از آنجا كه اسلام ديني جامع است كه همة شئوون حيات انسان را دربر ميگيرد، به طور طبيعي اگر بخواهيم دربارة كارآمدي آن بحث كنيم، لازم است، دستكم، مهمترين ابعاد اين دين را بررسي و اصول احكام، و مؤلفههاي هر يك را بيان كنيم، اما به دليل محدوديت حجم اين نوشتار، بر برخي مباحث صرفاً با اشاره گذرا و بر پارهاي ديگر به اندازه ضرورت و مجال درنگ خواهيم نمود.
از اين رو نخست به جهانبيني و نظام ارزشي و اهداف اسلام اشاره ميكنيم و سپس برخي از عناصري كه موجب كارآمدي نظام سياسي اسلام ميشوند را توضيح ميدهيم.
الف) جهانبيني و نظام ارزشي اسلام
در اينجا لازم است متذكر شويم كه سه شاخصة برآورد كارآمدي (اهداف، امكانات و موانع) به طور مستقيم يا غيرمستقيم برخاسته يا متأثر از نظام ارزشي است و نظام ارزشي خود تابعي از جهانبيني است. اصول جهانبيني اسلام يعني توحيد و نبوت (امامت)، و معاد به گونه اي اساس مبدأ، مقصد، و مسير حركت جهان و انسان را به دقيقترين، كاملترين و جامعترين شكل بيان كرده است. در كتابهاي فلسفي و كلامي اين ادعا به خوبي تبيين و مستدل شده است.[1] در حقيقت كدام انسان آگاه و منصفي است كه دربارة برتري اين جهانبيني بر جهان بيني مادي و يا جهانبيني مسيحي ـ يهودي ترديدي روا دارد. طبيعي است كه از چنين جهانبيني دقيقترين، كاملترين و جامعترين نظام ارزشي شكوفا شود. نظامي كه خالق همهدان،[2] همهتوان[3] و همهخواه[4] هستي، آنرا بر اساس واقعيات مطلق به انسان عرضه كرده است. اين نظام به دليل ويژگيهاي ذيل ميتواند از بالاترين كارآمدي برخوردار باشد.
1. مطابقت با فطرت و نيازهاي انسان
در اين باره در قرآن آمده است«فاقم وجهك للدين حنيفاً فطرت الله التي فطر الناس عليها؛»[5] پس روي خود را با گرايش تمام به حقّ، به سوي اين دين كن، با همان سرشتي كه خدا مردم را بر آن سرشته است.
پس اگر ارزشهاي يك نظام با سرشت و طبيعت و نيازهاي انسان همخوان و هماهنگ نباشد، مردم آن ارزشها را يا نميپذيرند يا به سختي و كراهت به آنها تن ميدهند.[6] چنين حالتي خود به مانعي جدي براي كارآمدي آن نظام تبديل خواهد شد. زيرا اهداف يك نظام برخاسته از ارزشهاي آن است. اما اگر يك نظام ارزشي با سرشت و فطرت انسان مطابق و پاسخگوي نيازهاي او باشد، در آن صورت مردم به راحتي اهداف آن را ميپذيرند و در جهت نيل به آن همّت ميگمارند و حتي حاضرند بالاترين سرمايههاي خود را در اين راه نثار كنند.
يكي از دلايل مهم گسترش سريع اسلام در جهان آن بود كه حقجويي، حقخواهي، كمالطلبي، زيبادوستي، معنويتخواهي و پرستش، كه همه از فطريات انساناند، اساس ارزشهاي اسلام ميباشند.
2- جامعيت
همانطوري كه در آيه شريفه آمده است: «و نزّلنا عليك الكتاب تبياناً لكل شيء و هدي و رحمة و بشري للمسلمين»[7]؛ (و اين كتاب را كه روشنگر هر چيزي است و براي مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگري است، بر تو نازل كرديم.) نظام ارزشي اسلام نظامي جامع است و به همة ابعاد وجودي انسان نظر دارد؛ نه مانند برخي نظامهاست كه تنها به ابعاد مادي و دنيايي توجه دارند؛ نه مانند پارهاي ديگر است كه فقط به ابعاد معنوي و آخرتي چشم دوخته و دنيا را به هيچ فروختهاند. اسلام بيانگر همة ارزشهايي است كه در هدايت انسان تأثير دارند.[8]3ـ هماهنگي و سازگاري:
قرآن كريم در اين خصوص مي فرمايند: «
أفلا يتدبّرون القرآن و لو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً؛»[9] (آيا در قرآن نميانديشند؟ اگر از جانب غير خدا بود قطعاً در آن اختلاف بسياري مييافتند.)
