ماهيت انقلاب اسلامي خود بهترين شاهد بر عدم نقش آمريكا در آن است، چه اينكه «انقلاب اسلامي راهي بود كه هدف آن اسلام و ارزش هاي اسلامي بود[1] و اهداف جمهوري اسلامي در شعارهاي مردم تجلي يافته بود. استقلال، آزادي، جمهوي اسلامي از شعارهاي محوري انقلاب بود كه نشانگر شعور و آگاهي مردم به اهداف انقلاب بود. مقام معظم رهبري دراين زمينه فرموده اند: «انقلاب بزرگ ما خصوصياتي مخصوص به خود داشت اين خصوصيات براي اولين بار در يك انقلاب مشاهده مي شد؛ تكيه بر اسلام، هدف گيري ايجاد حكومت اسلامي، تجديد نظر در مفاهيم سياسي عالم، مثل آزادي، استقلال، عدالت اجتماعي و حركت به سمت دنيا و جامعه ايي كه بر پايه ارزش هاي اسلامي بنا شده باشد[2]» به دليل همين ماهيت اسلامي و استكبار ستيزي ،از همان آغاز ،انقلاب اسلامي با كينه و دشمني استكبار جهاني همراه شد و استكبار جهاني تمام تلاش خويش را براي مقابله با انقلاب اسلامي و فرهنگ ديني حاكم با آن به كار بست و در اين راه از هيچ كوششي فرو گذار ننمود. ريچاردنيكسون به دليل موقعيت انقلاب اسلامي در سطح منطقه و جهان اعتراف مي كند «جهان اسلام در قرن بيست و يكم يكي از مهمترين ميدان هاي زورآزمايي سياست خارجي آمريكاست»[3]اصولاً شاخصه اصلي انقلاب اسلامي ايران، ماهيت ضدّ استكباري و ضدّ آمريكايي آن است. دليل بر اين مدعااين است كه نقطه شروع انقلاب اسلامي از قضيه تصويب كاپيتولاسيون بود. تصويب اين معاهده كه با اعطاي معافيت ها و مصونيت هاي سياسي به اعضاي مستشار آمريكايي در ايران همراه بود ،با مخالفت شديد امام خميني(ره) مواجه شد. با تصويب لايحه كاپيتولاسيون حدود 40 هزار نفر از آمريكائيهاي مقيم ايران از شمول قوانين ايران معافيت كامل مييافتند[4] كه اين امر به وضوح نقض استقلال قضايي و حاكميت سياسي ايران به شمار ميآمد و مايه تحقير ملت ايران بود.
امام امت (ره) باطرح اين مسأله كه ايران را تحت اسارت آمريكا قرار مي داد ، به انتقاد از رژيم شاه پرداخت و از ارتش و مردم خواستند كه اين ننگ و تحقير را قبول نكرده و عليه آن قيام كنند.[5] همچنين موضوع لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي و يا تصويب نامه ملي و انقلاب سفيد شاه، همه و همه طرح هايي آمريكايي بودند و ازجمله دلايل مخالفت امام خميني(ره) و گروههاي سياسي و مردم با اين طرحها، اين بود كه آنها راآمريكايي، و ديكته شده از سوي آمريكا ميدانستند و نفوذ و سلطه آمريكا را در وراي آنها ميديدند. اين عوامل موجب خيزش عظيم مردم به رهبري امام خميني (ره) و خلق نهضت 15 خرداد در سال 1342 شد و در حقيقت مخالفت با برنامهها و خواستههاي استكبار جهاني به رهبري آمريكا موجب اين امر شد.
