در مسير خيزش اسلامي و انقلابي مردم، پرده از چهره کساني کنار زده شد که به فرموده امام راحل (ره): « تا سنگر مرجعيت رخنه کرده بودند» داستان شريعتمداري از اين دست قضاياست البته اين موضوع براي آنان که در بطن مسايل انقلاب و جريانات بودند روشن بود به قول مرحوم آيت الله مشکيني (ره) «بخدا از روز اول وجود اين مرد چوب لاي چرخ اين انقلاب بود» شريعتمداري که در تبريز در مسجد طالبيه به استقبال موکب همايوني شاه رفته و او را به گرمي پذيرفته بود نمي توانست سنخيت و نسبتي با انقلاب داشته باشد ايشان با عناوين مختلف و به بهانه حفظ خون مردم، مانع حرکت هاي انقلابي عليه شاه بودند که مي توان از جمله اين موارد واقعه پانزده خرداد چهل و دو را يادآور شد که منجر به دستگيري امام(ره) گرديد، وي در پاسخ به فضلاي تبريز که از ايشان کسب تکليف کرده بود، مي گويد: «مردم را به آرامش دعوت کنيد و از تظاهرات جدا خودداري کنيد آخر گوشت با گلوله مناسبت ندارد! سعي کنيد به اعليحضرت توهين و بي احترامي ننمائيد! من به (امام) خميني (ره) گفتم که با شاه اين طور نکن اما او گوش نداد و به اين روز افتاد!».[1]البته با لرزان شدن پايه هاي نظام شاهنشاهي و نزديک شدن سرنگوني شاه و اخراج او از کشور شريعتمداري با در اختيار داشتن امکانات با دادن اعلاميه و انجام مصاحبه و طرح اجراي کامل قانون اساسي شاهنشاهي، سعي نمود تا با انقلابي جلوه دادن خود در مسير انقلاب انحراف ايجاد نمايد.
با پيروزي انقلاب، شريعتمداري شروع به مخالفت با اصول بنيادين انقلاب کرد وي در اولين اقدام خود به قانون اساسي که شيرازه آن را «ولايت فقيه» تشکيل مي داد، رأي نداد و از آنجا که مخالفت موثر با نظام به تشکيلات و برنامه نياز داشت اقدام به تشکيل حزب جمهوري خلق مسلمان نمود، اين حزب در تبريز تحرکات ضد انقلابي را موجب گرديد و صدا و سيماي اين شهر را سه روز در اشغال خود درآورد و در تاريخ 14/10/1359 به پشتيباني از شريعتمداري، در قم، مردم و کسبه و زوار حرم معصومه ـ سلام الله عليها ـ را مورد حمله قرار دادند. اين غائله آفريني موجب واکنش امت حزب الله گرديد و امام راحل (ره) مردم را طي اطلاعيه اي به حفظ آرامش و خودداري از درگيري دعوت نمود.[2] اما بعد از مدتي يعني در سال 1361 هجري شمسي در پي افشاي توطئه براندازي و کودتاي صادق قطب زاده که قرار بود با کودتا امام خميني (ره) را به شهادت برساند و شريعتمداري بايد نقش مويد و مشروعيت دهي به اين حرکت را مي داشت شريعتمداري ديگر جايي براي حفظ شأن مرجعيت و آبروي خود باقي نگذاشت يعني با کشف اين توطئه و اعتراف قطب زاده به مقاصد شوم و هولناک خود و همدستانش بار ديگر قضايا چنان بدون ابهام روشن گرديد که شريعتمداري شخصا طي يک مصاحبه تلويزيوني با اقرار و اعتراف به در جريان بودن آن، از حضرت امام راحل (ره) درخواست مي نمايد که جان او را در مقابل هجوم مردم خشمگين حفظ نمايد. به دنبال اين رسوايي،علماي اعلام و خبرگان و بزرگان بلاد به خصوص جامعه مدرسين حوزه علميه قم اعلام نمودند که نامبرده فاقد عدالت بوده و شايستگي مقام مرجعيت را نداشته و از آن خلع مي گردد.[3]و اين بود که شريعتمداري تا هنگام مرگ خانه نشين گرديد و پس از درگذشت او با اين که عده اي کوشيدند تحرکاتي را انجام دهند اما چون گذشته از مرگ او به مثابه حياتش طرفي نبستند.[4] و اين بود که پرونده شريعتمداري بدين شکل در اين دنبا بسته شد تا عبرتي باشد براي کساني که نفس خود را مهار نکرده مدعي هستند و درسي بود براي مردم که هرگز نبايد شخصيت ظاهري و عناوين و القاب و حتي سوابق افراد ملاک قضاوت حق و باطل گيرد «فاعتبروا يا اولي الابصار».
معرفي منبع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ شريعتمداري در دادگاه تاريخ، اثر سيد حميد روحاني.
2ـ همچنين به کتاب «درس هايي که از توطئه آمريکايي شريعتمداري و قطب زاده مي توان گرفت» اثر محمد تقي برومند، نشر آينده مي توانيد مراجعه نمائيد.
پي نوشت ها:
[1]. ر.ک: نگاهي کوتاه بر اهم رويداد هاي انقلاب، سازمان تبليغات اسلامي، ص31.
[2]. همان، ص33.
[3]. ر.ک به: «انقلاب اسلامي، زمينه ها و پيامدها، دکتر منوچهر محمدي، نشر معارف، ص199.
[4]. نگاهي کوتاه بر اهم رويداد هاي انقلاب،ص 34 ـ 35.