يكي از نقايص بزرگ كه موجب هرج و مرج نظري، عملي و سردرگمي و در نتيجه ناكارآمدي نظام ميشود ناهماهنگي و ناسازگاري ارزشهاي آن است. در نظام ارزشي اسلام، ارزشها هماهنگ هستند و ميان آنها ناسازگاري به چشم نميخورد.
4. جهان شمولي و زمان شمولي:
مطابق همين موضوع در آيات شريفه آمده است: «قل يا ايها الناس اني رسول الله اليكم جميعاً؛»[10] (بگو اي مردم من پيامبر خدا به سوي همه شما هستم) « و ما ارسلناك الا كافة للناس بشيراً و نذيراً؛[11] و ما تو را بشارتگر هشدار دهنده براي همة مردم فرستاديم. ما كان محمدّ ابا احد من رجالكم و لكن رسول الله و خاتم النبيين؛[12] محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ پدر هيچيك از شما نيست ولي فرستاده خدا و خاتم پيامبران است.
به اين لحاظ هر اندازه كه ارزشها به لحاظ مكاني و زماني گسترة وسيعتري را در بربگيرند يعني؛ مردمان بيشتري را در زمانهاي گوناگون بيشتر فراگيرند، از ثبات و پايداري بيشتري برخوردار خواهند بود. برعكس هر مقدار اين گستره كمتر شود از ثبات و پايداري ارزشها كاسته خواهد شد. ارزشهاي اصيل و پايهاي اسلام جهانشمول و زمانشمولاند و اختصاص به گروه زماني خاص ندارند، قرآن كريم كتاب هدايت براي همة مردم و ارزشهاي اين خاتم براي همة زمانها معتبر است.[13]اين دو ويژگي است كه سبب ميشوند اهداف اصلي و عالي اسلام از بالاترين ثبات ممكن برخوردار باشند، موجب اعتماد، آرامش و اطمينان بيشتر مردم و در نتيجه كارآمدي بيشتر خواهد شد.
5. انعطافپذيري در عين ثبات:
خداي متعال در اين آيه شريفه مي فرمايند:
«كلمة طيبة كشجرةٍ طيبة اصلها ثابت و فرعها في السماء توتي اُكلها كل حين باذن ربها»[14] سخني پاك مانند درختي پاك است كه ريشهاش استوار و شاخهاش در آسمان است؛ ميوهاش را هر دم به اذن پروردگارش ميدهد لذا با توجه به اينكه يك نظام ارزش داراي يك اصول ثابتي مي باشد.
امّا اگر اين نظام ارزشي نتواند خود را با گذشت زمان و پيدايش افكار، مسائل و مشكلات جديد تطبيق دهد به تدريج نقش خود را در زندگي عملي از دست خواهد داد براي همين اصول نظام ارزشي اسلام، گرچه، ثابت است، اما اين نظام با بهرهگيري از ارزشهاي تبعي و آلي، از انعطافپذيري و قدرت تطبيق لازم در شرايط گوناگون برخوردار است. اين انعطافپذيري مبتني بر ثبات از مزاياي نظام ارزشي اسلام و از علل كارآمدي آن است.[15]6. واقعگرايي:
ممكن است نظامي ارزشها را به اموري معتبر بداند كه ريشه در واقعيت ندارند. اين غير واقعگرايي ارزش شناختي مستلزم نسبيتگرايي ارزشي است و نسبيتگرايي ارزشي به لحاظ روانشناختي سبب كاهش يا عدم اعتماد، اطمينان، انگيزه و تلاش براي دست يافتن ارزشها و حفظ و دفاع از آنها خواهد شد و از اين رهگذر كارآمدي آن نظام آسيب جدي خواهد ديد. اما از نگاه اسلام ارزشهاي پايه و اساسي ريشه در واقعيات دارند و اموري اعتباري نيستند لازمة اين واقعگرايي درباره ارزش ها، مطلق بودن ارزشهاي پايه است كه موجب افزايش اعتماد و اطمينان و تلاش در جهت نيل حفظ و دفاع از آنها و در نتيجه كارآمدي نظام خواهد شد.
7. اعتدال
و كذلك جعلناكم اُمةًَ وسطا لتكونوا شهداء علي الناس؛ و بدين گونه شما را امتي ميانه قرار داديم، تا بر مردم گواه باشيد.[16]از آنجا كه نظام ارزشي اسلام برخاسته از جهانبيني اسلام است، با دقيقترين، جامعترين و عميقترين شناخت نسبت به انسان، تواناييها، ضعفها و نيازهاي او را از هر گونه افراط و تفريط به دور بوده، نظامي معتدل و براي همة انسانها جذّاب است.
