مسئله ولايت، بسيار گسترده و قابل بحث است، ولي ذكر اين نكته لازم است كه يكي از معاني آن، دوستي و محبت مي باشد. بر همين اساس يك علقه قابل ملاحظه بين ولايت و علاقمندان به آن وجود دارد كه اين علاقه فراتر از مسئله سياسي قابل تصوّر است، يعني آنكه اين دوستي و محبت در چارچوب خاصي قرار نگرفته است بلكه به ميزان مكنونات قلبي افراد و عمل آنها قابل سنجش است. با اين مقدمه مي توان به اين پرسش اينگونه پاسخ داد كه مسئله ذوب در ولايت را برخي افراد جهت ابراز علاقه و مودت و نشان دادن مكنونات قلبي خود نسبت به ولايت فقيه بيان نموده اند و منظورشان آن بود كه گوش به فرمان رهبري بوده و براي پاسداري از كيان دين و ميهن و ارزش هاي اسلامي از هيچ تلاشي فروگذار نخواهند كرد. البته بايد گفت چه بسا خيلي از افراد علاقمند و مطيع ولايت باشند، ولي كلمه «ذوب در ولايت» را مطرح نكنند.
البته ذکر اين نکته ضروري است که پيرامون اطاعت از رهبري و حاكم اسلامي امام علي ـ عليه السّلام ـ مي فرمايند: «ان في سلطان ا… عصمة لامركم» تنها حكومت الهي حافظ شئون زندگي شماست «فاعطوه طاعتكم غير ملومة و لا مستكره بها» بنابراين زمام امور خود را بي آن که نفاق ورزيد يا کراهتي داشته باشيد به دست امام خود سپاريد. ايشان در ادامه مي فرمايند: «به خدا سوگند بايد چنين كنيد و گرنه دولت اسلام را از ميان شما خواهد برد و ديگر هرگز آن را به شما باز نمي گرداند»[1].
در جاي ديگر نيز در بيان حقوق متقابل مردم و رهبري مي فرمايند: «.. امّا حق من بر شما اين است كه به بيعت خود وفادار باشيد… هرگاه شما را مي خوانم اجابت كنيد و هرگاه فرمان مي دهم اطاعت كنيد»[2].
با اين حال مي توان علل تعبير رهبر معظم انقلاب از اين سخن را با توجه به محور اصلي كلام ايشان مورد بررسي قرار داد؛ ايشان در تاريخ 27 خرداد 1383 در ديدار با نمايندگان مجلس هفتم با طرح مسائل مختلف به اين نكته متواضعانه اشاره نمودند كه :« تعبير «ذوب در ولايت» را غالباً مخالفان شماها – کساني که ميخواهند نکتهگيري کنند و مضموني بگويند – به کار ميبرند؛ والّا بنده اين حرف را از آدمهاي حسابي کمتر شنيدهام. بنده نميفهمم معناي ذوب در ولايت را. ذوب در ولايت يعني چه؟ بايد ذوب در اسلام شد. خود ولايت هم ذوب در اسلام است. روزي که شهيد صدر گفت «در امام خميني ذوب شويد؛ همچنانکه او در اسلام ذوب شده است»، تنها شاخص صحت راه، شخص امام بود؛ نه قانون اساسي بود، نه جمهوري اسلامي بود، نه نظامي بود، نه دستگاهي بود. در صحنهي آشفتهي هويها و جريانها و خطوط مختلف، يک قامتِ برافراشته و يک علمِ سرافراز وجود داشت و او امام بود؛ شهيد صدر ميگفت در او ذوب شويد. راست هم ميگفت؛ ذوب در امام، ذوب در اسلام بود. امروز اينطوري نيست. ذوب در رهبري، ذوب در شخص است؛ اين اصلاً معنا ندارد. رهبري مگر کيست؟ رهبري هم بايد ذوب در اسلام باشد تا احترام داشته باشد. احترام رهبري در سايهي اين است که او ذوب در اسلام و ذوب در همين هدفها بشود؛ پايش را يک قدم کج بگذارد، ساقط ميشود. هيچکس در شخص و در جهت ذوب نميشود؛ در آن هدفها بايد ذوب شد؛ در اسلام بايد ذوب شد؛ در اهداف والاي اسلامي – که خداي متعال براي ما معين کرده – بايد ذوب شد؛ در واقع در ملت بايد ذوب شد. »[3].
