش ملت ايران، موضعي مثبت گرفت و تلاش كرد تا همانند احزاب ديگر كار حزبي را مرحلهبندي كند. از آن پس بر پايه اوضاع و شرايط جامعة اسلامي اين چهار مرحله را اساس كار خود قرار داد:
1. مرحلة بنا و سازندگي؛ 2. مرحلة كار مستقيم سياسي؛ 3. مرحلة انقلاب و درگيري نظامي با رژيم؛ 4. برپايي حكومت و اجراي قوانين؛[5] اين حزب كه حمايت و تأييد گروه ديگري به نام (جماعه العلماء) و علماي بزرگ را به همراه داشت فعاليتهاي خود را در دو بخش متمركز نمود: 1. طلاب حوزة علميه؛ 2. دانشجويان دانشگاهها.
ولي بعد از رويارويي با حزب بعث در سال 1974 م، گروه كثيري از رهبران آن توسط سران حزب بعث اعدام شدند لذا فعاليتهاي اين حزب كمرنگ شد و پس از مدتي در آن انشعاب به وجود آمد.
5. سازمان عمل اسلامي: اين سازمان پيشينهاي ديرينه دارد. در سال 1966 م جنبشي به نام حركت المرجعيّه «جنبش مرجعيت» در كربلا تأسيس شد و بنيانگذار آن سيد محمد تقي مدرسي بود اين جنبش در حقيقت توسط دايي او سيد محمد شيرازي رهبري و تأمين ميشد.[6]
مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق
آيت الله محمدباقر صدر ايده خاصي براي آينده احزاب و گروههاي اسلامي عراق و متحد نمودن آنها داشت و آن احياي گروه «جماعة العلماء» بود. اين گروه در سال 1959 م تشكيل شده بود ولي بارها مورد هجوم بعثيها قرار گرفت به طوري كه در سال 1969 اغلب اعضاي آن را كشتند و آيت الله العظمي حكيم را تحت نظر گرفتند وفرزندش سيد مهدي را هم به جاسوسي متهم نمودند لذا اين جمع بزرگ و مؤثر از هم فرو پاشيد. انديشة احياي «جماعة العلماء» طرحي بود كه شهيد صدر براي ساقط كردن رژيم صدام در سر داشت. بسياري از علماء موجود در حزب الدّعوة براي تشكيل چنين جماعتي اظهار آمادگي كردند. اما در خلال همين دوره آيت الله صدر توسط صدام به شهادت رسيد و بدين ترتيب بين اعضاي جماعت اختلاف به وجود آمد و اعضاي آن به زودي پراكنده شدند بعد از آنكه اين اختلاف و ناهماهنگي بين گروههاي مخالف صدام به وجود آمد، برخي از شخصيتهاي مبارز و فعال صحنة سياسي عراق بر آن شدند تا دفتري را به عنوان مركز هماهنگ كنندة اقدامات و تحركات سياسي و نظامي مخالفان رژيم بعثي داير كنند. پس از نشستهاي مكرر و انجام هماهنگيهاي لازم، دفتري به نام دفتر انقلاب اسلامي عراق تأسيس و مسؤليت و نظارت مستقيم آن به سيد محمد باقر حكيم واگذار شد. اما اين دفتر نه تنها نتوانست به تضادهاي داخلي گروههاي اسلامي فيصله بدهد بلكه خود نيز حساسيت خاصي را به وجود آورد و به جدا شدن از صحنة عراقيها و شخصيتهاي عراقي خارج از اين مجموعه منجر شد. لذا اين دفتر تعطيل و برخي از روحانيون سطح بالاي صحنة سياسي عراق گرد آمدند تا جريان و تشكيلات ديگري را به منظور رهبري و هدايت جريان انقلاب اسلامي عراق ايجاد كنند، تا اينكه پس از مشاورههاي طولاني، طرح مجلس اعلاي عراق ريخته شد. در آغاز تشكيل مجلس تصميم بر آن بود كه به جز سخنگو، بقية مسؤلان و اعضا، مجهول و مخفي بمانند، اما در عمل از اين سياست پيروي نشد. سيد محمد باقر حكيم در اولين دورة مجلس، به عنوان سخنگو و سيد محمود هاشمي شاهرودي «رئيس سابق قوة قضائيه كشورمان» به عنوان رئيس برگزيده شدند.[7] در اين مورد آيت الله حكيم گفته بود آيت الله صدر، او و سه نفر ديگر از علماء را براي بر عهده گرفتن رهبري كلي نهضت اسلامي عراق در صورت مرگ وي مشخص نموده است.[8] در هر صورت در اواسط سال 1983 م مجلس اعلاء خود را به عنوان تنها نماينده رسمي نهضت اسلامي عراق اعلام كرد و از همة نيروهاي غير اسلامي مخالف رژيم عراق خواست تا براي ساقط كردن صدام، به اين مجلس بپيوندند. مجلس اعلا از همان آغاز تأسيس اعلام كرد كه حكومت آيندة عراق بر مبناي آراي عمومي مردم شكل خواهد گرفت.