ب) اهداف نظام اسلام
با توجه به اصول جهانبيني و نظام ارزشي اسلام ميتوان گفت هدف غايي اين نظام همان كمال و سعادت واقعي انسان است يعني؛ نزديكي هر چه بيشتر به خدا كه تنها از راه بندگي او به دست ميآيد.[17]بنابراين، هر آنچه زمينهساز تحقق اين هدف باشد از اهداف متوسط نظام اسلام به حساب ميآيد. از اهم اين اهداف ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد.
الف) شناخت خدا[18]ب) شناخت هستي.[19]ج) شناخت انسان.[20]د) شناخت معاد.[21]ه ) شناخت ارزشها.[22]و) شناخت حقوق و وظايف.[23]ز) تزكيه و تربيت.[24]ح) عدالت[25](اجتماعي، سياسي، اقتصادي)
ط) امنيت[26]ي) رفاه دنيايي[27]ك) رفع نيازهاي روحي و عاطفي[28]ل) تحقق حكومت جهاني اسلام[29]درباره اين اهداف نظام اسلام بايد به چند نكته توجه داشت:
اولاً؛ ويژگيهاي ذكر شده براي نظام ارزشي اسلام درباره اهداف آن نيز صادق است يعني؛ اهداف اين نظام مطابق فطرت و نيازهاي انسان است و از جامعيت، هماهنگي، جهانشمولي، زمانشمولي، انعطافپذيري و اعتدال برخوردار است.
ثانياً: ميان اين اهداف سلسله مراتب ارزشي وجود دارد. هر هدفي كه در تحقق هدف اصلي و غايي اين نظام سهم بيشتري داشته باشد از ارزش بيشتري برخوردار است.
ثالثاً: هر چند سعادت دنيا و آخرت انسان هم هدف اسلام است، اما براساس جهانبيني توحيدي، دنيا مزرعه آخرت و سراي گذار است نه دار قرار. از اين رو سعادت و هدف اخروي بر سعادت و اهداف دنيايي برتري و تقدم دارند. به همين جهت تحقق اهداف اخروي ميتواند عدم تحقق برخي اهداف دنيايي را جبران كند.
ج) عناصر و مؤلفههاي كارآمدي اسلام
پس از اشاره به اصول جهانبيني و ويژگيهاي نظام ارزشي و اهداف نظام اسلام، در اين قسمت برخي از مهم ترين عناصر و مؤلفههاي كارآمدي اسلام را به اختصار بيان ميكنيم.
1. خدامحوري و وحيگرايي
در نظام اسلامي خدا يعني؛ خالق، مالك و مدبّر هستي كه محور همه امور است و قوانين و مقررات از وحي الهي برگرفته ميشود. در چنين نظامي برخلاف نظامهاي انسانمحور:
اولاً: مردم به طور طبيعي گرد پرچم توحيد منسجم، متحد و يكپارچه ميگردند و فرمان خدا را از هر چيز ديگر برتر ميدانند، همان طوري كه خداي متعال فرمودند: «همگي به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد و نعمت خدا را ياد كنيد كه… ميان دلهاي شما الفت انداخت»[30]«و كلمة خداست كه برتر است».[31]ثانياً؛ از آن جا كه قوانين و مقررات از شرع مقدس برگرفته شده از قداست برخوردار است وعمل به آن افزون بر آن كه وظيفة قانوني و حقوقي است، صبغة عبادي به خود ميگيرد. از اين رو رعايت قانون علاوه بر پاداش حقوقي و قانوني (موجود در ساير نظامها)، از صواب و پاداش الهي برخوردار است ونقض قانون و مقررات نيز علاوه بر جريمه و كيفر حقوقي و قانوني، گناه و عقاب اخروي دارد. بنابراين انگيزه مردم براي انجام وظايف فردي، اجتماعي و سياسي،… مضاعف است.[32]ثالثاً؛ حركت در چارچوب وحي يكي از عواملي است كه دولت ديني را از هرگونه استبداد دور ميكند.
2. امامت و ولايتمداري
رهبري در اسلام بر پاية امامت و ولايت استوار است. همچنان كه خداي متعال فرمودند:
«و آنان را اماماني قرار داديم كه به فرمان ما هدايت ميكردند»[33]… هم چنين فرمودند: «چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتي بيازمود… فرمود، من تو را امام مردم قرار دادم»[34]حضرت علي ـ عليه السّلام ـ در اين باره ميفرمايند: «الامامة نظام الامّة»[35] امامت و رهبري نظام امت است.