با اين اوصاف و با توجه به سخنان رهبري مي توان آن را اينگونه تحليل نمود:
1. هدف ايشان اين بود كه همه مسئولين را به اين نكته واقف نمايند كه اصولاً دين غايت و مراد همه ما بوده و در جهت بالندگي و عظمت آن بايد تلاش نمود. در واقع با طرح اين مسئله خواستند كه به همگان بگويند همه بايد در جهت رشد دين و سرلوحه قرار دادن آن تلاش و جديت نماييم، لذا با طرح مسئله ذوب بودن رهبري در اسلام، به طور تلويحي تأكيد نمودند كه حتي عالي ترين مقام اين مملكت نيز، خود را فداي دين نموده و محبوبيت و شهرت خود را از قِبَل دين دارد. پس نبايد هيچ شخصي اعم از مسئول يا غير مسئول دين را فراموش نمايد. بلكه بايد خود را وامدار دين بداند و نقش دين در پيروزي و پيشبرد انقلاب را قبول داشته باشد.
2. از آنجايي كه تأكيد مكرر ايشان بر رسيدن به مطالبات مردم و خدمت به آنها مي باشد، لذا با طرح اين مسئله كه همه بايد در ملت ذوب شويم، به همگان اعلام نمودند كه بايد به مردم خدمت كرد و به خاطر دعواهاي سياسي، آنها را از خاطر نبرد. در واقع بايد گفت كه ايشان با طرح اين مسئله، به طور ضمني به همه آن منتقداني پاسخ گفتند كه ولايت فقيه را استبدادي و ضد مردمي مي دانستند. ايشان به همه مخالفان ثابت نمودند كه ولايت فقيه با مردم رابطه نزديك و محبت آميز دارد و اين رابطه و محبت به قدري نزديك و قابل لمس است كه حتي بايد خود رهبر در ملت ذوب شود و براي برآورده كردن خواسته هاي مشروع ملّت تلاش بي وقفه انجام دهد. اين جمله پرمعناي ايشان كه «همه از جمله رهبري بايد در ملت ذوب شويم»، غير از جنبه ابراز قرابت قلبي و ذهني رهبري و مردم، به اين نكته اشاره دارد كه ولايت فقيه، نظام شاهنشاهي و استبدادي نيست تا مردم را عبد و نوكر خود بداند، بلكه ولايت فقيه يك نظام دين محور است كه در چارچوب اهداف مشخصه اسلام عمل نموده و مردم را ولي نعمت خود مي داند.
3. غير از مسائل فوق بايد به اين نكته نيز اشاره نمود كه رهبري با بيان اين مسئله درصدد بودند تا هرگونه اعمال افراطي منتسب به ولايت فقيه را رد نمايند. در واقع برخي معدود از افرادي كه خود را ولايتي مي دانند، با دست زدن به يك سري كارهاي افراطي، ناخودآگاه باعث زير سؤال رفتن ولي فقيه مي شوند. امّا رهبري با درايت خاص به همگان اعلام نمودند اين اعمال اگر در چارچوب دين بوده و مغاير با خواست مردم نباشد مورد تأييد رهبر است و الّا چه از لحاظ شرعي و چه از لحاظ ملي و چه از ديدگاه ولي فقيه مورد قبول نيست. البته بايد گفت حساب اكثريت قاطع آنهايي كه خود را ذوب در ولايت مي دانستند و در طرح اين مسئله حسن نيت خالصانه داشتند، با حساب اندك افرادي كه با اعمال ناصواب خود، وجهه دين و ولايت را مخدوش مي نمايند، كاملاً جداست. ولي معظّم له به همگان اعلام نمودندكه هرگونه اعمال خلاف دين و قانون ممنوع است و عاملين اين اعمال هيچ نسبتي با ولايت ندارند و لو آنكه به دروغ خود را «ذوب در ولايت» بدانند.
بنابراين مي توان گفت، اكثريت آنهايي كه مسئله «ذوب در ولايت» را مطرح نمودند، حُسن نيت داشته و در واقع مكنونات قلبي خود را بيان نموده اند. و موضع گيري منفي رهبري در مقابل طرح اين مسئله به خاطر 4 مسئله بود: 1. تبرّي از هرگونه عمل افراطي كه به نام دين و با شعار «ذوب در ولايت»، خود را منتسب به ولايت مي داند 2. توجه دادن همگان به اين مسئله كه دين فراتر از هر چيزي است و همگان بايد خود را فداي دين بكنيم 3. التفات به اين مسئله كه رضايت خداوند در خدمت رساني صادقانه به مردم است 4. نفي انتساب هرگونه ديدگاه استبدادي به ولايت فقيه با طرح ذوب رهبر و مسئولين در ملت.
معرفي منبع جهت مطالعه بيشتر:
1. رهبري فرزانه از نسل كوثر، مركز تحقيقات اسلامي سپاه.
پي نوشت ها:
[1]. نهج البلاغه، خطبه 169.
[2]. همان، خطبه 34.
[3] . روزنامه جام جم، 28/3/1383، ص 2.