انقلاب اسلامي بر پايه فرهنگ ديني و با هدف حاكميت ارزشهاي اسلامي و انساني شكل گرفت و يك انقلاب ارزشي محسوب مي گردد . تحول در ارزش ها از مهم ترين آرمان هاي انقلاب اسلامي است كه در بند اول اصل سوم قانون اساسي به عنوان يكي از اهداف اصلي دولت جمهوري اسلامي بر شمرده شده است و دولت موظف است همه امكانات خود را براي «ايجاد محيط مساعد براي رشد فضايل اخلاقي بر اساس ايمان و تقوا و مبارزه با كليه مظاهر فساد و تباهي» به كار گيرد. مقايسه وضعيت كشور از لحاظ فرهنگي و اخلاقي با قبل از انقلاب بيانگر پيشرفت زيادي است كه انقلاب اسلامي در ترويج اخلاق و آموزه هاي ديني داشته است. به گونه اي كه وضعيت كشور پس از انقلاب اسلامي كاملا متفاوت با وضعيت كشور قبل از انقلاب اسلامي است. انقلاب اسلامي، فرهنگ ديني و اسلامي را كه مي رفت به فراموشي سپرده شود و در سايه تبليغات منفي و عملكرد مخرب دولتمردان مزدور قبل از انقلاب جاي خود را به فرهنگ مبتذل غربي داده بود، سرلوحه آرمان هاي خويش قرار داده و نظامي بر پايه فرهنگ ديني و ارزش هاي اسلامي استوار ساخت، و با فرهنگ ديني خويش فرهنگ منحط غربي را به چالش كشيده و زير سوال برد.امروزه به اعتراف صريح نظريه پردازان غربي درگيري اصلي بين فرهنگ ديني انقلاب و نظام اسلامي با فرهنگ غربي است. هانتينگتون نظريه پرداز مشهور آمريكايي بر اين اعتقاد است كه «تقابل اصلي آينده جوامع بشري برخورد فرهنگ اسلامي و فرهنگ غربي است» . ريچاردنيكسون رئيس جمهوري اسبق آمريكا، جهان اسلام را در قرن بيست و يكم يكي از مهمترين ميدان هاي زور آزمايي سياست خارجي آمريكا مي داند.[1] نگاهي گذرا به وضعيت كشور پس از انقلاب اسلامي و تحولات و دستاوردهاي چشمگير انقلاب اسلامي در عرصه هاي فرهنگي ،گوياي پيشرفت انقلاب اسلامي در ترويج اخلاق و آموزه هاي ديني است. هر پژوهشگر منصفي كه امروزه با ديد تأمّل در احوال و رفتار نسل تربيت شده انقلاب، يعني جوانان بنگرد، نميتواندوقوع انقلاب اسلامي ايران را، در بعد تغيير مناسبات اجتماعي و دگرگون ساختن سلوك افراد جامعه به سمت سلوكي بر پايه آموزههاي ديني و شرعي ،بي تاثير بداند؛ هر چند در تحقق كامل اين هدف، نواقص و مشكلاتي وجود داشته است و تا رسيدن به توفيق كامل و نقطه آرماني فاصله زيادي وجود دارد. براي روشن شدن اين امر با تحليلي مستند و مبتني بر واقعيات – كه در كتاب انقلاب و ارزش ها[2] انجام شده است – وضعيت كشور در سال هاي پس از انقلاب را در زمينه ارزش هاي فرهنگي و اخلاقي ارزيابي مي كنيم و مورد نقد و بررسي قرار مي دهيم تا ميزان پيشرفت جامعه در اخلاق و آموزههاي ديني را بعد از انقلاب واقع بينانه بررسي نماييم.
شاخصهاي فرعياي كه براي سنجش سير تحول اين شاخص در اين تحقيق استفاده شده، به همراه جمع بندي نظرات پاسخ دهندگان به صورت ميانگين هاي قبل و بعداز انقلاب و زمان حاضر عبارت است از:
1. توجه به تجملات و تشريفات؛ ميانگين ها:
قبل از انقلاب: 86/2- ، پس از انقلاب – 66/1- ، در حال حاضر: 87/2- .
2. عفت عمومي و توجه به نزاكت اخلاقي در برخورد با نامحرم؛ ميانگين ها:
قبل از انقلاب: 36/1، پس از انقلاب – 41/3، در حال حاضر: 51/2.
3. بيبند و باري، عياشي و شهوتراني؛ ميانگين ها:
قبل از انقلاب: 31/3- ، پس از انقلاب – 34/1- ، در حال حاضر: 10/2- .
4. اهميت دادن به مسائل اخلاقي از قبيل راستگويي و…؛ ميانگين ها:
قبل از انقلاب: 69/1، پس از انقلاب – 34/3، در حال حاضر: 33/2.
5. مظاهر فساد و بزهكاري و تبهكاري؛ ميانگين ها:
قبل از انقلاب: 32/3- ، پس از انقلاب – 51/1- ، در حال حاضر: 46/2- .