امام رضا ـ عليه السّلام ـ در اين باره فرمودهاند:
«انّ الامامة خلافة الله و خلافة رسوله… انّ الاِمام زمام الدّين و نظام المسلمين و صلاح الّدنيا و غرّا المؤمنين، الإمام اسّ الاسلام النّامي و فرعة السامي… الامام عالم بالسّياسة، مستحقّ للرياسة، مفترض الطاعة، قائم بأمرالله، ناصح لعباد الله»[36]امامت؛ خلافت و جانشيني خدا و پيامبرش است، امام زمامدار دين است و نظامبخش مسلمين، اوست كه دنياي مردم را آباد ميكند و به مؤمنان عزّت ميبخشد. امام بنيان اساسي دين رشد دهنده و فزايندة شاخههاست و ثمرات دين به وسيلة امام ظاهر ميشود، امام آگاه به سياست و شايستة زمامداري است، اطاعت از او واجب است، و بپادارندة امر خدا و دلسوز بندگان اوست.
نظام امامت و ولايت از سويي سبب ميشود كه عالمترين، عادلترين، و صالحترين افراد در رأس حكومت قرار بگيرند و از اين رهگذر خطر استبداد، خودكامگي،… كه ديگر نظامها را تهديد ميكند، در اسلام وجود نداشته باشد، و از سوي ديگر، مردم با پذيرش چنين رهبر و ولايتي منسجم تر دلآسودهتر و اميدوارتر خواهند بود. در نظام ولايي حكومت و قدرت عين مسئوليت است و والي و حاكم جامعه اسلامي به اقتضاي ويژگيهاي لازم براي رهبري، مسئولترين افراد است. از ديگر مزاياي نظام ولايي آن است كه امام و رهبر جامعه و اسوه و الگوي مردم در همه جهات و خود، در صف مقدم انجام وظيفه است. «ايها الناس! انّي ـ و الله ما احثكم علي طاعة الا و اسبقكم اليها و لا انهاكم عن معصية الا و اتناهي قبلكم عنها[37]»؛ اي مردم به خدا سوگند هرگاه كه شما را بر انجام وظيفهاي فرا خواندم، خود در عمل به آن از شما پيشي گرفتم و شما را از نافرماني و گناهي باز نداشتم مگر آن كه پيش از آن اجتناب ورزيدم. انسان اسوه تجسم عيني بينشها، ارزشها و روشهاست كه از طريق آن مردم بهتر ميتوانند وظايف و ارزشها را بشناسند و به آن عمل نمايند.
اندك توجهي روشن ميسازد كه نظام امامت و ولايت برترين و والاترين عنصر كارآمدي نظام اسلام است، به گونهاي كه همة ارزشها و اهداف اسلام در سايه آن محقق خواهند شد.
3. اعتقاد به معاد
يكي از عوامل كارآمدي اسلام، اعتقاد به معاد است. اين اعتقاد ميتواند تأثير به سزايي بر رفتار و عملكرد انسان مؤمن داشته باشد. هنگامي كه انسان دريافت كه همة گفتارها و كردارهاي كوچك و بزرگ او تا ابد بر سرنوشتش تأثيري ميگذارد و روزي فرا خواهد رسيد كه او آنها را خواهد ديد.[38]اولاً؛ فقط در پي تلاش براي دنياي خود نخواهد بود، بلكه دنيا را پلي خواهد ديد كه از آن بايد توشه برگرفت و گذشت. حضرت علي – عليه السلام- در اين باره مي فرمايند:
«تزوّدوا من ايام الفناء للبقاء فقد دُللتم علي الزّاد و امرتم بالظَّعنِ، و حُثِثتُم علي المسير»[39] از روزهاي فناء (دنيا) براي بقا (آخرت) توشه برگيرد، كه در حقيقت شما بر توشه راهنمايي گشته، و به رفتن فرمان داده شده، و بر روانه شدن برانگيخته شدهايد.
ثانياً: چون ميداند كه اثر تلاش و عملكرد او جاودان خواهد بود، تلاش و دقت بيشتري بكار خواهد بست، امام علي(ع) فرمودند:
«عليك بحُسن التأهب و الاستعداد، و الاستكثار من الزاد»[40] بر تو باد كه بهترين و بيشترين توشه و آمادگي را داشته باشي.
ثالثاً؛ از گرفتار آمدن در بسياري از دامها كه هواهاي نفساني و شياطين جنّي و انسي ميگسترانند كه موجب از دست رفتن امكانات و نيروها ميگردند، مصون خواهد ماند.
4. عقلگرايي
«هيچ ديني مانند اسلام با عقل پيوند نزديك نداشته است و براي او «حق» قائل نشده است. كدام دين را ميتوان پيدا كرد كه عقل را يكي از منابع احكام خود معرفي كند…. عقل، در فقه اسلامي هم ميتواند خود اكتشاف كنندة يك قانون باشد و هم ميتواند قانوني را تقييد و تحديد كند و يا آن را تعميم دهد و هم ميتواند در استنباط از ساير منابع و مدارك مددكار خوبي باشد.»[41]قرآن كريم در آيات بسياري به منزلت عقل اشاره كرد و انسانها را به عقلورزي دعوت نموده است.[42] عقل در اسلام پيامبر دروني است كه به وسيله آن خدا شناخته و پرستش ميشود و سعادت جاودان نصيب انسان ميگردد.
