هر كشور از جهات متعدد (مذهب، سابقه تاريخي، موقعيت مكاني، جمعيت، حكومت و…) با كشورهاي ديگر تفاوت دارد كه گاه با مقايسه كردن آنها مي توان نتايج خوبي گرفت. كشور كوبا[1] به مدت 300 سال مستعمره اسپانيا بوده است و در 25 اكتبر 1898 ميلادي با دخالت هاي نظامي ايالات متحده آمريكا عليه كشتي هاي جنگي اسپانيا، استقلال خود را به دست آورد و پس از آن امور، كشور كوبا بطور مستقيم و غير مستقيم به دست آمريكا، اداره مي شد به طوري كه به عنوان مثال يك بار دولتمردان آمريكايي انتخابات رياست جمهوري كوبا را باطل اعلام كردند تا اينكه گروه هاي چريكي از جمله گروه چريكي به رهبري فيدل كاسترو عليه حكومت هاي دست نشانده آمريكايي به مبارزه برخاستند و در سال 1959 ميلادي موفق به سرنگوني حكومت باتيستا شدند.
بنابراين، انقلاب كوبا كه نتايج جنگ هاي چريكي بود در اين سال به پيروزي رسيد. اين پيروزي مديون حملات بدون وقفة چريك ها و تبليغات راديويي آنها بود كه مردم را به اعتصاب دعوت مي كردند. بنابراين حضور مردم در صحنه و پيروزي انقلاب كوبا يك حضور گسترده نبود بلكه به مانند تماشا گراني بودند كه به حمايت از يك طرف مي پردازند. اين كشور در سال 1961 ميلادي اعلام كرد از مكتب سوسياليسم پيروي مي كند و به دنبال آن سيل مهاجرت ناراضيان به کشورهاي آمريكا و پورتويكو شروع شد و به مدت 15 سال يعني تا سال 1975، پانصد هزار نفر مهاجرت كردند. جمعيت آن كشور در آن زمان (1975م) در حدود نه ميليون نفر بود. كشور كوبا در ده سال اول انقلاب خود درگير مبارزه براي زنده ماندن در مقابل حملات خارجي و محاصرة اقتصادي آمريكا بود. در اين مدت اگر كمك هاي اتحاد جماهير شوروي نبود، انقلاب كوبا نابود مي شد، و اين حمايت ها تا فروپاشي اتحاد جماهير شوروي سابق ادامه داشت. از سال 1970 دولت كوبا درك كرد كه همة امور را حزب سوسياليست نمي تواند انجام دهد و امور را كم كم به مردم واگذار كرد. در سال 1973 انتخابات شهرداريها در يك ايالت به طور آزمايشي شروع شد و در سال 1976 ميلادي مجلس ملي افتتاح شد. (يعني پس از 17 سال از پيروزي انقلاب) پس از فروپاشي شوروي سابق (1991 م) كوبا اعلام كرد که حكومت سوسياليستي را ادامه مي دهد. اما ويتنام[2] تقريباً به مدت صد سال (1954م-1859م) مستعمرة فرانسه بود. در خلال جنگ جهاني با ژاپن وارد جنگ شد. در سال 1963 تا 1973 ميلادي درگير جنگ با آمريكا بود. پس از خروج آمريكا از ويتنام در سال 1973 ميلادي و سقوط حكومت دست نشانده سايگون در سال 1975 ميلادي مردم پيروزي خود را جشن گرفتند. پس از پيروزي، اتحاد جماهير شوروي حضور فعال و گسترده در ويتنام داشته و ويتنام به يكي از اقمار او تبديل شده بود. روابط اين كشور با ساير كشورهاي همسايه (از قبيل كمبوج، چين و تايلند) تيره و خشونت آميز بود. پس از پيروزي؛ با كامبوج وارد جنگ شد. تنها مدتي قبل از فروپاشي همراه با اصلاحات گورباچف در شوروي سابق، روابط ويتنام با چين به گرمي گرائيد. اين كشور به علت جنگ ده ساله با آمريكا، روابط سياسي با آمريكا نداشت ولي خواهان عادي سازي روابط بود كه با مانع تراشي هاي آمريكا روبرو شد. از ملاحظه تاريخ انقلاب اين دو كشور نتيجه مي گيريم كه هر دو كشور، حكومت سوسياليستي دارند. هر دو، تا فروپاشي، تحت حمايت شوروي بوده اند و هر دو پس از انقلاب دچار مشكلات متعدد بوده اند. اين مشكلات در ايجاد وحدت و ثبات انقلاب نقش مهمي داشته است. تفاوت اين دو انقلاب در اين است كه در انقلاب كوبا نقش مردم نسبت به انقلاب ويتنام كمرنگ تر بوده و ديگر اينكه، انقلاب ويتنام تقريباً يك انقلاب جوان (25 ساله) است به خلاف انقلاب كوبا كه يك انقلاب 41 ساله است. اين دو انقلاب پس از فروپاشي شوروي سابق فلسفه وجودي خود را از دست داده اند و فقط سوسياليست در شكل حكومت جريان دارد و پيروي از