ماهيت و هدف انقلاب اسلامي
«انقلاب اسلامي تحولي اساسي در همة زمينههاي اجتماعي، اخلاقي، اقتصادي، حقوقي و به ويژه سياسي ايجاد كرده است و اين دگرگونيها هميشه با سرنگوني نظام سياسي حاكم پيش ميآيد و كمتر با آرامش همراه بوده است».[1] در انقلاب اسلامي عامل عمدة انقلاب آرمانخواهي و عقيده به مكتب اسلام است. «منظور از اسلامي بودن انقلاب آن است كه آرمانهاي انقلابي مردم ريشه در ارزشهاي اسلامي داشت و محتوا و شعارهاي انقلاب برخاسته از مكتب بود و خط مشي مبارزه و اصول آن از اسلام سرچشمه گرفت و به حاكميت رساندن مكتب و موازين و ارزشهاي اسلام هدف اصلي قيام بود كه به انقلاب اسلامي تبديل شد».[2] به طور كلي هر انقلابي با دگرگوني و تحول در ساختار كلي جامعه همراه است، انقلاب اسلامي سبب دگرگوني بنيادي در ساختار كلي جامعه و تغيير ارزشهاي حاكم برجامعه شد و هدف آن تغيير ارزشها بر اساس موازين اسلامي بود.
مشخصههاي انحطاط قبل از انقلاب اسلامي ايران
1. بيتوجهي به ارزشهاي ديني و مذهبي و مبارزه به هويت فرهنگي و باورهاي مردم
از علل عمدة بروز انقلاب و سقوط رژيم شاه تلاش وي در ناديده گرفتن و زير پا گذاشتن ارزشها و سنتهاي ديرين اجتماعي كه ريشه مذهبي داشت، بود. «رژيم شاه به ارزشها، سنتها و معتقدات جامعه كه عميقاً ريشه مذهبي داشت نه تنها بياعتنا بود بلكه به طرق مختلف سعي در از بين بردن ارزشهاي مسلّط بر جامعه و جايگزيني آنها با ارزشهايي كه براي جامعه بيگانه بود، ميكرد».[3] «شاه به دنبال پدرش، تاريخ هجري را ملغي و تاريخ شمسي را به رسميت شناخت و با اين كار، اهانت به شرع مقدس اسلام نمود، تاريخ شمسي را نيز به تاريخ شاهنشاهي مبدّل ساخت. سعي در تبديل تعطيلي روز جمعه به روز يكشنبه، احياي سنن زردشتي و يهودي و مسيحي، احياي خرافات»[4] و… در اين راستا صورت گرفت.
2. گسترش فساد و ابتذال در جامعه
ايجاد مراكز فحشا و فساد در جامعه، بيبندو باري، استفاده ابزاري از زنان و استفاده از آنان در فعاليتهاي اجتماعي نامناسب، تشكيل مجالس عيش و نوش، تبليغ اعتياد به مواد مخدر و مشروبات الكلي و ايجاد مراكز قمار، برپايي جشنهاي سلطنتي به عناوين مختلف، با هزينههاي گزاف و تبليغات بسيار برگزار ميشد.[5] اين مراسم پرخرج و پرشكوه به منظور پيوند دادن هر چه بيشتر تاريخ ايران به دوران باستان پيش از اسلام «و ارضاي بخشي از خصوصيات رواني شخص شاه و تأمين منافع اطرافيانش و هم چنين ايجاد تصويري از ثبات و اقتدار براي دوستان خارجي بود، امّا اين برنامهها در تقابل كامل با روحيات، منافع و عقايد مردم بود، لذا با تداوم اين برنامهها نفرت و انزجار مردم نسبت به خاندان پهلوي به اوج رسيد».[6]3. فساد دستگاه اداري كشور
«فساد و رشوهخواري بر سيستم اداري حاكم بود و بوروكراسي شديد سبب شده بود كه دستگاه اداري كارآيي و توان اجريي خويش را از دست داده و سبب نارضايتي مردم شود.