العقل اغني الغِني، و غاية الشرف في الآخرة و الدنيا،[43] (و) صاحب جيش الرحمن.[44] (و) افضل النعم،[45] (و) رسول الحق،[46] (و) رَقِّي الي عليين،[47] (و) صلاح كل أمر.[48]عقل بينيازترين توانگري و نهايت برتري در آخرت و دنيا، (و) سردار لشكر پروردگار (و) برترين نعمتها، (و) رسول خدا، (و) بالارونده به اعلي درجات، (و) وسيله صلاح هر چيزي است.
توجه اسلام به عقل و تأكيد بر عقلانيت از عناصر مهم و اساسي كارآمدي، انعطافپذيري و تطبيق با شرايط و مقتضيات زمان است.
5. تأكيد بر علم و تجربة مفيد همراه با عمل
از اسباب كارآمدي هر نظام بهرهگيري از دانش و تجربه است و هر اندازه بهرهگيري از دانش و تجربة مفيد بيشتر باشد احتمال كارآمدي بيشتر خواهد بود. جايگاه علم و تجربه در اسلام، همانند جايگاه عقل بسيار والا است. قرآن كريم در آيات بسياري به موضوع علم اشاره كرده است.[49]در كتاب هاي روايي نيز احاديث بسياري در زمينه علم و علمآموزي وجود دارد، از آن جمله اين حديث بسيار مشهور از پيامبر گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ است كه: طلب العلم فريضه عليكل مسلم.[50] هر چند از نظر اسلام ميان دانشها به لحاظ موضوع، منبع، هدف، مقدار يقيني بودن تفاوت است، اما از بيانات قرآني و روايي روشن ميشود كه علم و تجربه مفيد براي انسان و سعادت واقعي او هر چه و در هر كجا باشد مطلوب است. حديث بسيار مشهور نبوي ـ صلي الله عليه و آله ـ كه فرمودند: «اطلبوا العلم و لو كان بالصين» گواه آن است كه مراد آن حضرت از علم تنها، علم دين و فقه و نظاير آن نبوده است. نكته در خور توجه و تاكيد فراوان در سنت اسلامي بر مفيد و كارآمد بودن علم و مقرون بودن آن با عمل است. در برخي مضامين قرآني،[51] و نصوص روايي علم بيفايده و غير كارآمد و نيز علم بيعمل مورد نكوهش قرار گرفته است.
«خير العلم ما نفع، بهترين علم علمي است كه سودمند باشد؛[52] علم لاينفع كدواءِ لاينجح، علمي كه نفعي نبخشد مانند دارويي است كه اثربخش نباشد.[53]6 . حقانيت
از جمله عوامل بسيار مؤثر در كارآمدي يك نظام حقانيت و مشروعيت آن است.[54] البته در اينجا بايد گفت كه از ميان ملاكهاي حقانيت و مشروعيت، ملاك مشروعيت و حقانيت الهي پذيرفتني است و هيچ يك از ملاكهاي زور و غلبه، وراثت، توافق جمعي و اكثريت… نمي توانند ملاك مشروعيت واقعي باشند.[55] از آن جا كه مباني و محتواي نظام اسلام از جانب حق مطلق يعني خداوند تبارك و تعالي است، ملاك مشروعيت آن نيز الهي است. اين نوع مشروعيت افزون بر آن كه به بهترين وجه حق قرمان دادن حاكم و وظيفة فرمانبرداري مردم را تبيين ميكند، به زندگي معنا ميبخشد و حس رضايتمندي، اطمينان، فداكاري و مسئوليت را در حاكمان و مردم بالا ميبرد و از اين طريق بر كارآمدي نظام ميافزايد.[56]7. برابري انسانها و تقوامداري.