حضرت امام هم از همان اول نوك پيكان انتقاد راعلاوه بر شاه، به سوي دشمن بزرگتر يعني آمريكانشانه گرفت و استراتژي واقعي انقلاب را كه همان مبارزه با استكبار جهاني بود، تعيين كرد. بنابراين چگونه مي توان ادعا كرد كه آمريكائيها در پيروزي انقلاب اسلامي ايران نقش داشتند! البته در كودتاهاي ايران ايفاگر نقش اساسي بودند زيرا اين كودتاها، به ويژه كودتاي 28 مرداد 1332 منافع آمريكائيها را تأمين مي كرد. در حالي كه در مورد انقلاب اسلامي سال 57 نه تنها منافع آنها تأمين نميشد بلكه تمامي منافع آنها در ايران از بين ميرفت، لذا تمام سعي و تلاش خود را به كار گرفتند تا اين انقلاب پيروز نشود و پس از پيروزي انقلاب ناجوانمردانهترين رفتار ها،مانندکودتاي نوٍژه،را بر ضد انقلاب برنامهريزي و تحميل كردند كه به لطف خدا تاكنون طرفي نبسته اند و ناكم مانده اند. و اگر هم ادعا شود كه برنامههاي حقوق بشر و سياستهاي بازكارتر در مورد ايران، نشانه همراهي دولتمردان آمريكا با انقلاب است، اين سخن پذيرفته نيست، زيرا محمدرضا شاه به عنوان يك مهره كاملاً مطيع و در خدمت آمريكا بود و اگر هم بپذيريم كه سياستهاي كارتر در برخي از كشورها اثرگذار بوده است در مورد ايران قضيه خيلي فرق ميكرد. زيرا اولاً شاه دوستان زيادي در كنگره آمريكا داشت كه ضمن يادآوري و اهميت استراتژيك ايران و نقش آن در منطقة خليج فارس عقيده داشتند نبايد در فشار آوردن به ايران زيادهروي كرد و مصالح سياسي و استراتژيكي را نبايد فداي شعارهاي مبهم نمود و ثانياً مردم ايران به هيچ وجه حاضر نبودند عملكرد آمريكا را در طول حدود 25 سال سلطنت محمدرضا شاه به ويژه بعد از كودتاي 28 مرداد به بعد را فراموش كرده و دوباره دل به اصطلاحات آمريكائي خوش كنند تا حقوق بشر كارتر آنها را به حقوق حقّة خودشان برساند، زيرا قبلاً مردم نتيجه اصلاحات آمريكائي نظير اصطلاحات ارضي و كاپيتولاسيون و… را ديده بودند. هدف سياستمداران كاخ سفيد از بيان شعار حقوق بشر كارتر در ايران و ايجاد فضاي باز سياسي، استحكام بيش از پيش رژيم پهلوي بود تا با كشاندن مردم به صحنه سياسي؛ مشروعيت رژيم را بالا برده وفشاري را كه از ناحيه ديكتاتوري رژيم پهلوي برمردم بود، برطرف نمايندواحتمال پيروزي انقلاب اسلامي رابه صفربرسانند.
بنابراين نبايد تصور شود كه آمريكا قصد داشت با طرح فضاي باز سياسي،رژيم پهلوي را در ايران ساقط كند، بلكه برعكس چون احساس ميكرده است با ادامه روند ديكتاتوري، رژيم پهلوي دچار مشكل خواهد شد توصيه كرده است با طرح فضاي باز سياسي اين اشكال را رفع نمايد. آمريكا نه تنها در انقلاب هيچ نقشي نداشت بلكه عملاً سد محكمي بر راه پيروزي انقلاب بود كه البته با لطف خدا، قدرت مذهب، رهبري امام (ره) و فداكاري مردم؛ اين سنگ اندازي آنها راه به جايي نبرد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. انقلاب اسلامي در ايران، حامد الگار، تهران، 1360، نشر قلم.
2. داستان انقلاب، محمود طلوعي، نشر علم، تهران، 1370.
3. كارتر و سقوط شاه، روايت دست اول، مايكل لدين و ويليام لوئيس، ترجمه ناصر ايراني، انتشارات اميركبير، 1361.
4 . انقلاب اسلامي، زمينهها و پيامدها، دكتر منوچهر محمدي، دفتر نشر و پخش معارف، تهران، 1380.
5 . سير تكويني انقلاب اسلامي، جواد منصوري، دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي، تهران، 1379.
پي نوشت ها:
[1]. مطهري، مرتضي، پيرامون انقلاب اسلامي، تهران، انتشارات صدرا، 1368، ص57.
[2]. حديث ولايت، ج4، ص277-278.
[3]. نيكسون، ريچارد، فرصت را از دست ندهيد، ترجمه حسين وفسي نژاد، تهران، طرح نو، 1371، ص256.
[4] . مدني، جلالالدين، تاريخ سياسي معاصر ايران، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1361، ص 81.
[5] . ر.ك: سخنراني امام در صحيفة امام، ج1، صص 424-415.