آن در همه ابعاد وجود ندارد و لذا مي بينيم ويتنامي ها خواهان ايجاد رابطه با آمريكا هستند. هر انقلابي كه اهداف اوليه خود را زير پا بگذارد و آمان هاي ديگري جاي آن بشود، دچار استحاله مي شود ولو حكومت هاي آن به ظاهر وجود داشته باشند. به اين ترتيب تفاوت هاي انقلاب اسلامي ايران را با انقلاب هاي كوبا و ويتنام مي توان دريافت. انقلاب اسلامي، يك انقلاب ارزشي و براي برپايي قوانين اسلام صورت گرفت. رهبر انقلاب ايران يك روحاني و مرجع ديني بود. و از همه مهمتر اينكه اين انقلاب برخلاف ديگر انقلابها با زور اسلحه و جنگ هاي چريكي پيروز نشد، بلكه با انجام راهپيمايي ها و تظاهرات به پيروزي رسيدند. حضرت امام خميني(ره) جنگ چريكي براي پيروزي بر طاغوت را نپذيرفتند. علت پيروزي در يك كلمه اسلام خواهي مردم بود و علت تداوم را نيز بايد در همين عامل اصلي جستجو كرد. نكته ديگر اينكه دو انقلاب مذكور، بقاي خود را در اين ديدند كه به اتحاد جماهير شوروي متمايل شوند و تحت حمايت هاي آن قرار گيرند، در حالي كه انقلاب اسلامي با شعار «نه شرقي نه غربي، جمهوري اسلامي» هر دو ابرقدرت را نفي كرد. پس علت تداوم آن انقلاب ها با اين انقلاب نيز فرق دارد. نكته بعدي اين كه انگيزه نظام سرمايه داري غرب براي سرنگوني نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران پس از فروپاشي از شدت چشم گيري بر خوردار شده است. آنها اسلام حقيقي و به تعبير امام(ره) اسلام ناب محمدي را دشمن درجة يك خود مي دانند و لذا سعي در مشوّش كردن آن دارند. بر عكس اسلام طالبان در افغانستان را مورد حمايت قرار داده؛ سعي مي كنند آنها را نماينده اسلام واقعي قلمداد كنند.
خلاصه و نتيجه گيري: 1) علل پيروزي و تداوم يك انقلاب مي تواند داخلي (مردم و ظلم و تجاوزاتي كه به حقوق آنها مي شود)، باشد و مي تواند خارجي (حمايت كشورهاي ديگر و…) باشد. و همچنين مي تواند هر دو عامل در پيروزي يا تداوم يك انقلاب نقش داشته باشد. در مورد انقلاب كوبا و ويتنام هر دو عامل وجود داشت يعني هم مردم دست به انقلاب زدند و هم از خارج، حمايت هاي مالي و نظامي از آنان و جنگجويان آنها صورت گرفت. به خلاف انقلاب اسلامي ايران كه عامل خارجي در آن اصلاً نقش نداشته و بلكه عامل خارجي (مانند آمريكا، شوروي، اسرائيل و…) به علت ماهيت اصيل انقلاب با آن مخالفت مي كرد. 2) علت تداوم دو انقلاب كوبا و ويتنام، حمايت هاي گسترده شوروي سابق تا زمان فروپاشي بوده و پس از فروپاشي نيز اگر اين دو انقلاب به حيات خود ادامه مي دهند به علت اين است كه دشمنان آنها براي دشمني با آنها ارزشي قائل نمي شود. از طرف ديگر انقلاب ويتنام را همچنان كه ديديم خواهان عادي سازي روابط با آمريكا است و اين نشانه استحاله سوسياليسم است. بنابراين انقلاب هاي فوق مانعي در ادامه حيات خود ندارند. به خلاف انقلاب اسلامي ايران كه براي تداوم خود از داخل اصلاح طلبي و از خارج با مانع رو به روست ولي چنانچه مردم كه عامل اصلي حفظ انقلاب مي باشند، با آگاهي برخورد كنند اين انقلاب تداوم مي يابد و به حيات خويش ادامه مي دهد. 3) انقلاب اسلامي ايران دائماً در حركتش به سوي آرمان هاي بلند و زمينه سازي براي انقلاب مصلح كل حضرت صاحب(عج) با اصلاحات روبرو بوده و خواهد بود و از اين اصلاحات كه برخاسته از اسلام اصيل مي باشد، ابايي ندارد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. ژان لامور، كوبا، چه مي دانم، مترجم ابوالحسن سرو قد مقدم، انتشارات آستان قدس رضوي، 1369.
2. محمود مسائلي، ويتنام، انتشارات وزارت خارجه، 1372.
پي نوشت ها:
[1]. ژان لامور، كوبا چه مي دانم؟ ترجمة ابوالحسن سروقد مقدم، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوي، چاپ اول، 1369
[2]. مسائلي، محمود، ويتنام، انتشارات وزارت امور خارجه، چاپ اول، 1372.