براساس نظام ارزشي اسلام همه انسانها در اساس برابرند و هيچ كس بر ديگري امتيازي ندارند مگر به تقوا و در اين باره آياتي است كه ترجمان آن از اين قرار است:
«اي مردم، از پروردگارتان كه شما را از «نفس واحده» آفريد…. پروا نماييد.»[57]«در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست».[58] اين نگاه از سويي هرگونه تبعيض مبتني بر قوميّت، قبيله، گروه، رنگ، نژاد، ثروت، قدرت، …. را از ميان ميبرد[59] و بدين وسيله ناهنجاريهاي گوناگون و شكافهاي اجتماعيِ معلول اين امور را برطرف ميسازد و موجب وحدت، اتحاد، و تقويت انگيزهها ميشود، و از سوي ديگر زمينة رقابت و مسابقه در كسب فضايل و پاكيها را فراهم ميسازد؛ و چون تقوا فقط به امور فردي مربوط نيست بلكه، هر ساحت، در زمينههاي (سياسي، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، هنري و علمي…) تقواي متناسب خود را طلب ميكند، قوي ترين و بهترين ضامن اجرايي براي اصلاح، مراقبت، و پيشرفت فردي و جمعي در اسلام وجود دارد.[60]8. تكليف محوري
براساس جهانبيني و نظام ارزشي اسلام، اذعان و ايمان به اين مطلب كه انسان مخلوق و بندة خداست، احساس مسئوليت و تكليف را در آدمي برميانگيزد و او را در برابر اوامر الهي مطيع ميگرداند. از نگاه انسان مسلمان عمل به تكليف به اقتضاي حقي كه خداوند بر او دارد از هر چيز مهم تر است. انگيزه انجام تكليف، فارغ از هرگونه نگاه ديگر، سبب ميشود كه فرد مسلمان هر جا كه وظيفهاي باشد حضور يابد و به آن عمل كند، هر چند در اين راه دچار مرارت و سختي و زيان مادي گردد. با چنين نگاهي است كه انسان در هر لحظه از زندگي خويش به وظيفهاي عمل ميكند و در نتيجه زندگي به عبادت، جنگ به جهاد، و مرگ به شهادت تبديل ميشود. اين معنا و تعاليبخشي به زندگي و مرگ از عوامل بسيار مهم كارآمدي نظام اسلام است.
تاريخ اسلام آكنده از نمونههاي ناب و بزرگ از عمل بر اساس تكليف است.
9. شورا، مشاركت و همياري
امروزه مشاركت و همياري در زمينههاي گوناگون اجتماعي از ملاكهاي توسعه، پيشرفت و كارآمدي نظام به حساب ميآيد. هر اندازه مردم در تصميمسازيها و تصميمگيريها و به عهده گرفتن مسئوليتها سهم بيشتري داشته باشند، توسعه، پيشرفت و كارآمدي بيشتر خواهد بود.[61]خداوند متعال در قرآن كريم هم پيامبر را به مشاوره در امور با مسلمانان توصيه فرموده است؛[62] هم به مسلمانان امر فرموده تا كارهاي خود را بر اساس مشورت سامان دهند[63] و در كارهاي خير يكديگر را ياري كنند.[64] سيره عملي پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و ائمه طاهرين ـ عليه السّلام ـ نيز گواه آن است كه آن بزرگواران از نظر كارشناسان در موضوعات و مسائل متنوع بهره ميگرفتند.
10. مسئوليت و نظارت همگاني
بر اساس جهانبيني اسلام، انسان موجودي آزاد و مختار است؛ و اين آزادي و اختيار آن گاه كه با آگاهي و قدرت همراه گردد، مسئوليت را به بار ميآورد. از نظر اسلام انسان در برابر خدا و خود و انسانهاي ديگر و طبيعت مسئول است. اين مسئوليت از سويي سبب ميشود كه انسان در قبال سرنوشت، كمال و سعادت خويش احساس وظيفه كند، و از سويي ديگر چون به تعامل و تأثير و تأثر خود با اجتماع واقف است خود را نسبت به اجتماع مسئول بداند. در حديثي از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ آمده است كه: ألا كُلّكم راع و كلّكم مسئول عن رعيته،[65] شما همه ناظر و راهبر و نسبت به يكديگر مسئول هستيد. امر به معروف و نهي از منكر كه از اهم فروعات دين اسلام است بيانگر همين مسئوليت و نظارت همگاني و اهرم كنترل در سطوح و قلمروهاي گوناگون سياسي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي،… است.[66] به اين ترتيب در اسلام تقوا به مثابه ابزار كنترل و نظارت دروني، و امر به معروف و نهي از منكر به عنوان ابزار كنترل و نظارت بيروني عمل ميكنند و از اين طريق راه را بر كجرويها و نقايص ميبندند و بركارآمدي نظام ميافزايند.
از جمله ديگر عناصر كارآمد ساز نظام ميتوان به احترام به كرامت و شرافت انسان، احترام به تعهدات، نفي ظلم و استبداد و عدالتگستري اشاره كرد.
در برخي روايات[67] از اعمال نظارت همگاني بر مسئولان نظام با عنوان نصيحة المسلمين ياد شده است. هر چند نصح به معناي خيرخواهي و دلسوزي است اما اين دلسوزي و خيرخواهي با نظارت همراه است.
خلاصه آنچه در اين قسمت بيان شد عبارت است از:
1 . جهانبيني اسلام برترين جهانبيني است.