4. شكاف طبقاتي و فقدان عدالت اجتماعي
اگر چه با بالارفتن قيمت نفت قدرت پولي و اقتصادي رژيم افزايش چشمگيري پيدا كرد ولي عدم وجود برنامههاي عمراني و اقتصادي صحيح بر نارضايتيها افزود، عقب افتادگي، محدوديت قشر عظيمي از مردم، نبود فضاي آموزشي بهداشت مناسب، بيسوادي، عدم حمايت از توليدات داخلي از شاخصههاي شكاف طبقاتي آن زمان است.[7]5. وابستگي كامل به بيگانگان
«تكية رژيم شاه به رضايت قدرتهاي بيگانه به ويژه انگليس و آمريكا بود، نفوذ انگليس و به تبع آن آمريكا، در دستگاه اداري و نظامي و حتي پليس مخفي عميق غير قابل انكار بود، در واقع شاه تاج و تخت خود را مديون آنها دانسته و دوام و بقاي آن را نيز وابسته به حمايت آنها ميديد.[8] به دنبال اصلاحات ارضي شاه كه طرح آن توسط دولت آمريكا در زمان «كندي» ريخته شده بود ايران از جهت تأمين مواد غذايي خود وابسته به خارج گرديد. «اين وابستگي به بيگانگان علاوه بر اين كه سبب تسلط بيگانگان برمنابع اقتصادي خصوصاً نفت شد، بلكه قدرتهاي بزرگ خصوصاً آمريكا تلاش نمودند تا از راه اشاعة فرهنگ مبتذل غربي و وارد كردن تكنولوژي و وسائل لوكس زمينة انحطاط و گسترش سياست مصرف و وابستگي بيشتر همه جانبه را فراهم نمايند».[9]اين مشخصههاي منحط نهايتاً منجر به نارضايتي شديد مردم شد و انقلاب اسلامي با هدف احياي ارزشهاي اسلامي و تقويت تمدن اسلامي و ترويج اخلاق و معنويت در جامعه شكل گرفت كه در برخي زمينهها پس از انقلاب موفقيتهاي شگرفي حاصل شد و در برخي زمينهها نياز به تلاش بيشتري است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. جواد منصوري، سير تكويني انقلاب اسلامي، دفتر مطالعات سياسي و بين المللي، تهران، 1375، ص 231 تا 250.
2. منوچهر محمدي، تحليلي بر انقلاب اسلامي، انتشارات امير كبير، تهران، 77.
3. عبدالرضا حاجيله ي، كنكاشي در تغيير ارزشها پس از پيروزي انقلاب اسلامي، نشر معارف، 1380، از ص 93 تا 102.
پي نوشت ها:
[1] . عبدالحميد ابوالحمد، مباني سياست، تهران، انتشارات توس، چاپ سوم، 1365، ج 1، ص 364.
[2] . عميد زنجاني، عباسعلي، گزيده كتاب انقلاب اسلامي و ريشههاي آن، تهران، كتاب طوبي، 1376، ص 16.
[3] . محمدي، منوچهر، تحليلي بر انقلاب اسلامي، تهران، انتشارات امير كبير، 1377، ص 86.
[4] . فولادزاده، عبدالامير، شاهنشاهي پهلوي در ايران، قم، كانون نشر انديشه اسلامي، 1369، ج 2، ص 75 و 76.
[5] . جهت مطالعه بيشتر ر.ك: فرشچي، مينو، پشت پردة تخت طاوس، ترجمه حسين ابوترابيان، تهران، انتشارات اطلاعات، 1374، از ص 110 تا 179؛ فولادزاده، عبدالامير،كتاب شاهنشاهي در ايران، قم، كانون نشر انديشه اسلامي، 1369، ج 1، از ص 203 تا 319.
[6] . منصوري، جواد، سير تكويني انقلاب اسلامي، تهران، دفتر مطالعات سياسي و بين المللي، 1375، ص 234 ـ 235.
[7] . جهت مطالعه بيشتر ر.ك: عميد زنجاني، عباسعلي، پيشين، از ص 311 تا 326.
[8] . محمدي، منوچهر، پيشين، ص68.
[9] . عميد زنجاني، عباسعلي، پيشين، ص 312 و 313.