اقليتهاي ديني و اهل ذمه به كساني گفته ميشود كه در قلمرو اسلام مطابق قرارداد «ذمه» از حكومت اسلامي تبعيت ميكنند و داراي كتاب آسماني هستند، اين فرق از حقوق و امتيازاتي در اسلام برخوردارند كه اگر به پيمان خود با دولت اسلامي پايبند باشند مورد حمايت اسلام و نظام هستند؛ از قبيل مصونيت همه جانبه، آزادي مذهب، استقلال قضائي، حق آزادي مسكن و غيره. در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران كه بيانگر حقوق و تكاليف آحاد ملت ايران است با صرف نظر از پست و مقام و شغل و حرفه همه افراد سهيم هستند و از نظر قانون اساسي اقليتهاي ديني به كساني اطلاق ميشود كه پيرو يكي از اديان يهودي، مسيحي، زرتشتي و داراي تابعيت جمهوري اسلامي باشند و به اين عده اهل كتاب هم گفته و در قانون اساسي براي اقليتهاي ديني احترام و ارزش قائل گشته و ضامن آزادي و حقوق ملي آنان است و اين از مزاياي اسلام و دولت اسلامي است كه عدالت اجتماعي را براي همة انسانها با وجود اختلاف در دين و مذهب و نژاد و قوم و زبان و رنگ تأمين ميكند. در اصل 13 قانون اساسي ايران چنين آمده است ايرانيان زرتشتي، كليمي، مسيحي تنها اقليتهاي ديني شناخته ميشوند كه در حدود قانون در انجام مراسم ديني خود آزادند و در احوال شخصيه و تعليمات ديني بر طبق آيين خود عمل ميكنند.[1]اختصاص قرارداد ذمه به گروههاي سهگانه: يهوديان، مسيحيان، زرتشتيان بدان معنا نيست كه قرار داد صلح در حقوق اسلامي به جز با گروههاي مزبور مشروع نيست، زيرا تحكيم صلح در فقه اسلامي به وسيلة قراردادهاي مختلفي پيشبيني شده است كه هر كدام از آنها در مورد معين و محدود طبق قانون خاصي منعقد ميگردد. قرارداد ذمه يكي از قراردادهاي صلح است كه در حقوق اسلامي قانون مشخص و شرائط خاص دارد و طبق همين قانون مشخص عقد قرارداد ذمه به اهل كتاب اختصاص يافته و تنها در مورد اين گروه واجد ارزش حقوقي شده است چنانكه در مورد گروههاي ديگر نيز براي برقراري صلح قراردادهاي ديگر با شرائط و قانون معيني پيشبيني شده كه جامعه اسلامي و گروههاي غير مسلمان ميتوانند تحت قانون مزبور به عقد قرارداد صلح مبادرت كرده و در سايه آن در كمال امنيت و آسايش همزيستي داشته باشند.[2]اما با توجه به اصل 13 قانون اساسي مشركان و پيروان دينهاي ساختگي مانند وهابيت، بهائيت، بابيت از آن حقوقي كه در اصل 13 آمده برخوردار نيستند.
بهائيان كه در دوران پهلوي با استعانت از اقتدار دولت وابسته به امپرياليسم و با جاسوسي براي رژيم صهيونيستي توانسته بودند براي خود قدرت و ثروت زيادي كسب كنند.
آنان از ابتدا براي شكستن اقتدار روحانيت اصيل و برچيدن نظام مرجعيت به وجود آمدند.
موضع بهائيان نسبت به انقلاب اسلامي
يكي از مواضع اتخاذ شده از جانب بهائيان در مقابل جمهوري اسلامي ايران، استفاده از مظلومنمايي و تبليغ اين مسأله بود كه حقوق آنان به عنوان يك اقليت مذهبي تضييع شده است.[3] در اين ميان عدهاي از بهائيان كه متوجه سياستبازي سرانشان در رژيم گذشته بودند؛ به اسلام روي آوردند و عدهاي هم جنبش آزاديبخش بهائيان ايران را به راه انداختند و نشريه «امرار» را بر عليه سيستم بهائيت منتشر كردند و از كساني كه براي بيگانگان در زمان شاه جاسوسي ميكردند انتقاد كردند .
در هر صورت كساني كه به تشكيلات گذشته وفادار باقي ماندند از هر فرصتي براي مقابله با انقلاب اسلامي استفاده كردند. تا سال 1362 بهائيت كماكان به طور مخفيانه به فعاليتهاي تشكيلاتي خود ادامه داد و در اين سال دادستاني كل كشور با انتشار نامه رسمي هرگونه فعاليت تشكيلاتي بهائيت را در ايران ممنوع اعلام كرد. بهائيت نيز در اعلاميه اي عوام فريبانه اعلام كرد:« …جامعه بهائيان ايران براي اثبات حسن نيت و بر اساس اعتقادي خويش در اطاعت تام از اوامر دولت و حكومت تعطيل تشكيلات بهائي را در سر امور ايران اعلام ميدارد…» البته با مطالعة ادامة اعلاميه مشخص ميشود كه اين يك اقدام تاكتيكي در آن زمان خاص بود. تا سران بهائيت بتوانند راهكارهاي بهتري را براي ادامة فعاليت خود بيابند.