2 . نظام ارزشي اسلام با توجه به ويژگيهاي آن، برترين نظام ارزشي است.
3 . اهداف نظام اسلام، بر اساس جهانبيني و نظام ارزشي آن، والاترين، جامعترين و مناسبترين اهداف است.
4 . در نظام اسلام عناصر و مؤلفههاي گوناگوني وجود دارد كه سبب كارآمدي عملي آن ميشود.
در پايان اين قسمت يادآوري چند نكته شايسته است.
الف) تجربه و شواهد غير قابل انكار تاريخي گواه كارآمدي نظام اسلام است. اين اسلام بود كه در ساليان نخست از اعراب بيفرهنگ، جاهل و متفرق كه پيوسته درگير جنگهاي قومي و قبيلهاي بودند[68] انسانهايي والا، فرهيخته و جامعهاي يكپارچه و متمدن ساخت و در طي چند سال خورشيد حكومت اسلامي توانست بر نيمي از كره خاك تابان شود.[69] و اينك نيز پس از گذشت قريب پانزده قرن همچنان دل و انديشه انسانهاي بيشماري را مجذوب خود ميسازد. آري، اين كارآمدي و توان اسلام است كه، به گفتة صاحبنظران خارجي و حتي مخالف اسلام، بزرگترين پديدة قرن بيستم يعني، انقلاب باشكوه مردم ايران را برپا نمود و هدايت و حفظ ميكند.
ب) محتواي متعالي و ناب اسلام ميتواند در برخي قالبهاي سازگار و مناسب به شكل يك نظام و حكومت در آورده شود. اما بايد ميان اصل توانايي و كارآمدي نظام اسلام به لحاظ جهانبيني، نظام ارزشي، اهداف، عناصر و مؤلفههاي كارآمدساز آن با كارآمدي شكل خاص از حكومت يا حاكمان اسلامي تمايز نهاد.
اگر شيوه استفاده از بهترين و پيشرفتهترين وسيلة الكترونيكي، كه براي رسيدن به اهدافي خاص به خوبي طراحي و ساخته شده است، صحيح نباشد، يا بكار گيرندگان آن صلاحيت و شايستگي لازم را نداشته باشند، يا موانع متعدد و جدي (نظير قطع برق) در كار باشد و اهداف مورد نظر از آن وسيله به دست نيايد آيا ميتوان اين وسيله را براي دستيابي به آن اهداف ناكارآمد دانست؟
ج) دستيابي به هر هدفي، امكانات و هزينة متناسب خود را طلب ميكند. هرچه هدف والاتر و بزرگتر باشد هزينه رسيدن به آن بيشتر خواهد بود. (اين رابطه يكطرفه است يعني؛ اينگونه نيست كه هر چه امكانات و هزينه بيشتر باشد، محصول نيز لزوماً بهتر و والاتر است. چه بسا در اثر ناداني يا هوا و هوس يا … انسان به خطا امكانات و هزينة بسياري را صرف به دست آوردن هدفي حقير يا حتي پليد نمايد). از سوي ديگر هرچه اهداف والاتر و بزرگتر باشند، موانع آن نيز بزرگتر و سختتر خواهد بود. از اين رو، نظام اسلامي كه والاترين و بزرگترين اهداف را مدنظر دارد، نيازمند بهترين و بيشترين امكانات است و به طور طبيعي بزرگترين و سختترين موانع را روبروي خود دارد.
معرفي منبع جهت مطالعه بيشتر:
1. تدين، حكومت و توسعه، دكتر محمدجواد لاريجاني، انتشارات مؤسسه فرهنگي انديشه معاصر.
پي نوشت ها:
[1]. ر.ك: طباطبايي، محمد حسين، تفسير الميزان، نيز اصول فلسفه و روش رئاليسم، نيز ر.ك: مطهري، مرتضي، مجموعة آثار، آشنايي با جهانبيني اسلامي؛ نيز ر.ك: مصباح يزدي، محمدتقي، معارف قرآن، ص 434 –442.
[2]. Omniscient.
[3].Omnipotent.
[4]. Omnimerciful.
[5]. روم/30.
[6]. مطهري، مرتضي، فطرت، انشارات صدرا، ص 87-74 و 125-111.
[7]. نحل/89.
[8]. مطهري، مرتضي، خاتميت، انتشارات صدرا، تهران، 1366، ص7.
[9]. نساء/82.
[10]. اعراف/158.
[11]. سباء/28.
[12]. احزاب/40.
[13]. ر.ك: سبحاني، جعفر، خاتميت، ترجمة رضا استادي، قم، انتشارات توحيد، 1369.
[14]. ابراهيم/25، 24.
[15]. مطهري، همان، 75-35، همچنين اسلام و مقتضيات زمان، 1368، ص 229.
[16]. بقره/143.