تأسيس مجلس
سرانجام در 17 نوامبر 1982 «اول صفر 1403 هجري قمري»آيت الله محمد باقر حكيم تشكيل مجلس اعلاء را از تهران اعلام كرد. اين سازمان خود را نمايندة تمام مردم مسلمان عراق، سنّي و شيعه و… توصيف كرد و جمهوري اسلامي ايران را پايه و اساس و نخستين پيشنهاد دهندة انقلاب اسلامي جهاني خواند.[9] اين مجلس همان طوري كه گفته شد، ائتلاف احزاب و گروههاي اسلامي مخالف رژيم عراق است كه ميكوشد تا پس از ساقط كردن صدام، يك نظام اسلامي را بر عراق حاكم گرداند. در اين مجلس اعضاي كرد، تركمن، و نيز اعضاي شيعه و سنّي وجود دارند ولي اكثريت اعضاي آن را شيعيان عرب تشكيل ميدهند. احزاب و گروههاي مهم تشكيل دهنده اين مجلس عبارتند از:
حزب الدّعوة الاسلاميه، منظمة العمل الاسلامي، حركة المجاهدين العراقيين، حزب الله كردستان به اضافه گروهي از اخوان المسلمين عراق كه پس از بحران كويت به مجلس پيوستند. در مجلس اعلاء شخصيتهاي علمي و مذهبي بزرگي عضويت دارند كه رياست آن را تا چندي قبل آيت الله سيد محمد باقر حكيم، فرزند آيت الله العظمي سيد محسن حكيم، بر عهده داشت و بعد از شهادت ايشان، برادرش سيد عبدالعزيز حكيم عهده دار آن گرديد و بعد از رحلت ايشان سيد عمار حکيم رياست مجلس اعلاء را برعهد گرفت.
اعضاي شوراي مركزي
شوراي مركزي بالاترين مقام تصميمگيري مجلس اعلاست. اين شورا از تعدادي شخصيت مهم جريان مخالف رژيم صدام تشكيل شده است. برخي از اعضاي شوراي مركزي اولين دورة مجلس عبارتند از:
سيد محمد باقر و سيد عبدالعزيز حكيم، سيد محمود هاشمي شاهرودي، شيخ محمد مهدي آصفي، سيد حسين صدر، سيد محمد تقي مدرسي و…
رياست مجلس اعلا
در آغاز تأسيس اين مجلس، همان طوري كه گفته شد سيد محمود هاشمي شاهرودي كه متولد 1324 ش در شهر نجف بود، رياست آن را بر عهده داشت. اما مدتي بعد آيت الله محمد باقر حكيم كه متولد 1321 ش از نجف بود به رياست آن برگزيده شد. ولي متأسفانه آن بزرگوار در اول رجب 1424 ق مصادف با 7 شهريور 1382 بر اثر انفجار بمب بعد از اقامة نماز جمعه در نجف به شهادت رسيد و برادرش عبدالعزيز حكيم رياست اين مجلس را بر عهده گرفت و. بعد از رحلت ايشان سيد عمار حکيم رياست مجلس اعلاء را برعهد گرفت.
ساختار مجلس
رهبري اين مجلس را يك شوراي مركزي بر عهده دارد كه از پانزده شخصيت از جريانهاي مختلف اسلامي تشكيل يافته است. شوراي مركزي بالاترين مقام تصميم گيرندة مجلس است و رياست آن را در حال حاضر عبدالعزيز حكيم بر عهده دارد. شوراي مركزي هر دو هفته يك بار تشكيل جلسه مي دهد در مرحلة پايينتر، مجمع كل وجود دارد كه از هشتاد نفر از علماء و شخصيتهاي برجستة فرهنگي و سياسي عراق تشكيل شده است. شخصيتهاي شوراي مركزي توسط اين مجمع انتخاب ميشوند. كميسيونهاي ويژه و سخنگوي رسمي مجلس در كنار اين مجمع فعاليت دارند. دفتر اجرايي مجلس در مرحلة بعدي قرار دارد كه از پنج واحد تشكيل يافته است: 1. واحد نظامي؛ 2. واحد تبليغات؛ 3. واحد اطلاعات؛ 4. واحد خدمات اجتماعي (شامل رسيدگي به اسراء، پناهندگان، رانده شدگان عراقي) 5. واحد امور اداري و مالي.
مطبوعات مجلس
1. هفتهنامه الشهادة به زبان عربي كه در ايران منتشر ميشود.
2. هفتهنامة الشهادة به زبان كردي.