در اين نظر سنجي و تحقيق، كاهش ميانگين شاخصهاي منفي و افزايش ميانگين شاخصهاي مثبت ملاحظه ميشود و جز شاخص فرعي شماره 1 (در مورد تجملات و تشريفات) كه ميانگين وضعيت حال حاضر01% نسبت به قبل از انقلاب افزايش نشان ميدهند، ساير شاخصها نمايانگر بهبود قابل توجهي در وضع فعلي نسبت به قبل از انقلاب ميباشند.
حاصل پاسخ جامعه نمونه آماري به پرسشهايي بود كه درباره شاخصهاي خاصي طرح شده بود به نوعي پرسشهاي بسته بود. براي اين كه مقداري به عمق ديدگاه پاسخدهندگان پي برده شود، يك پرسش باز در پرسشنامه پيشبيني شده كه از پاسخ دهندگان خواسته كه به طور كلي نظرشان را درباره تحول ارزش ها و هنجارهاي اجتماعي در ايران 20 سال گذشته بيان كنند كه در مجموع به نظر ميرسد حدود 40 درصد از كساني كه به اين پرسش پاسخ دادهاند، به طور كلي سير تحول ارزش ها را منفي نميدانند و نگران تضعيف و كمرنگ شدن ارزش ها هستند و حدود 20 درصد باقي مانده هم برآنند كه اگر توجه خاصي به روند معنوي و ارزشي جامعه نشود، جاي نگراني خواهد بود.[3]نگاهي به نتايج و يافتههاي پژوهش نشان ميدهد: 1. در سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، تحول گسترده و چشمگيري در ارزش هاي اجتماعي جامعه ما رخ داده در حد بسيار خوبي، فضاي عمومي جامعه پس از انقلاب شاخصهاي ارزشي مطلوب را پذيرفته و بدان روي آورده است؛ 2. در اواخر دهه دوم پس از پيروزي، وضعيت جامعه ما نسبت به سالهاي اول پس از پيروزي انقلاب نشان دهنده افول برخي از شاخصهاي ارزشي است، گرچه به طور كلي تفاوت اساسي پديد آمده پس از انقلاب، حفظ شده ؛اما التزام و توجه جامعه به ارزشهاي اجتماعي، نه تنها رشد خود را حفظ نكرده، بلكه ميانگين آن، نشان دهنده نوعي افول نيز ميباشد.
و امّا تحوّل ارزش ها به صورت عيني و واقعي در دوران پس از انقلاب:
1. در سال هاي اوليه پس از انقلاب ما شاهد برچيده شدن مراكز فساد و فحشاء و روي آوردن جوانان به اماكن مذهبي و ديگر مكانهايي كه از سرگرميهاي سالم برخوردار بودند، هستيم ،كه اين نشان رشد ارزشهاي اخلاقي است؛
2. در دوران دفاع مقدس نيز شاهد رشد ارزش هاي اخلاقي كه نمونههايش را ميتوان در حس دفاع از ميهن و ناموس و اسلام به وضوح ديد، ميباشيم، و اين دوران، دوران اوج رشد ارزش هاي اخلاقي ميباشد.
3. آنچه موجب شده كه نقش انقلاب اسلامي در ترويج اخلاق و آموزه هاي ديني ناديده گرفته شود، وجود پاره اي از مفاسد اخلاقي و معضلات فرهنگي در كشور است كه تهاجم فرهنگي و تبليغات منفي استكبار جهاني و برخي بزرگ نمايي ها به آن دامن زده است و پيشرفت هاي به دست آمده را تحت الشعاع خويش قرار داده است، و اين تصور را ايجاد نموده كه انقلاب اسلامي هيچ نقشي در ترويج اخلاق و آموزه هاي ديني نداشته است. البته كسي منكر نواقص و مشكلات فرهنگي و اخلاقي موجود در جامعه نيست و هيچگاه وضعيت فعلي كشور را وضعيت آرماني و مطلوب نمي داند، اما اين به معناي ناديده گرفتن پيشرفت هاي كشور در زمينه هاي فرهنگي و اخلاقي نيست و نبايد پيشرفت هاي به دست آمده در پرتو انقلاب اسلامي را در زمينه هاي فرهنگي و اخلاقي نايده انگاشت، در عين حال مسئولان و دلسوزان نظام با حمايت مردم بايد تلاش نمايند كه نظام اسلامي را به نقطه آرماني و مطلوب آن سوق داده و نزديك نمايند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. انقلاب و ارزش ها، علي ذوعلم، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1379.
2. كنكاش در تغيير ارزش ها پس از پيروزي انقلاب اسلامي، عبدالرضا، حاجيلري، تهران، نشر معارف، 1380.
پي نوشت ها:
[1]. نيكسون، ريچارد، فرصت را از دست ندهيد، ترجمه حسين فسي نژاد، تهران، طرح نو، 1371، ص256.
[2] . ذوعلم، علي، انقلاب و ارزشها، تهران، مركز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول، 1379، ص158ـ151.
[3] . همان، ص151ـ158.