[17]. ذاريات/56.
[18]. بقره/21،22،28،29 و آل عمران/ 2،5،6، 18 و انعام/ 2، 56، 80، و عنكبوت/ 63.
[19]. فصلت/ 11، 12، و طلاق/ 12 و ملك/ 3 و اعراف/ 54 و نوح/ 15.
[20]. مؤمنون/ 12، 13 و يونس/ 12 و 20 و هود/ 10 و اسراء/ 10 و معارج/ 19 و قيامت/ 14 و علق 716.
[21]. بقره/ 62، 254 و آل عمران/ 25، 30 ، 106 ، 185 و ابراهيم/ 42، 48، و نمل/ 84، 89 و اسراء/ 13.
[22]. بقره/ 212 و آل عمران/ 14 ، 15 و نساء/ 74 و مائده 1،2 و شمس/ 8، 7 و عصر/ 3، 2.
[23]. بقره/ 223، 282 و نساء/ 86 و انعام/ 151، 152 و ممتحنه/ 12، 11، 10 و احزاب/ 37.
[24]. بقره/ 151 و آل عمران/ 164 و جمعه/ 2.
[25]. نحل/ 90 و شورا/ 15 و حديد/ 25 و مائده/ 8 و نساء/ 58 و حجرات/ 13.
[26]. اعراف/ 56 و مائده/ 33 و بقره/ 193 و نساء/ 29، 30، 251 و حجرات/ 12.
[27]. قصص/ 77 و زخرف/ 32 و آل عمران/ 14.
[28]. آل عمران/ 103 و نساء/ 128، 114 و بقره/ 177.
[29]. فتح/ 28 و بقره/ 193 و قصص/ 50.
[30]. آل عمران/ 103.
[31]. توبه/ 40.
[32]. صنيعي منفرد، محمدعلي، تثبيت و كارآمدي نظام سياسي جمهوري اسلامي ايران، ص 105.
[33]. انبياء/73.
[34]. بقره/124.
[35]. گفتار اميرالمؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ غررالحكم، ترجمه سيد حسين شيخ الاسلامي، ج1، ص 108.
[36]. تحف العقول، ص 323-324.
[37]. نهجالبلاغه، فيض الاسلام، خطبه 174.
[38]. زلزال/6-8.
[39]. گفتار امير المؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ ؛غرر الحكم، ترجمه سيد حسين شيخالاسلامي، ص 615.
[40]. همان.
[41]. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، ج 3، ص 190.
[42]. بقره/164، 170،171 و مائده/58،103 و انفال/22 و طور 14.
[43]. گفتار اميرالمؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ ترجمه غررالحكم، سيدحسين شيخالاسلامي، ج 2، ص 950.
[44]. همان، 951.
[45]. همان، ص 953.
[46]. همان، ص 954.
[47]. همان، ص956.
[48]. همان، ص958.
[49]. آل عمران/18 و مجادله/11 و زمر/9 و رعد/43 و قصص/80 و عنكبوت/43،49.
[50]. كليني. محمد بن يعقوب، اصول الكافي، ج 1، ص 35.
[51]. بقره/102.
[52]. شيخ الاسلامي، سيد حسين، پيشين، ص 1004.
[53]. همان، ص 1006.
[54]. لاريجاني، محمدجواد، حكومت، مباحثي در مشروعيت و كارآمدي، ص 37.
[55]. مصباح يزدي، محمد تقي، حكومت و مشروعيت، كتاب نقد سال دوم، 1377، ص43.
[56]. صنيعي منفرد، محمد علي، تثبيت و كارآمدي نظام سياسي جمهوري اسلامي ايران، ص 105.
[57]. نساء/1.
[58]. حجرات/13.
[59]. ر.ك: نهجالبلاغه، خطبههاي 152، 192 و 198.
[60]. مصباح يزدي، محمدتقي، اخلاق در قرآن ج 1، و نيز براي آگاهي بيشتر ر.ك و رجايي، سيد محمدكاظم و همكاران، معجم موضوعي آيات اقتصادي قرآن، ص116-112.
[61]. G.Almond and J.(oleman. The Politics of Developing Areas, Princeton university Press). 1962, P 34.
[62]. آل عمران/159.
[63]. شوري/38.
[64]. مائده/2.
[65]. مجموعه ورام، ص 6.
[66]. آل عمران/110 و توبه/71 و نحل 125.
[67]. اصول كافي، ج 1، ص 332.
[68]. ر.ك: زرينكوب، عبدالحسين، بامداد اسلام، تهران، انتشارات اميركبير، 1369، ص 20-7.
[69]. همچنين ر.ك: فياض، علياكبر، تاريخ اسلام، انتشارات دانشگاه تهران، 1369، ص 48-4.