3. گاهنامة خبري به زبان فارسي كه به اخبار مجلس اعلا و عراق ميپردازد.
بازوي نظامي مجلس
اين مجلس علاوه بر ايران در سوريه و لندن دو شعبة بسيار فعال دارد و در محافل عراقيهاي مقيم خارج از كشور كه حدود 5/1 ميليون برآورد ميشوند فعاليت ميكند. احزاب و گروههاي مجلس اعلا در فعاليت، مستقل و آزاد هستند و مجلس فقط تلاش ميكند در استراتژي كلي حاكم بر مخالفان رژيم عراق وحدت ايجاد كند و مواضع سياسي آنها را هماهنگ نمايد. مجلس اعلا داراي بازوي قدرتمندي به نام لشكر 9 بدر است «از آنجا كه اين لشكر در نهم رجب سال 1984 م شكل گرفت به آن 9 بدر گفتند.» اين لشكر شامل 12 هزار مجاهد عراقي بود كه در ايران بودند و قبل از پايان يافتن جنگ عراق و ايران در سال 1367 در اين جنگ شركت داشتند و ضربههاي كاري و گستردهاي را بر پيكر ارتش عراق وارد آوردند. اين مجلس هر چند مجموعهاي از گروههاي اسلامي را گرد آورده و يك مركزيت قدرتمند براي هدايت جريان مخالفت با رژيم صدام را تشكيل داده است ولي در از بين بردن اختلافهاي سليقهاي و تشكيلاتي اين گروهها توفيق چنداني نيافته و اختلاف حتي بين رياست مجلس با برخي از گروههاي مذكور وجود داشت. گفتني است كه برخي از اعضاي شوراي مركزي اين مجلس در جلسات آن شركت نميكردند و شايعة تغيير ساختار مجلس كم و بيش به گوش ميرسيد.
تحليل كلي و نتيجهگيري نهايي در مورد اين مجلس
در كل بايد گفت بعد از اتمام جنگ ايران و عراق، اين مجلس روند متفاوتي را پي گرفته است. به ويژه آن كه پس از سركوب انتقاضة شيعيان عراق در سال 1370 ش توسط صدام و بعد از آنكه صدام از يك كودتاي نافرجام در سال 71 ش موفق بيرون آمد، كنگرة ملي عراق «مؤتمر الوطني» شكل گرفت و با پيوستن جلال طالباني و مسعود بارزاني از رهبران كردستان عراق به آن و در پي آنها با ورود مجلس اعلا به ائتلافي كه دهها گروه معارض آن را تشكيل داده بودند، اين كنگره توانست عملاً به صورت چتري در آيد كه همة مخالفان رژيم حاكم بر عراق را زير سايه خود بگيرد. آمريكا نيز بودجة 40 ميليون دلاري و يك ايستگاه راديويي در اختيار آنها گذاشت. اين كنگره كه شامل سه عنصر كرد، شيعه و نظاميان سابق بود كه در ميان آنها: گروه شيعه كه تقريباً 60 درصد كل جمعيت عراق را شامل ميشود داراي بيشترين قدرت محسوب ميشد مجلس اعلاء هم اكنون، 7 دفتر نمايندگي در پايتختهاي مهم جهان و 25 نماينده در كشورهاي مختلف اسلامي، دارد و روابط نزديكي با دولتهاي عربستان و كويت برقرار نموده بود[10] به هر حال، اكنون اين مجلس بعد از سقوط صدام، به طور فعال در عراق حضور دارد و رئيس آن جزء شوراي حكومتي عراق ميباشد. حال بايد ديد كه آيندة اين مجلس به كجا ميانجامد.
پي نوشت ها:
[1] . ناظميان، تاريخ سياسي معاصر عراق، مؤسسه فرهنگي كتاب و عترت، ص 1 الي 6.
[2] . دكتر ناظميان، تاريخ سياسي معاصر عراق، مؤسسه كتاب و عترت، ص 38.
[3] . همان، ص 39.
[4] . جويس آن ويلي، نهضتهاي اسلامي شيعيان عراق، مترجم مهوش غلامي، چاپ مؤسسه اطلاعات، ص 52 الي 54.
[5] . تاريخ سياسي معاصر عراق، ص 42 و 43.
[6] . همان، ص 60.
[7] . همان، از صفحة 85 الي 87.
[8] . جويس ان، ويلي، نهضت اسلامي شيعيان عراق، ص 92.
[9] . مجلس اعلاي انقلاب اسلامي در عراق، تهران، 1983، واحد انتشارات مجلس اعلاء، ص 21 الي 25 و 46.
[10] . نشريه نگاه، مركز مطالعات و تحقيقات جنگ، شمارة 16 و 15، ص 218 الي 222، مقالة آيندة اپوزيسيون عراق.