بنابراين بعد از انقلاب اسلامي موضع بهائيت در مقابل جمهوري اسلامي استفاده از نوعي مظلوميت و تبليغ بر اساس آن است.[4]
نحوة تعامل جمهوري اسلامي با بهائيان
در دي ماه سال 57، دكتر كوكلررفت استاد دانشگاه روتگرز آمريكا با امام خميني ـ رحمة الله عليه ـ مصاحبهاي در مورد بهائيان انجام داد. در اين مصاحبه او سؤال ميكند كه آيا براي بهائيها در حكومت آينده آزاديهاي سياسي و مذهبي وجود ندارد. حضرت امام خميني در پاسخ مي گويند: «آزادي براي افرادي كه مضر به حال مملكت هستند داده نخواهد شد». وي در سؤال ديگري ميپرسد آيا آزاديهائي براي مراسم مذهبي آنها داده خواهد شد؟ در پاسخ امام مي گويند: «خير». بر اساس نظر امام ـ رحمة الله عليه ـ بهائيان به عنوان يك حزب و نه يك مذهب، وظيفه جاسوسي براي اسرائيل را بر عهده داشتند. طبيعتاً هيچ كشوري حاضر نخواهد شد جاسوس كشور ديگري را در كشورش آزاد بگذارد تا هر كار خواست انجام دهد.
پس از پيروزي انقلاب به دليل محرز شدن جاسوسي عدهاي از سران تشكيلات بهائيت در شهرهاي مختلف و كمك به تثبيت نظام شاهنشاهي و نيز حيف و ميل اموال مسلمين و سرازيركردن بيت المال به جيب صهيونيستها عدهاي از آنان دستگير و پس از محاكمه به حبسهاي متفاوت و اعدام محكوم شدند و در مقابل رئيس جمهور وقت آمريكا به اين احكام اعتراض نمود.[5] حضرت امام نيز در مقابل حرفهاي رئيس جمهور آمريكا موضع گرفتند و خاطر نشان كردند. «صحبت رئيس جمهور آمريكا را ملاحظه كرديد كه ايشان از همة دنيا استمداد كردند براي اينكه اين بهائيها كه در ايران هستند و مظلومند و جاسوس هم نيستند و به جز مراسم مذهبي به كار ديگري اشتغال ندارند و ايران براي اينكه آنها مراسم مذهبي خود را انجام ميدهند 22 نفرشان را محكوم به قتل كردهاند … اگر ايشان اين مسائل را نميگفت خوب ما گاهي اذهان ساده احتمال ميدادند كه خوب اينها هم يك مردي هستند كه ولو اعتقاداتشان فاسد است لكن مشغول كار خودشان هستند … اگر اينها جاسوس نيستند شما صدايتان در نميآمد شما براي خاطر اين كه اينها دستهاي هستند كه به نفع شما هستند والّا شما را ميشناسيم آمريكا را ميشناسيم كه انساندوستياش گل نكرده است كه حالا براي خاطر 22 نفر بهائي كه در ايران به قول ايشان گرفتار شدند، براي انساندوستي يك وقت همچو صدا كرد. و فرياد كرد. و به همة عالم متشبث شده است كه به فرياد اينها برسيد.
لكن ما به شما بگوييم نه حزب نزده را به واسطة حزب بودنش و نه بهائي را به واسطه بهائي بودنش اين محاكم را محاكمه كردند و حكم به حبس دادند. اينها مسائل دارند… (حزب) توده را خودشان آمدند همه حرفهايشان را زدند و سابقه دارند. اينها بهائيها يك مذهب نيستند يك حزب هستند يك حزبي كه در سابق انگلستان پشتيباني آنها را ميكرد و حالا هم آمريكا دارد پشتيباني ميكند اينها هم جاسوسند مثل آنها. مسأله اين است كه طرفدار اينها شما آقاي ريگان هستيد و طرفدار آنها فرض كنيد شوروي هست و اين دليل است كه اينها يك وضع خاصي دارند كه آنها نفع به اينها ميرسانند و اينها نفع ميرسانند نفع رساندن اينها غير از اين ميتواند باشد كه اخبار ما را به آنها بدهند جاسوسي بكنند.[6]نتيجه: با توجه به دلايلي كه اشاره شد از جانب نظام بهائيت هيچ وقت به رسميت شناخته نشد و با توجه به اينكه بهائيان فرقه ضاله محسوب مي شوند و سابقة جاسوسي آنها براي اسرائيل محرز شد، دولت نيز آنان را از برخي امكانات اجتماعي و نه فردي محروم كرد.[7]شوراي عالي انقلاب فرهنگي در راستاي محدود كردن فعاليتهاي فرهنگي بهائيان مصوباتي را به تصويب رساند. از جمله اين كه آنان بدون جهت از مملكت اخراج نميشوند و بيدليل دستگير، زنداني و مجازات نميشوند اما برخورد نظام با آنان بايد طوري باشد كه راه توسعة آنان مسدود شود. نيز بايد وسايل معاش در حد متعارف، امكانات زندگي معمول و حقوق عمومي در اختيار آنان گذارده شود مانند ساير شهروندان ايراني از قبيل گذرنامه، جواز دفن، اجازه كار و امثال آن البته تا جايي كه تشويق به بهائيت نشود.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. زاهداني، سعيد، بهائيت در ايران، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1381.
2. امامي، محمد جعفر، پاي سخنان پدر، اسوه، 1372.
3. حسين طباطبايي، مصطفي، ماجراي باب و بهاء، تهران، روزنه، 1379.
4. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، جلد 2، قم، صدرا، 1380.
5. عميد زنجاني، عباس علي، فقه سياسي حقوق تعهدات بين المللي و ديپلماسي در اسلام، تهران، سمت، 1379.
پي نوشت ها:
[1]. فقه سياسي حقوق تعهدات بينالمللي و ديپلماسي در اسلام، فصل 4.
[2]. همان، ص102.
[3]. بهائيت در ايران، ص273.
[4]. همان، ص275 و 276.
[5]. همان، ص277.
[6]. صحيفة نور، ج17، ص267- 266.
[7]. بهائيت در ايران، ص281.